كارآفريني اجتماعي بعنوان شاخه اي از كارآفريني، نقش كليدي در توسعه پايدار جامعه دارد. از سوي ديگر آموزش عالي دوره مناسبي جهت پرورش كارآفريني گرايي قلمداد مي گردد. در همين راستا، هدف پژوهش حاضر، شناسایی مولفه های کارآفرینی اجتماعی در آموزش عالی بود. رويكرد پژوهش، کیفی و د چکیده کامل
كارآفريني اجتماعي بعنوان شاخه اي از كارآفريني، نقش كليدي در توسعه پايدار جامعه دارد. از سوي ديگر آموزش عالي دوره مناسبي جهت پرورش كارآفريني گرايي قلمداد مي گردد. در همين راستا، هدف پژوهش حاضر، شناسایی مولفه های کارآفرینی اجتماعی در آموزش عالی بود. رويكرد پژوهش، کیفی و در فرآیند پژوهش از راهبرد نظریه داده بنیاد استفاده شده است. مشاركت كنندگان، شامل صاحبنظران حوزه كارآفريني گرايي اجتماعي در آموزش عالی دولتي ايران بودند، که با استفاده از رویکرد نمونه گزيني هدفمند22 نفر انتخاب و پس از رسيدن به اشباع نظري، جهت اطمينان با 2 نمونه ديگر مصاحبه صورت گرفت كه داده هاي جديدي بدست نيامد، در نهايت با 24 نفر از اطلاع رسانان كليدي، چارچوب نمونه گزيني بسته شد. جهت بررسي روايي و پايايي داده ها، به ترتيب از روايي سازه اي، روايي دروني و روايي بيروني و جهت بررسي پايايي از روش بررسي اعضا، همكار پژوهشي و ناظر بيروني استفاده گرديد. داده يابي با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار و تحليل داده ها با روش مقایسه مداوم و کدگذاری نظری صورت گرفت. مشاركت كنندگان در پژوهش، عواملي مانند سفارش پذيري اجتماعي، محرك-هاي تغييرپذي و كارآفريني گرايي را به عنوان عوامل علي توجيه كننده الگو، ارزش آفرینی اجتماعی را به عنوان پدیده محوری و شكل دهنده و سامان بخش ساير عناصر الگو، استقلال نهادي و آزادي آكادميك را به عنوان عوامل مداخله گر بر راهبردهاي پديده مورد نظر، مديريت مسئولانه و بسته هاي حمايتي را به عنوان راهبردهاي راه حل محور براي مواجهه با پديده مورد مطالعه و شايستگي پروري و پاسخگويي در برابر اجتماع را، به عنوان پيامدهاي گسترش الگوي كارآفريني اجتماعي در آموزش عالي برشمردند. بدين ترتيب مولفه ها و عناصر الگوي مورد نظر، استخراج و ارايه گرديد.
پرونده مقاله
اقتصاد جهان تحولات قابل ملاحظهای را در دو قرن گذشته تجربه کرده و از نظام کشاورزی به سوی نظام مبتنی بر صنعت حرکت کرده است. اغلب تحولات در چهار دهه گذشته، در نتیجه تکامل اقتصادهای مبتنی بر خدمت بودهاند. رشد اقتصادهای بیشتر توسعه یافته در سراسر جهان، در جهت اقتصادهایی بود چکیده کامل
اقتصاد جهان تحولات قابل ملاحظهای را در دو قرن گذشته تجربه کرده و از نظام کشاورزی به سوی نظام مبتنی بر صنعت حرکت کرده است. اغلب تحولات در چهار دهه گذشته، در نتیجه تکامل اقتصادهای مبتنی بر خدمت بودهاند. رشد اقتصادهای بیشتر توسعه یافته در سراسر جهان، در جهت اقتصادهایی بوده که بخش غالب آن خدمات هستند. این تغییر در اقتصاد و حرکت در جهت طرز فکر خدماتی، بر ادبیات بازاریابی نیز تاثیر گذاشته است. بازاریابی از دیدگاه کالامحور که در آن نتایج مشهود و تراکنش های مجزا در مرکز قرار دارد به دیگاه خدمت محور که در آن نامشهودات، فرآیندهای مبادله و ارتباطات در مرکز قراردارد، حرکت کرده است. مشتریان و برخی سازمانهای پیشروی بینالمللی، در حال گسترش فعالیتهای خود به سمت یکدیگر بوده و مطابق با ادبیات خلق و استخراج ارزش برای دو طرف به صورت همزمان انجام میپذیرد. خلق مشترک ارزش به معنای مشارکت فعال مشتری در فعالیتهای ارزشساز سازمان، یکی از محوریترین اصول این دیدگاه نوظهور میباشد. لذا اين پژوهش با هدف مدلسازی معادلات ساختاری خلق مشترک ارزش در کسب و کارهای فناور محور انجام شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر کلیه مدیران و کارمندان کسب وکارهای دانش بنیان در شهر تهران که در لیست شرکتهای دانشبنیان معاونت علمی و فناوری هستند در نظر گرفته شد که با توجه به اینکه تعداد 52 شرکت نسبت به پر نمودن پرسشنامه اعلام همکاری نمودند جمعا تعداد 145 نفر انتخاب گردید و در بازه زمانی سال 1396 اقدام به جمع آوری نظرات این افراد گردیده است. با استفاده از پرسشنامه اطلاعات لازم جمع-آوری و با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری در نرمافزار لیزرل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. کلیات فرضیات مطرح شده مورد تائید قرار گرفتند و بدین ترتیب مفهومسازی ارزش، پلتفورم ایجاد، برنامهریزی منابع و عاملان ارزش بر فرآیندهای خلق مشترک ارزش تأثیر معنی داری داشته و همچنین یادگیری، مفهومسازی ارزش و فرآیندهای خلق مشترک ارزش و یادگیری بر ارزش خلق شده تأثیر معنی داری داشتهاند.