هدف تحقیق حاضر شناسایی فاکتورهای پایداری و ظرفیتهای ارتباط دانشگاه و صنعت در نظام آموزش عالی بوده است. روش تحقیق توصیفی-پیمایشی و جامعه تحقیق شامل اعضا هیات علمی 5 دانشگاه کشور و نمایندگان صنایع در نظر گرفته شد. نمونه تحقیق، اعضا هیات علمی مطابق با جدول مورگان به صورت چکیده کامل
هدف تحقیق حاضر شناسایی فاکتورهای پایداری و ظرفیتهای ارتباط دانشگاه و صنعت در نظام آموزش عالی بوده است. روش تحقیق توصیفی-پیمایشی و جامعه تحقیق شامل اعضا هیات علمی 5 دانشگاه کشور و نمایندگان صنایع در نظر گرفته شد. نمونه تحقیق، اعضا هیات علمی مطابق با جدول مورگان به صورت تصادفی طبقهای 263نفر و نمایندگان صنایع براساس تصادفی ساده 12 نفر انتخاب شدند. روش تجزیه تحلیل با استفاده از نرم افزار SPSS ، تی، تحلیل مانوا و تحلیل رگرسیون چندمتغیره بوده است. ابزار تحقیق شامل دو پرسشنامه فاکتورهای پایداری لی و ظرفیتهای ارتباط دانشگاه و صعنت سبیوف بوده است. روایی ابزار مطابق تحلیل تاییدی و پایایی آن براساس آلفای کرانباخ مناسب گزارش شد. نتایج نشان داد، فاکتورهای پایداری دلایل و انگیزش و منافع در بخش دانشگاه مثبت و معنیدار گزارش شد ولی نمایندگان صنایع پایداری منافع را پایینتر از حد مطلوب اعلام کردند. وضع موجود ظرفیتهای ارتباط دانشگاه و صنعت مثبت و معنیدار بوده است. همچنین کلیه مولفههای ظرفیتهای ارتباط دانشگاه و صعنت بر پایداری اثر مثبت و معنیداری داشته است و کلیه مولفههای ظرفیتها هر دو مولفه دلایل و انگیزش و منافع را پیشبینی کردهاند.
پرونده مقاله
فرایند پیوستۀ توسعه مهمترین ذهن مشغولی جوامع بشری و تعیین کنندۀ میزان تفاوت کشورهاست. بنابر این پرسش مهمی که در دنیای کنونی رد و بدل می شود این است که چرا و چگونه برخی کشورها به سطح بالاتری از شاخص های توسعه دست یافته اند و برخی دیگر در پایین جدول قرار دارند؟ از این زاو چکیده کامل
فرایند پیوستۀ توسعه مهمترین ذهن مشغولی جوامع بشری و تعیین کنندۀ میزان تفاوت کشورهاست. بنابر این پرسش مهمی که در دنیای کنونی رد و بدل می شود این است که چرا و چگونه برخی کشورها به سطح بالاتری از شاخص های توسعه دست یافته اند و برخی دیگر در پایین جدول قرار دارند؟ از این زاویه کاویدن عوامل و ابعاد توسعه و طرح پرسش ها و فرضیات در این خصوص روش رایجی برای کشف و گشایش مسیرهای توسعۀ جوامع است. هدف کلی در این پژوهش بررسی سرمایه اجتماعی، رابطۀ آن با شکل گیری کارآمدی نهادی و سپس با نوسانات توسعۀ ملی است. پژوهش به تأثیر این ظرفیت های دو گانه، پیاپی و پیشنیاز بر نوسانات حرکت در مسیر توسعۀ ملی می پردازد. بازبینی مسیر طی شده و نوسانات نشان می دهد که رابطۀ میان این سه عامل برخوردار از یک وضعیت هم افزا (synergy)است. چارچوب نظری این پژوهش، تلفیقی از تئوریهای سرمایه اجتماعی، نهادگرایی و توسعه؛ و نظریات اندیشمندانی چون پاتنام، فوکویاما، هانتینگتون، نورث، شومپیتر، میردال و تودارو، در ارتباط با متغیرهای درگیر در شکل گیری موضوع پژوهش است. فرضیه اصلی پژوهش این است که رابطۀ همبستگی مثبتی میان سه متغیر سرمایه اجتماعی، کارآمدی نهادی و توسعۀ ملی وجود دارد. این پژوهش از نظر هدف بنیادی و از نظر روش کتابخانه ای، اسنادی و اکتشافی است.
پرونده مقاله
این تحقیق از آن منظر موردتوجه است که با بررسی تأثیر عامل اعتماد بر موفقیت میتوان سیاستگذاری مناسب در جهت بهبود سیستم مدیریت دانش در سازمان را جهت بخشید. قابلذکر است که دادههای مربوط به این تحقیق، توسط پرسشنامه جمعآوریشدهاند. تحقیق حاضر با بهرهگیری ازنظر کاربران چکیده کامل
این تحقیق از آن منظر موردتوجه است که با بررسی تأثیر عامل اعتماد بر موفقیت میتوان سیاستگذاری مناسب در جهت بهبود سیستم مدیریت دانش در سازمان را جهت بخشید. قابلذکر است که دادههای مربوط به این تحقیق، توسط پرسشنامه جمعآوریشدهاند. تحقیق حاضر با بهرهگیری ازنظر کاربران مدیریت دانش که شامل مدیران عالی و میانی و کارکنان سازمان فناوری اطلاعات ایران صورت گرفته است و همچنین موفقیت سیستم مدیریت دانش نیز بهعنوان متغیر وابسته شمردهشده است و برای تجزیهوتحلیلها از روش معادلات ساختاری و نرمافزارهای آماری SPSS و PLS استفادهشده است. پژوهش حاضر بر مبنای هدف کاربردی و برحسب روش توصیفی از نوع پیمایشی است؛ که به اولویتبندی بین شاخصهای مؤثر بر انواع اعتماد و بعد بین اعتماد و موفقیت سیستم مدیریت دانش پرداختهشده است.
