این مقاله به بررسی روابط میان مدیریت منابع انسانی استراتژیک، فرهنگ سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی پرداخته است. هر چند مدیریت منابع انسانی استراتژیک و فرهنگ سازمانی از عوامل مهم تاثیر گذار بر رفتارهای شهروندی در سازمان به شمار میآیند، لیکن در خصوص چگونگی تأثیرگذاری ای چکیده کامل
این مقاله به بررسی روابط میان مدیریت منابع انسانی استراتژیک، فرهنگ سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی پرداخته است. هر چند مدیریت منابع انسانی استراتژیک و فرهنگ سازمانی از عوامل مهم تاثیر گذار بر رفتارهای شهروندی در سازمان به شمار میآیند، لیکن در خصوص چگونگی تأثیرگذاری این دو عامل بر رفتارهای شهروندی سازمانی تحقیقات کمی انجام گرفته است. هدف اصلی از انجام این تحقیق، ترسیم روابط میان این سه متغیر مهم سازمانی به شکلی روشن و مشخص، با توجه به آزمون دو مدل مفهومی پیشنهادی بوده است. روش مورد استفاده در تحقیق نیز پیمایشی- همبستگی و بطور مشخص مبتنی بر مدل معادلات ساختاری بوده است. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که رویکرد جبرگرایی فرهنگی و انطباق مدیریت منابع انسانی استراتژیک مورد پذیرش قرار گرفته است. بنابراین دررابطه بین سه متغیر تحقیق، مدیریت منابع انسانی استراتژیک نقش میانجی دارد. در پایان نیز بر اساس هدف مطالعه، مدل مفهومی ارائه و بر مبنای محدودیتهای تحقیق، پیشنهاداتی برای تحقیقات آتی ارائه گردیده است. کلید واژهها: فرهنگ سازمانی، مدیریت منابع انسانی استراتژیک، رفتار شهروندی سازمانی، مدل معادلات ساختاری
پرونده مقاله
این تحقیق دو هدف را دنبال میکند. اول، بررسی اثر توانمندی در یکپارچه سازی دانش بر توانمندی در نوآوریهای فناورانه (نوآوری در محصول و فرایند) و عملکرد راهبردی بنگاه و دوم، بررسی نقش میانجی توانمندی نوآوری در محصول در رابطه بین توانمندی نوآوری در فرایند و عملکرد راهبردی س چکیده کامل
این تحقیق دو هدف را دنبال میکند. اول، بررسی اثر توانمندی در یکپارچه سازی دانش بر توانمندی در نوآوریهای فناورانه (نوآوری در محصول و فرایند) و عملکرد راهبردی بنگاه و دوم، بررسی نقش میانجی توانمندی نوآوری در محصول در رابطه بین توانمندی نوآوری در فرایند و عملکرد راهبردی سازمان. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها برای آزمون فرضیات توصیفی- تحلیلی و از شاخه همبستگی می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه بنگاه های داروسازی فعال در کشور ایران است. برای نمونهگیری از روش نمونهگیری تصادفی ساده استفاده شد. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان برابر با 86 بنگاه تعیین گردید. تحلیل همبستگی و مدل سازی معادلات ساختاری برای آزمون فرضیه ها بکار گرفته شد. تحلیل دادهها نشان داد که توانمندی یکپارچه سازی دانش اثر مستقیم و معناداری بر توانمندی در نوآوریهای فناورانه و همچنین عملکرد راهبردی بنگاه دارد. یافتههای تحقیق همچنین نشان داد که توانمندی در نوآوری محصول به طور معناداری بر رابطه بین توانمندی در نوآوری فرایند و عملکرد راهبردی بنگاه تاثیر گذار است.
