در دهههای اخیر خصوصیسازی آموزش عالی در ایران به دو صورت رشد خصوصیسازی آموزش عالی دولتی و ورود بخش خصوصی به آموزش عالی توسعه یافته است. این پژوهش با توجه به لزوم همگام بودن توسعه کمی و کیفی، با هدف شناسایی الزامات خرد توسعه کیفی خصوصیسازی آموزش عالی در ایران انجام شد چکیده کامل
در دهههای اخیر خصوصیسازی آموزش عالی در ایران به دو صورت رشد خصوصیسازی آموزش عالی دولتی و ورود بخش خصوصی به آموزش عالی توسعه یافته است. این پژوهش با توجه به لزوم همگام بودن توسعه کمی و کیفی، با هدف شناسایی الزامات خرد توسعه کیفی خصوصیسازی آموزش عالی در ایران انجام شد. روش آمیخته اکتشافی برای این پژوهش انتخاب شد. در بخش کیفی از مصاحبه و گروه کانونی و در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر 71 گویه در 8 بعد اصلی جهت جمع آوری اطلاعات استفاده گردید. ضریب پایایی پرسشنامه در بخش وضعیت مطلوب برابر با 947/0 و در بخش وضعیت موجود برابر با 95/0 به دست آمد. نمونه این پژوهش مشتمل بر 103 نفر از متخصصان و صاحبنظران آموزش عالی و دست اندرکاران آموزش عالی خصوصی کشور بود. الزامات خرد توسعه کیفی خصوصیسازی آموزش عالی در 8 بعد شناسایی و میزان اهمیت آنها(وضعیت مطلوب) و میزان توجه به آنها(وضعیت موجود) در فرآیند توسعه کیفی خصوصیسازی آموزش عالی مورد بررسی قرار گرفت. اکثریت این الزامات از نظر میزان اهمیت متوسط به بالا و میزان توجه متوسط به پایین در توسعه کیفی خصوصیسازی آموزش عالی برخوردار بوده اند. در نهایت راهکارهایی جهت توسعه کیفی این فرآیند در نظام آموزش عالی کشور پیشنهاد شده است.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف شناسایی مولفه های موثر بر اجرای نوآوریهای آموزشی در نظام آموزش عالی ایران صورت گرفته است. نوع پژوهش کاربردی و از نوع اکتشافی بود. برای جمع آوری داده های مورد نیاز پژوهش ، از ابزار پرسشنامه برای اخذ نظرات خبرگان برای تعیین اعتبار مدل و چارچوب پیشنهادی و چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف شناسایی مولفه های موثر بر اجرای نوآوریهای آموزشی در نظام آموزش عالی ایران صورت گرفته است. نوع پژوهش کاربردی و از نوع اکتشافی بود. برای جمع آوری داده های مورد نیاز پژوهش ، از ابزار پرسشنامه برای اخذ نظرات خبرگان برای تعیین اعتبار مدل و چارچوب پیشنهادی و همچنین اخذ نظرات آنها در مورد اهمیت هر یک از شاخص ها بر ساس طیف لیکرت و در قالب اعداد نه گزینه ای استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل اساتید حوزه آموزش و برنامه ریزی درسی(به عنوان خبرگان موضوع) بود . بر اساس نتایج پژوهش 6 دسته عوامل که بر اجرای نوآوریهای آموزشی در نظام آموزش عالی ایران تاثیر مستقیم دارند شامل فرهنگ برنامه درسی، ویژگی های پذیرندگان نوآوری، ویژگی نوآوری، سیاستهای محیط کلان، عوامل تسهیل کننده و عوامل محدود کننده شناسایی شدند.