پرونده مقاله
به باور بسیاری از صاحبنظران، نوآوری اجتماعی، بعنوان پارادایمی جدید، می تواند با درگیرنمودن سازمان های مختلف همچون دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی و نیز، افراد جامعه، راه حل های نوآورانه ای جهت پاسخ به مشکلات مختلف ارائه دهد. از اینرو، جهت گيري دانشگاه ها و مؤسسات آموزش ع چکیده کامل
به باور بسیاری از صاحبنظران، نوآوری اجتماعی، بعنوان پارادایمی جدید، می تواند با درگیرنمودن سازمان های مختلف همچون دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی و نیز، افراد جامعه، راه حل های نوآورانه ای جهت پاسخ به مشکلات مختلف ارائه دهد. از اینرو، جهت گيري دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی به سمت و سوی آموزش نوآوري اجتماعي و کشف روش هايي جهت آموزش آن، الزامی بنظر می-رسد. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر، شناسایی و دسته بندی پیشران های آموزش نوآوری اجتماعی و ذهنیات متخصصان دانشگاهی در اینباره با استفاده از رویکرد آمیخته و روش کیو می باشد. جامعة آماری پژوهش را اساتید و مدرسان حوزة آموزش و دانشجویان مقطع دکتری فعال در حوزة نوآوری اجتماعی و کارآفرینی اجتماعی در دانشگاه های سیستان و بلوچستان، دانشگاه اصفهان، دانشگاه دولتی گنبدکاووس و مرکز آموزش عالی شهید بهشتی تشکیل می دهند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و برمبنای اصل کفایت نظری 20 نفر از آنها به عنوان اعضای نمونه انتخاب گردید. با توجه به رویکرد پژوهش که در زمرة پژوهش های آمیخته قرار می گیرد؛ ابتدا، در بخش کیفی پژوهش با استفاده از 20 مصاحبة صورت گرفته، فضای گفتمان حاصل شد و با استفاده از نظرات و دیدگاه های آنها، نمونه و گزینههای کیو و در ادامة آن، مجموعة کیو به دست آمد. همچنین، در بخش کمی نیز، با استفاده از نرم افزار Spss داده های بدست آمده در بخش کیفی، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت که در نهایت، چهار الگوی ذهنی نهایی شامل؛ رویکرد ذهنی توانمندسازی فردی و اجتماعی؛ رویکرد ذهنی سیاست گذاری و حمایت های فراسازمانی؛ رویکرد ذهنی فرهنگی و ارزشی و رویکرد ذهنی ساختاری و مدیریتی درون سازمانی، شناسایی گردید.
پرونده مقاله
این مقاله بر مبنای مدل بوراس و لاندوال، به مطالعۀ اقدامات و مداخلات دولتی برای نوسازی صنعتی در ایران، بر پایۀ ایجاد صنایع نظامی در آغاز قرن نوزدهم میلادی می پردازد.
در این مورد مؤلفه های: وضعیت نیاز؛ مزیتهای نسبی؛ انتشار فناورانه و سیاست مأموریتگرای دولتی یا ﻧﻮﺁﻭﺭ چکیده کامل
این مقاله بر مبنای مدل بوراس و لاندوال، به مطالعۀ اقدامات و مداخلات دولتی برای نوسازی صنعتی در ایران، بر پایۀ ایجاد صنایع نظامی در آغاز قرن نوزدهم میلادی می پردازد.
در این مورد مؤلفه های: وضعیت نیاز؛ مزیتهای نسبی؛ انتشار فناورانه و سیاست مأموریتگرای دولتی یا ﻧﻮﺁﻭﺭﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﻓﻨﻲ، انتشار فناوری ﻭ ﺗﺮﻛﻴﺐ مداخلهها و اقدامات ﺩﻭﻟﺘﻲ ﻭ ﻏﻴﺮﺩﻭﻟﺘﻲ و ابزار سیاستی، در خصوص سیاست فناوری صنعت توپ، تفنگ در قرن شانزدهم انگلستان و صنعت کَره در قرن نوزدهم دانمارک، با اقدامات و مداخلات دولتی برای نوسازی و رشد صنعتی در ایران، در قرن نوزدهم مقایسه و در قالب نظریههای نظام نوآوری بررسی شده است.
هدف این پژوهش کشف ابعاد تازه تری از دلایل ناکامی اولین برنامه نوسازی صنعتی ایران در قرن نوزدهم است. همچنین تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شودکه چرا علیرغم اقدامات و مداخلات دولتی و با وجود سطحی از عوامل نظام نوآوری، برنامۀ نوسازی صنعتی ایران به موفقیت نیانجامید؟
این مقاله از نظر هدف توسعهای و از نظر روش نهادی، تطبیقی تاریخی است و دادههای آن با روش کتابخانهای گردآوری و به نوعی تحلیل محتوای کیفی شده است.
نتایج پژوهش نشان میدهد که با ملاحظۀ تجارب مشابه در انگلستان و دانمارک، عدم تکامل نهادی و شکل نگرفتن رابطۀ تعاملی نظاممند میان سطحی از عناصر نوآوری، موجب شد نظام نوآوری در کشور شکل نگرفته و برنامه نوسازی صنعتی و سیاست فناوری ایران در قرن نوزدهم میلادی، به موفقیت نیانجامد.
پرونده مقاله