پرونده مقاله
نظام نوآوری ملی مجموعهای از سازمانها و نهادها در سطح ملی است که در توسعه و انتشار علم وفناوری مشارکت میکنند وبه ایحاد فضای نوآوری می پردازند. دولتها میتوانند در این نظام سیاستهای نوآوری خود را تدوین و پیادهسازی کنند. در رویکرد سیستمی، علاوه بر مشکلاتی که هر کدام چکیده کامل
نظام نوآوری ملی مجموعهای از سازمانها و نهادها در سطح ملی است که در توسعه و انتشار علم وفناوری مشارکت میکنند وبه ایحاد فضای نوآوری می پردازند. دولتها میتوانند در این نظام سیاستهای نوآوری خود را تدوین و پیادهسازی کنند. در رویکرد سیستمی، علاوه بر مشکلاتی که هر کدام از اجزا در کارکرد خود دارند، گونه دیگری از مشکلات در ارتباط وتعامل میان اجزا وجود دارد که از آن به عنوان مشکلات سیستمی یاد میشود. در تحقیق حاضر هدف، شناسایی مشکلات سیستمی نظام نوآوری ملی ایران است. به این منظور، ابتدا با مرور ادبیات موضوع مدل مفهومی اجزا نظام نوآوری ملی در ایران ارائه میشود، سپس در یک مطالعه میدانی با توزیع 350 پرسشنامه در میان کارشناسان و خبرگان نوآوری کشور به کمک روش مدلیابی معادلات ساختاری به ارتباط و تأثیرگذاری این اجزا بر روی یکدیگر و کارایی نظام نوآوری ملی پرداخته خواهد شد. اجزا مدل نظام نوآوری ملی ایران شامل راهبردهای انتشار و انتقال فناوری، عناصر ساختاری، پیشرانهای نوآوری و چارچوبهای قانونی و تنظیمی میشود. یافتههای این تحقیق نشان میدهد مهمترین مشکل سیستمی نظام نوآوری ملی در ایران، اثربخش نبودن چارچوبهای قانونی و تنظیمی بر پیشرانهای نوآوری است. شناسایی مشکلات سیستمی میتواند به سیاستگذاریهای صحیح برای هر کدام از این اجزا و در نهایت ارتقا کارایی نظام نوآوری ملی بینجامد.
پرونده مقاله
امروزه تغییر پارادایم توسعه، از توسعهی اقتصادی به توسعهی پایدار، آموزش عالی کشور را بر آن داشته است تا در راستای تحقق ارزشهای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی بیش از پیش فعالیت داشته باشد و دانشگاهها را درجهت رسیدن به دانشگاه پایدار سوق دهد. با توجه به اهمیت تحقق دانشگ چکیده کامل
امروزه تغییر پارادایم توسعه، از توسعهی اقتصادی به توسعهی پایدار، آموزش عالی کشور را بر آن داشته است تا در راستای تحقق ارزشهای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی بیش از پیش فعالیت داشته باشد و دانشگاهها را درجهت رسیدن به دانشگاه پایدار سوق دهد. با توجه به اهمیت تحقق دانشگاه پایدار در جوامع، در پژوهش حاضر تلاش شد تا با در نظر گرفتن نقش نوآوری باز در توسعهی پایدار، با بهرهگیری از روش مدلسازی معادلات ساختاری، تأثیر نوآوری باز بر تحقق پایداری در دانشگاه یزد، تبیین شود. پژوهش حاضر، از منظر هدف کابردی و از منظر میزان کنترل متغیرها توصیفی بود. با توجه به آن که دادههای مورد نیاز برای انجام پژوهش با استفاده از ابزار پرسشنامه گردآوری شد، بنابراین پژوهش پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش در برگیرندهی اعضای هیئت علمی و کارکنان (رسمی، پیمانی و قراردادی) دانشگاه یزد بود که در مجموع 1309 نفر میباشد. برای محاسبه حجم نمونه، از فرمول کوکران بهره گرفته شد که در سطح خطای 5 درصد، تعداد 298 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری حاکی از آن بود که مقادیر T-VALUE برای مسیرهای میان متغیرهای فرهنگ نوآوری، نوآوری باز و پایداری در فاصله استاندارد آن یعنی بالاتر از قدرمطلق 1.96 قرار دارد. بنابراین تأثیر مستقیم نوآوری باز بر پایداری دانشگاه یزد، تأثیر مستقیم فرهنگ نوآوری بر نوآوری باز و نیز تأثیر غیرمستقیم فرهنگ نوآوری بر پایداری دانشگاه در سطح اطمینان 95 درصد معنادار بوده و فرضیه اصلی پژوهش و دو فرضیه فرعی آن تأیید میشود.