پرونده مقاله
هدف این مقاله تعیین عوامل سازمانی مؤثّر در تجاریسازی نتایج پژوهشی و تبیین روابط بین این عوامل است.. روش تحقیق آن از نوع ترکیبی و جامعه آماری شامل مدیران ارشد و مدیران پژوهشی و فنّاوری و اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و مدیران ارشد و مدیران پژوه چکیده کامل
هدف این مقاله تعیین عوامل سازمانی مؤثّر در تجاریسازی نتایج پژوهشی و تبیین روابط بین این عوامل است.. روش تحقیق آن از نوع ترکیبی و جامعه آماری شامل مدیران ارشد و مدیران پژوهشی و فنّاوری و اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و مدیران ارشد و مدیران پژوهشی و فنّاوری سازمانهای طرف قرارداد با این دانشگاه است. برای نمونهگیری در بخش مطالعه کیفی از نمونهگیری هدفمند و در بخش کمّی از نمونهگیری تصادفی طبقهای استفاده شده است. ابزار جمعآوری اطلاعات شامل مصاحبه و پرسشنامه محقّقساخته است. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای آماری همچون آزمونهای تی، فریدمن و تحلیل عاملی تأییدی استفاده شده است. نتایج پژوهش نشانگر تأثیر عواملی سازمانی شامل وجود پژوهشگران اثربخش، کیفیّت تحقیقات، سرمایه اجتماعی، ثبت و حفاظت از اختراع، مدیریّت، بازاریابی و مواردی دیگر در تجاریسازی نتایج پژوهشی است. در تبیین روابط این عوامل، علاوه بر اولویتبندی آنها، نتایج نشان داد که تمامی عوامل رابطه همبستگی معناداری با یکدیگر دارند و بیشترین رابطه همبستگی بین ارتباطات برونسازمانی و فعالیّتهای بازاریابی است. در نهایت بعد از بحث و نتیجهگیری از یافتهها، پیشنهادات کاربردی و پژوهشی مرتبط ارائه شده است.
پرونده مقاله
تکنولوژی آموزشی روش سیستماتیک طراحی، اجرا و ارزشیابی کل فرآیند یادگیری که برمبنای اهداف ویژه جهت ایجاد آموزش مؤثرتر در جهت دانش آفرینی تنظیم می شود. و بکارگیری ازاین تکنولوژی در مکانی بجز مکان اولیه ،انتقال تکنولوژی است. پژوهش با هدف طراحی مدل جهت انتقال تکنولوژی آموزشی چکیده کامل
تکنولوژی آموزشی روش سیستماتیک طراحی، اجرا و ارزشیابی کل فرآیند یادگیری که برمبنای اهداف ویژه جهت ایجاد آموزش مؤثرتر در جهت دانش آفرینی تنظیم می شود. و بکارگیری ازاین تکنولوژی در مکانی بجز مکان اولیه ،انتقال تکنولوژی است. پژوهش با هدف طراحی مدل جهت انتقال تکنولوژی آموزشی در دانشگاههای آزاد مازندران انجام شد. روش تحقیقدر بخش کیفی از نوع درهم تنیده و در بخش کمی توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه 1700 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاههای مازندران میباشد. روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای است و بر اساس فرمول کوکرال تعداد 313 به عنوان نمونه انتخاب شد.ابزار گرد آوری داده ها مصاحبه و پرسشنامه محقق ساخته است.برای تعیین روایی ، از روایی محتوا و پایایی آن جهت مصاحبه از بازآزمایی و در قسمت کمی از روش ضریب آلفای کرونباخ بررسی ومقدار819/0محاسبه گردید. دادههای در دو سطح آمار توصیفی به منظور تعیین فراوانی و درصد میانگین ، انحراف استاندارد نمـودارها و در سطح آمار استنباطی از آزمون تحلیل عاملی رگرسیون چند متغیره و سطح معناداری (05/0>α) ، تحلیل مسیر تحلیل عاملی و روش بردار ویژه تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد ابعاد انتقال تکنولوژی آموزشی شامل توانایی های ظرفیت جذب ،بنیان دانش،یادگیری ،یادگیری زدایی، ترکیب ،مراقبت ، همکاری ، شبکه سازی و ائتلاف می باشد که سهم توانایی بنیان دانش از سایر مولفه ها بیشتر است و مدل طراحی انتقال تکنولوژی اموزشی معادله ای ساختار خطی است و به طور متوسط بیش از 80 % متخصصین آموزش عالی مدل پیشنهادی این پژوهش را تایید میکنند. پیشنهاد مهم این است که مدل طراحی، ساختارسازمانی آموزش عالی را بررسی می کند؛به گونه ای که خط مشی ها ورویه های آن اعضا را به یادگیری ،یادگیری زدایی،ظرفیت جذب، ترکیب ،بنیان دانش ،همکاری ،ائتلاف،شبکه سازی تشویق کند تا در آن انتقال تکنولوژی صورت گیرد.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر شناسایی ،تحلیل و اولویت بندی عوامل موثر بر کیفیت آموزش در آموزش عالی بود. در این پژوهش از روش ترکیبی (کمی و کیفی) استفاده گردید. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی خبرگان حوزه آموزش عالی و اساتید دانشگاهی بودند که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند و مصا چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر شناسایی ،تحلیل و اولویت بندی عوامل موثر بر کیفیت آموزش در آموزش عالی بود. در این پژوهش از روش ترکیبی (کمی و کیفی) استفاده گردید. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی خبرگان حوزه آموزش عالی و اساتید دانشگاهی بودند که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند و مصاحبه با آنان تا اشباع نظری (15 نفر) ادامه یافت ، همچنین جامعه آماری در بخش کمی را 392 نفر از اساتید دانشگاه یزد تشکیل دادند که از این تعداد 196 نفر بر اساس جدول کرجسی و مورگان به صورت تصادفی ، به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گرد آوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختار یافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی پرسشنامه توسط اساتید و متخصصان مورد تایید قرار گرفت و برای تعیین پایایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شد که براساس این آزمون میزان پایایی پرسشنامه 89/. محاسبه گردید. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات در بخش کیفی از کد گذاری باز و در بخش کمی برای اولویت بندی و وزن دهی عوامل از نرم افزار ای.اچ.پی و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار پی.ال.اس و آزمون ضریب بارعاملی استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که مولفه های روش تدریس استاد، سازماندهی محتوای آموزشی، امکانات و تجهیزات دانشکده ، وضعیت دانشجو(مکان ،زمان و استعداد فردی) ، صلاحیت حرفه ای استاد (آموزشی و پژوهشی) و تکنولوژی های نوین از جمله عوامل تاثیر گذار برکیفیت آموزش در آموزش عالی هستند.و در این بین روش تدریس استاد دارای اولویت اول می باشد.
پرونده مقاله
یکی از پیشرفتهای نوظهوری که در حیطه آموزش الکترونیکی اهمیت چشمگیری یافته، دورههای آموزش آنلاین فراگیر (موک) است. از اینرو پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت آموزش مبتنی بر موک در سیستم آموزش عالی ایران، شناسایی چالشها و ارایه راهکارها انجام گرفت. این پژوهش از نوع ترکیبی چکیده کامل
یکی از پیشرفتهای نوظهوری که در حیطه آموزش الکترونیکی اهمیت چشمگیری یافته، دورههای آموزش آنلاین فراگیر (موک) است. از اینرو پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت آموزش مبتنی بر موک در سیستم آموزش عالی ایران، شناسایی چالشها و ارایه راهکارها انجام گرفت. این پژوهش از نوع ترکیبی (کیفی و کمی) است و به صوت متوالی انجام گرفت. جامعه آماری در بخش کیفی اعضای هیآت علمی دانشگاههای دولتی شهر تهران بودند که تعداد 11 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری بخش کمی کاربران دوره موک در سال تحصیلی 94-95 با حجم 400 نفر بودند که با توجه به جدول کرجسی – مورگان و با روش نمونه گیری تصادفی ساده 196 از آنان انتخاب شدند. ابتدا با استفاده از مصاحبه، اطلاعاتی در خصوص چالشها و راهکارهای پیشرو از شرکت کنندگان گروه اول (اعضای هیات علمی) گردآوری شد و سپس با روش کدگذاری سه مرحلهای، گویهها استخراج گردید. در مرحله دوم با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته (با پایایی 89/0 = α) وضعیت دورههای موک از نظر 196 کاربر این دورهها و با استفاده از آزمون فریدمن بررسی گردید. نتایج نشان داد چالشها در حیطههای مسائل آموزشگاهی و سازمانی، مسائل مدیریتی، مسائل فناورانه، مسائل روش تدریس و آموزش، مسائل طراحی واسط کاربری، مسائل پشتیبانی منابع و مسائل ارائه منابع و ارزیابی قرار دارند. همچنین برای تحقق آموزش مبتنی بر موک راهکارها در حیطههای علمی – حرفهای، فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریتی و پشتیبانی منابع و طراحی، اجرا و ارزشیابی شناسایی شدند. در نهایت بررسی وضعیت آموزش مبتنی بر موک در آموزش عالی کشور نشان داد که ضعف و مشکلات مشهودی در این زمینه وجود دارد.