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر به ارزیابی اثرات نوآوری در خدمات، بازاریابی رسانه اجتماعی و حمایت اجتماعی بر همآفرینی در ارزش در شرکت ایران خودرو پرداخته است. این تحقیق بر مبنای دستاورد از نوع توسعه ای – کاربردی و بر مبنای اهداف از نوع توصیفی - موردی است که با روش پیمایشی، داده های لازم ج چکیده کامل
پژوهش حاضر به ارزیابی اثرات نوآوری در خدمات، بازاریابی رسانه اجتماعی و حمایت اجتماعی بر همآفرینی در ارزش در شرکت ایران خودرو پرداخته است. این تحقیق بر مبنای دستاورد از نوع توسعه ای – کاربردی و بر مبنای اهداف از نوع توصیفی - موردی است که با روش پیمایشی، داده های لازم جمع آوری گردیده است. جامعه آماري تحقيق شامل دو بخش بوده که در بخش اول كليه مشتریان شرکت ایران خودرو در مناطق 5 گانه تهران و در بخش دوم کارکنان نمایندگیهای مناطق موصوف را شامل می شدند. جهت نمونه گیری در بخش مشتریان از روش نمونهگيري غیر احتمالی سهمیهای، تعداد 384نفر و در بخش کارکنان 50 نفر بر اساس نمونه گیری تصادفی در دسترس انتخاب گردیدند. پیرامون مبانی نظری و پیشینه تحقیق از منابع کتابخانهای بهره برداری و در بخش میدانی، ابزار گردآوري اطلاعات، پرسشنامه استاندارد می باشد. دادهها با روش مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار Smart-PLS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج حاصل از بررسی فرضیههای پژوهش حاکی از آن است که بازاریابی رسانههای اجتماعی، نوآوری در خدمات بر همآفرینی در ارزش هم از سوی مشتریان و هم از سوی کارکنان تأثیر گذار بوده و تأثیر حمایت اجتماعی بر همآفرینی در ارزش از سوی کارکنان تأیید ولی از سوی مشتریان تأیید نگردید. لذا با محوریت نوآوری در خدمات، سازمانها بایستی تلاش کنند همآفرینی در ارزش را از مجرای بازاریابی رسانههای جتماعی و حمایت اجتماعی هم از منظر کارکنان و هم از منظر مشتریان قوت ببخشند.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش ارائه الگویی راهبردی است که بر اساس آن بتوان جذب و ارزش¬آفرینی دانش¬آموختگان مدیریت آموزش عالی در نظام حکمرانی آموزش عالی در ایران را تبیین نمود. پژوهش حاضر از نظر روش تحقیق از نوع کیفی بوده است. برای ساخت الگوی جذب و ارزش گذاری از نظریه داده بنیاد استفاده چکیده کامل
هدف این پژوهش ارائه الگویی راهبردی است که بر اساس آن بتوان جذب و ارزش¬آفرینی دانش¬آموختگان مدیریت آموزش عالی در نظام حکمرانی آموزش عالی در ایران را تبیین نمود. پژوهش حاضر از نظر روش تحقیق از نوع کیفی بوده است. برای ساخت الگوی جذب و ارزش گذاری از نظریه داده بنیاد استفاده شده است. در اینبخش از ۱۸نفر از خبرگان آشنا با موضوع جذب و ارزشگذاری دانش¬آموختگان مدیریت آموزش عالی استفاده شده است. داده به روش مصاحبه نیمه ساختارمند جمعآوری گردیده است. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از فرآیند سه مرحلهای کدگذاری باز، انتخابی و محوری با کمک نرمافزار MAXQDA2020 استفاده شده است، که یافتههای این فرآیند نشان دهنده مدل پارادایم جذب و ارزشگذاری دانش آموختگان شامل ۲۷مقوله اصلی و ۹۵متغیر شامل جذب و ارزشگذاری دانش¬آموختگان به عنوان هسته یا مقوله اصلی مدل؛ ۵ شرایط علّی؛ ۳ شرایط زمینهای؛ ۳ شرایط مداخله¬گر؛ ۳ شرایط راهبردی و نهایتاً ۴ پیامد قرار گرفت. در این راستا با توجه به نقش کلیدی دانش آموختگان آموزش عالی در توسعه پایدار دانشی و مهارتی، میطلبد که دانش آموختگان مدیریت آموزش عالی در تدوین و اجرای سیاستگذاریهای کلان تعامل سازنده داشته باشند، و از طریق پاسخگویی شفاف به درخواست آنها، انگیزه آنها برای عهده¬دار شدن مسئولیت کاری در سازمانهای آموزشی و اجرایی افزایش پیدا کند
پرونده مقاله