پرونده مقاله
اقتصاد جهان تحولات قابل ملاحظهای را در دو قرن گذشته تجربه کرده و از نظام کشاورزی به سوی نظام مبتنی بر صنعت حرکت کرده است. اغلب تحولات در چهار دهه گذشته، در نتیجه تکامل اقتصادهای مبتنی بر خدمت بودهاند. رشد اقتصادهای بیشتر توسعه یافته در سراسر جهان، در جهت اقتصادهایی بود چکیده کامل
اقتصاد جهان تحولات قابل ملاحظهای را در دو قرن گذشته تجربه کرده و از نظام کشاورزی به سوی نظام مبتنی بر صنعت حرکت کرده است. اغلب تحولات در چهار دهه گذشته، در نتیجه تکامل اقتصادهای مبتنی بر خدمت بودهاند. رشد اقتصادهای بیشتر توسعه یافته در سراسر جهان، در جهت اقتصادهایی بوده که بخش غالب آن خدمات هستند. این تغییر در اقتصاد و حرکت در جهت طرز فکر خدماتی، بر ادبیات بازاریابی نیز تاثیر گذاشته است. بازاریابی از دیدگاه کالامحور که در آن نتایج مشهود و تراکنش های مجزا در مرکز قرار دارد به دیگاه خدمت محور که در آن نامشهودات، فرآیندهای مبادله و ارتباطات در مرکز قراردارد، حرکت کرده است. مشتریان و برخی سازمانهای پیشروی بینالمللی، در حال گسترش فعالیتهای خود به سمت یکدیگر بوده و مطابق با ادبیات خلق و استخراج ارزش برای دو طرف به صورت همزمان انجام میپذیرد. خلق مشترک ارزش به معنای مشارکت فعال مشتری در فعالیتهای ارزشساز سازمان، یکی از محوریترین اصول این دیدگاه نوظهور میباشد. لذا اين پژوهش با هدف مدلسازی معادلات ساختاری خلق مشترک ارزش در کسب و کارهای فناور محور انجام شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر کلیه مدیران و کارمندان کسب وکارهای دانش بنیان در شهر تهران که در لیست شرکتهای دانشبنیان معاونت علمی و فناوری هستند در نظر گرفته شد که با توجه به اینکه تعداد 52 شرکت نسبت به پر نمودن پرسشنامه اعلام همکاری نمودند جمعا تعداد 145 نفر انتخاب گردید و در بازه زمانی سال 1396 اقدام به جمع آوری نظرات این افراد گردیده است. با استفاده از پرسشنامه اطلاعات لازم جمع-آوری و با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری در نرمافزار لیزرل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. کلیات فرضیات مطرح شده مورد تائید قرار گرفتند و بدین ترتیب مفهومسازی ارزش، پلتفورم ایجاد، برنامهریزی منابع و عاملان ارزش بر فرآیندهای خلق مشترک ارزش تأثیر معنی داری داشته و همچنین یادگیری، مفهومسازی ارزش و فرآیندهای خلق مشترک ارزش و یادگیری بر ارزش خلق شده تأثیر معنی داری داشتهاند.
پرونده مقاله
بررسی ادبیات پژوهش نشان می دهد که نمی توان ساختار مشابهی برای مدل های ارائه شده در زمینه اکوسیستم نوآوری در پژوهش های انجام شده مشاهده نمود؛ بنابراین نیاز است تا به جهت افزایش نوآوری در شرکت ها، بر اساس ویژگی ها و محدودیت های بومی، مدل مناسب اکوسیستم نوآوری طراحی گردد. چکیده کامل
بررسی ادبیات پژوهش نشان می دهد که نمی توان ساختار مشابهی برای مدل های ارائه شده در زمینه اکوسیستم نوآوری در پژوهش های انجام شده مشاهده نمود؛ بنابراین نیاز است تا به جهت افزایش نوآوری در شرکت ها، بر اساس ویژگی ها و محدودیت های بومی، مدل مناسب اکوسیستم نوآوری طراحی گردد. برهمین اساس هدف این پژوهش طراحی مدل مفهومی اکوسیستم نوآوری در شرکت های کوچک و متوسط با استفاده از ISM-SEM بوده است. روش انجام کار توصیفی- علی بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل دو بخش خبرگان و مدیران شرکت های کوچک و متوسط در استان آذربایجان شرقی بوده است. در این پژوهش 11 نفر از خبرگان در بخش اول مشارکت داشته و 335 نفر از مدیرن شرکت های کوچک و متوسط در بخش دوم پژوهش به پرسشنامه ها پاسخ داده اند. برای گردآوری داده ها از دو پرسشنامه استفاده شده که پس از تعیین روایی و پایایی در بین اعضای نمونه آماری توزیع شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها تحلیل داده ها از مدلسازی ساختاری تفسیری(ISM) و مدلسازی مسیری ساختاری(SEM) بهره گرفته شده است. یافته های بخش مدلسازی ساختاری- تفسیری نشان می دهد که ابعاد اکوسیستم نوآوری در صنایع کوچک و متوسط در پنج سطح قرار می گیرد که هر سطح دارای روابط مستقیم و غیر مستقیم با سطوح دیگر می باشد. همچنین آزمون مدل تدوین شده در بین شرکت ها نشان دهنده روایی و پایایی مناسب مدل تدوین شده و تأیید روابط مستقیم و غیر مستقیم ابعاد اکوسیستم نوآوری در شرکت های کوچک و متوسط بوده است.
پرونده مقاله