پرونده مقاله
كارآفريني اجتماعي بعنوان شاخه اي از كارآفريني، نقش كليدي در توسعه پايدار جامعه دارد. از سوي ديگر آموزش عالي دوره مناسبي جهت پرورش كارآفريني گرايي قلمداد مي گردد. در همين راستا، هدف پژوهش حاضر، شناسایی مولفه های کارآفرینی اجتماعی در آموزش عالی بود. رويكرد پژوهش، کیفی و د چکیده کامل
كارآفريني اجتماعي بعنوان شاخه اي از كارآفريني، نقش كليدي در توسعه پايدار جامعه دارد. از سوي ديگر آموزش عالي دوره مناسبي جهت پرورش كارآفريني گرايي قلمداد مي گردد. در همين راستا، هدف پژوهش حاضر، شناسایی مولفه های کارآفرینی اجتماعی در آموزش عالی بود. رويكرد پژوهش، کیفی و در فرآیند پژوهش از راهبرد نظریه داده بنیاد استفاده شده است. مشاركت كنندگان، شامل صاحبنظران حوزه كارآفريني گرايي اجتماعي در آموزش عالی دولتي ايران بودند، که با استفاده از رویکرد نمونه گزيني هدفمند22 نفر انتخاب و پس از رسيدن به اشباع نظري، جهت اطمينان با 2 نمونه ديگر مصاحبه صورت گرفت كه داده هاي جديدي بدست نيامد، در نهايت با 24 نفر از اطلاع رسانان كليدي، چارچوب نمونه گزيني بسته شد. جهت بررسي روايي و پايايي داده ها، به ترتيب از روايي سازه اي، روايي دروني و روايي بيروني و جهت بررسي پايايي از روش بررسي اعضا، همكار پژوهشي و ناظر بيروني استفاده گرديد. داده يابي با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار و تحليل داده ها با روش مقایسه مداوم و کدگذاری نظری صورت گرفت. مشاركت كنندگان در پژوهش، عواملي مانند سفارش پذيري اجتماعي، محرك-هاي تغييرپذي و كارآفريني گرايي را به عنوان عوامل علي توجيه كننده الگو، ارزش آفرینی اجتماعی را به عنوان پدیده محوری و شكل دهنده و سامان بخش ساير عناصر الگو، استقلال نهادي و آزادي آكادميك را به عنوان عوامل مداخله گر بر راهبردهاي پديده مورد نظر، مديريت مسئولانه و بسته هاي حمايتي را به عنوان راهبردهاي راه حل محور براي مواجهه با پديده مورد مطالعه و شايستگي پروري و پاسخگويي در برابر اجتماع را، به عنوان پيامدهاي گسترش الگوي كارآفريني اجتماعي در آموزش عالي برشمردند. بدين ترتيب مولفه ها و عناصر الگوي مورد نظر، استخراج و ارايه گرديد.
پرونده مقاله
تودهای شدن آموزش عالی پدیدهایست که پس از جنگ جهانی دوم به سرعت جهان را درنوردید. آموزش عالی ایرانی نیز در بیش از دو دههی گذشته با این پدیده مواجه بوده و شواهد آماری آن در ابعاد مختلف آموزش عالی قابل استنادست. پژوهشها نشان میدهند بحرانهای گوناگونی مانند بحران کیفیت چکیده کامل
تودهای شدن آموزش عالی پدیدهایست که پس از جنگ جهانی دوم به سرعت جهان را درنوردید. آموزش عالی ایرانی نیز در بیش از دو دههی گذشته با این پدیده مواجه بوده و شواهد آماری آن در ابعاد مختلف آموزش عالی قابل استنادست. پژوهشها نشان میدهند بحرانهای گوناگونی مانند بحران کیفیت آموزش عالی، کاهش منابع مالی، گسترش کمی بدون توجه به زیرساختهای لازم، فارغالتحصیلان بیکار، دگرگونیهای اجتماعی و عواملی از این دست از جمله پیامدها سیاستهای گسترش کمی در ایران است که با دغدغهی بهبود فرصتهای دسترسی به آموزش عالی آغاز شده بود. مروری بر مطالعات جهانی نیز نشان میدهند که بحرانهای کنونی آموزش عالی در ایران با آنچه پس از تودهای شدن در بسیاری کشورها رخ داد، متفاوت نبوده. اما مهم آن است که کشورهای گوناگون در عین تجربهی بحرانهای مشابه از راهبردهای متفاوتی به منظور عبور از چالشهای تودهای شدن آموزش عالی بهره بردهاند و این تفاوت راهبردها، ریشه در تفاوت بافتهای آموزش عالی هر کشور و ویژگیها و اقتضائات آن دارد. از این رو در پژوهش حاضر پژوهشگر با بهکارگیری مدل ترکیبی سوات-تاپسیس نخست راهبردهایی را متناسب با بافت ایرانی، برای عبور از بحرانهای حاصل آمده از گسترش کمی آموزش عالی به دست آورده و در گام بعدی با استفاده از تکنیک تاپسیس راهبردهای به دست آمده را اولویتبندی کرده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد ماموریتگرایی دانشگاهها، حاکم شدن تفکر سیستمی بر نظام سیاستگذاری آموزش عالی و استقلال مالی سه راهبرد عمده از میان هشت راهبرد به دست آمده در پژوهش حاضر برای عبور از بحرانهای تودهای شدن آموزش عالی در ایران هستند.
پرونده مقاله
حرکت در مسیر نوآوری و ارزشآفرینی و ایفای مطلوب مسئولیت اجتماعی یکی از محورهای تحول دانشگاه ها در سال های گذشته بویژه در دو دهه اخیر است. دانشگاه نوآور و ارزشآفرین که تعاریف مختلفی برای آن ارائه و ابعاد و ملاک های متعددی برای معرفی و ایجاد آن پیشنهاد شده است، یکی از اب چکیده کامل
حرکت در مسیر نوآوری و ارزشآفرینی و ایفای مطلوب مسئولیت اجتماعی یکی از محورهای تحول دانشگاه ها در سال های گذشته بویژه در دو دهه اخیر است. دانشگاه نوآور و ارزشآفرین که تعاریف مختلفی برای آن ارائه و ابعاد و ملاک های متعددی برای معرفی و ایجاد آن پیشنهاد شده است، یکی از ابتکارات و ایدههای نو برای تحول در نظام های دانشگاهی است. بهرغم شناسایی و معرفی مؤلفهها و معیارهای مختلف برای دانشگاه نوآور و ارزشآفرین، ایجاد این نوع دانشگاه و حرکت هدفمند و مدیریتشده در مسیر نوآوری و ارزشآفرینی، مستلزم نقشه راه جامع و چارچوب راهنمای اقدام متوازن میباشد. در راستای تحوّل منظم و دستیابی به یک الگوی جامع، یک چارچوب راهنما شامل هشت بُعد، به مثابه یک برنامه اقدام و مدل عملیاتی دانشگاه نوآور و ارزشآفرین توسط کمیسیون اروپایی و سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه، طراحی و در بیش از 600 دانشگاه و مؤسسه آموزش عالی در اروپا و جامعه کشورهای سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه استفاده شده است. در این مقاله، به روش مرور اسنادی، الگو و چارچوب راهنمای دانشگاه نوآور و ارزشآفرین بعنوان هدایتنامۀ عمدتاً اروپایی، برای تحول تدریجی و نظاممند دانشگاه های موجود به دانشگاه نوآور و ارزشآفرین با رعایت ملاحظات محلی معرفی شده است. همه انواع دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی کشور بهرغم مأموریت های متمایز، با یادگیری و اقتباس فعال و مولد از این الگو و انطباق تدریجی شرایط خود با ابعاد و ملاک های آن، می توانند
پرونده مقاله
به باور بسیاری از صاحبنظران، نوآوری اجتماعی، بعنوان پارادایمی جدید، می تواند با درگیرنمودن سازمان های مختلف همچون دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی و نیز، افراد جامعه، راه حل های نوآورانه ای جهت پاسخ به مشکلات مختلف ارائه دهد. از اینرو، جهت گيري دانشگاه ها و مؤسسات آموزش ع چکیده کامل
به باور بسیاری از صاحبنظران، نوآوری اجتماعی، بعنوان پارادایمی جدید، می تواند با درگیرنمودن سازمان های مختلف همچون دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی و نیز، افراد جامعه، راه حل های نوآورانه ای جهت پاسخ به مشکلات مختلف ارائه دهد. از اینرو، جهت گيري دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی به سمت و سوی آموزش نوآوري اجتماعي و کشف روش هايي جهت آموزش آن، الزامی بنظر می-رسد. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر، شناسایی و دسته بندی پیشران های آموزش نوآوری اجتماعی و ذهنیات متخصصان دانشگاهی در اینباره با استفاده از رویکرد آمیخته و روش کیو می باشد. جامعة آماری پژوهش را اساتید و مدرسان حوزة آموزش و دانشجویان مقطع دکتری فعال در حوزة نوآوری اجتماعی و کارآفرینی اجتماعی در دانشگاه های سیستان و بلوچستان، دانشگاه اصفهان، دانشگاه دولتی گنبدکاووس و مرکز آموزش عالی شهید بهشتی تشکیل می دهند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و برمبنای اصل کفایت نظری 20 نفر از آنها به عنوان اعضای نمونه انتخاب گردید. با توجه به رویکرد پژوهش که در زمرة پژوهش های آمیخته قرار می گیرد؛ ابتدا، در بخش کیفی پژوهش با استفاده از 20 مصاحبة صورت گرفته، فضای گفتمان حاصل شد و با استفاده از نظرات و دیدگاه های آنها، نمونه و گزینههای کیو و در ادامة آن، مجموعة کیو به دست آمد. همچنین، در بخش کمی نیز، با استفاده از نرم افزار Spss داده های بدست آمده در بخش کیفی، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت که در نهایت، چهار الگوی ذهنی نهایی شامل؛ رویکرد ذهنی توانمندسازی فردی و اجتماعی؛ رویکرد ذهنی سیاست گذاری و حمایت های فراسازمانی؛ رویکرد ذهنی فرهنگی و ارزشی و رویکرد ذهنی ساختاری و مدیریتی درون سازمانی، شناسایی گردید.
پرونده مقاله
آیندهپژوهی و توسعه سناریوهای پیشرو و فراهم کردن الزامات و راهکارهای مواجهه با آینده، یکی از مسئولیتهای مهم سیاستگذاران، رهبران و برنامهریزان آموزش عالی است. انواع عوامل و پیشرانها بهویژه فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی و تحولات دیجیتال، نقش دانشگاهها را برای شکل چکیده کامل
آیندهپژوهی و توسعه سناریوهای پیشرو و فراهم کردن الزامات و راهکارهای مواجهه با آینده، یکی از مسئولیتهای مهم سیاستگذاران، رهبران و برنامهریزان آموزش عالی است. انواع عوامل و پیشرانها بهویژه فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی و تحولات دیجیتال، نقش دانشگاهها را برای شکلدهی نظام آموزش عالی گستردهتر، متحول کرده است. در این مقاله برمبنای مطالعه اور و همکاران (2020) پنج سناریو و الگوی آموزش عالی برای سال 1410 ارائه شده است. این سناریوها شامل تاماگوچی، جنگا، لگو، ترانسفورمر و کاربیجکن است. الگوی تاماگوچی، رویکرد کلاسیک به آموزش عالی است که بلافاصله پس از دبیرستان شروع، به مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد منتهی و به شغل تبدیل میشود و مسیر آموزش عالی به پایان میرسد. الگوی جنگا، برای دانشجویان غیرسنتی دورههای یادگیری کوتاهمدت جذابتر است و بر مراحل بعدی خودآموزی و سازماندهی تمرکز دارد. الگوی لگو بهصورت پودمانهای ترکیبی مجزا با اندازههای مختلف نامگذاری شده است که بهجای یک واحد فشرده، یک مسیر یادگیری متکی به خود و غیراستاندارد ایجاد میکند. الگوی ترانسفورمر، یادگیرندگانی را نشان میدهد که ممکن است مدتها از آموزش پایه و اولیه آنها گذشته باشد، اما مجدداً برای کسب دانش جدید یا ارتقای مهارتهای مورد نیاز به آموزش عالی باز گردند. براساس این الگو، همه باید فرصتهایی برای ترک مسیرهای حرفهای فعلی و تغییر آن داشته باشند. در سناریوی کاربیجکن، فراگیران متناسب با شرایط و موقعیت کاری- زیستی و اهداف فردی و دانشگاهها و مؤسسات آموزشی بسته به رسالت نهادی و ارزشهای کانونی، ترکیبی از سناریوهای تاماگوچی، جنگا، لگو و ترانسفورمر را انتخاب میکنند. در این سناریو، انتخابهای یاددهی- یادگیری متعددی برای متقاضیان و نهادهای آموزشی فراهم خواهد شد. تحولات دیجیتال، نوآوری فنی و نوآوری اجتماعی است که پیامدهای آن برای جامعه، بازار کار و نظام آموزش عالی باید مد نظر باشد
پرونده مقاله