هدف از پژوهش حاضر، تببین مدل علی چالشها، موانع و محدودیت های تحقق دانشگاه پژوهی در دانشگاههای تخصصی کشور است که در این پژوهش، دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان بزرگترین دانشگاه تخصصی علوم انسانی در کشور، مورد مطالعه قرار گرفته است. جامعه پژوهش فوق مشتمل بر اعضای هیأت عل چکیده کامل
هدف از پژوهش حاضر، تببین مدل علی چالشها، موانع و محدودیت های تحقق دانشگاه پژوهی در دانشگاههای تخصصی کشور است که در این پژوهش، دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان بزرگترین دانشگاه تخصصی علوم انسانی در کشور، مورد مطالعه قرار گرفته است. جامعه پژوهش فوق مشتمل بر اعضای هیأت علمی، و مدیران و کارشناسان ستادی دانشگاه علامه طباطبایی بوده که به ترتیب شامل 413 و 124 نفر است. همچنین تعداد اعضای نمونه با بهره گیری از جدول کرجسی و مورگان و به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی، برابر با 52 نفر از مدیران و کارشناسان ستادی و 173 نفر از اعضای هیأت علمی این دانشگاه بوده است. در این پژوهش، ابتدا از طریق مطالعه گسترده مبانی نظری و تحقیقات پیشین در سطوح ملی و بینالمللی، مطالعه اسنادی منابع مرتبط در دانشگاه علامه طباطبایی و همچنین بر مبنای الگوی ولکواین(1999)، چالش ها، موانع و محدودیت های تحقق دانشگاه پژوهی در دانشگاه علامه طباطبایی در شش محور: الف) فرهنگ دانشگاهی، ب) مدیریتی- ساختاری، ج) علمی- حرفهای، د) مالی- اعتباری، ه) قانونی- حقوقی و و) فناوری اطلاعات، شناسایی شده و بر آن اساس، مدل علی پژوهش، تبیین گردیده است. سپس بر اساس چالش های شناسایی شده و همچنین تلفیق پرسشنامه های موجود در این زمینه، پرسشنامه محققساخته پژوهش تدوین شده است. در ادامه، روایی صوری و محتوایی ابزار پژوهش، از طریق مصاحبه با 12 نفر از متخصصان و صاحبنظران این حوزه تعیین گردیده و روایی سازه مربوط به این ابزار، و تأیید چالش های شناسایی شده در زمینه تحقق دانشگاه پژوهی در دانشگاه علامه طباطبایی و همچنین مدل علی مربوط به آن، از طریق تحلیل عاملی تأییدی و روش معادلات ساختاری، صورت پذیرفته است. شایان ذکر است که پایایی پرسشنامه فوق با بهره گیری از ضریب آلفای کرونباخ، برابر با 95/0 محاسبه شده است. نتایج حاکی از آن است که تمامی چالش های شناسایی شده مطروحه، از سوی پاسخگویان مورد تأیید قرار گرفته و چالش مدیریتی- ساختاری نسبت به سایر چالش ها، از دیدگاه آنان، دارای اولویت بالاتری بوده است. علاوه بر آن، نتایج گویای آن است که تفاوتی میان دیدگاههای دو گروه از پاسخگویان در ارتباط با چالشهای شناسایی شده، به تفکیک دانشکده و پست سازمانی، مشاهده نشده است.
پرونده مقاله
یکی از پیشرفتهای نوظهوری که در حیطه آموزش الکترونیکی اهمیت چشمگیری یافته، دورههای آموزش آنلاین فراگیر (موک) است. از اینرو پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت آموزش مبتنی بر موک در سیستم آموزش عالی ایران، شناسایی چالشها و ارایه راهکارها انجام گرفت. این پژوهش از نوع ترکیبی چکیده کامل
یکی از پیشرفتهای نوظهوری که در حیطه آموزش الکترونیکی اهمیت چشمگیری یافته، دورههای آموزش آنلاین فراگیر (موک) است. از اینرو پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت آموزش مبتنی بر موک در سیستم آموزش عالی ایران، شناسایی چالشها و ارایه راهکارها انجام گرفت. این پژوهش از نوع ترکیبی (کیفی و کمی) است و به صوت متوالی انجام گرفت. جامعه آماری در بخش کیفی اعضای هیآت علمی دانشگاه¬های دولتی شهر تهران بودند که تعداد 11 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری بخش کمی کاربران دوره موک در سال تحصیلی 94-95 با حجم 400 نفر بودند که با توجه به جدول کرجسی – مورگان و با روش نمونه گیری تصادفی ساده 196 از آنان انتخاب شدند. ابتدا با استفاده از مصاحبه، اطلاعاتی در خصوص چالشها و راهکارهای پیش¬رو از شرکت کنندگان گروه اول (اعضای هیات علمی) گردآوری شد و سپس با روش کدگذاری سه مرحله¬ای، گویه¬ها استخراج گردید. در مرحله دوم با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته (با پایایی 89/0 = α) وضعیت دورههای موک از نظر 196 کاربر این دورهها و با استفاده از آزمون فریدمن بررسی گردید. نتایج نشان داد چالشها در حیطههای مسائل آموزشگاهی و سازمانی، مسائل مدیریتی، مسائل فناورانه، مسائل روش تدریس و آموزش، مسائل طراحی واسط کاربری، مسائل پشتیبانی منابع و مسائل ارائه منابع و ارزیابی قرار دارند. همچنین برای تحقق آموزش مبتنی بر موک راهکارها در حیطههای علمی – حرفه¬ای، فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریتی و پشتیبانی منابع و طراحی، اجرا و ارزشیابی شناسایی شدند. در نهایت بررسی وضعیت آموزش مبتنی بر موک در آموزش عالی کشور نشان داد که ضعف و مشکلات مشهودی در این زمینه وجود دارد.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه یادگیری سازمانی و نوآوری سازمانی با میانجی گری تسهیم دانش میان کارکنان و اعضای هیئت علمی دانشگاه های سبزوار به اجرا در آمد. روش پژوهش، با توجه به چگونگی به دست آوردن داده های مورد نیاز، توصیفی و از نوع همبستگی و به طور مشخص مبتنی بر چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه یادگیری سازمانی و نوآوری سازمانی با میانجی گری تسهیم دانش میان کارکنان و اعضای هیئت علمی دانشگاه های سبزوار به اجرا در آمد. روش پژوهش، با توجه به چگونگی به دست آوردن داده های مورد نیاز، توصیفی و از نوع همبستگی و به طور مشخص مبتنی بر مدل معادلات ساختاری است که از برآوردهای بیشینه درست نمایی با تعدیل چولگی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش کارکنان رسمی و اعضای هیئت علمی رسمی دانشگاه های دولتی، آزاد، پیام نور، فناوری های نوین، غیر انتفاعی و علمی کاربردی شهر سبزوار می باشد. برای سنجش متغیرهای پژوهش سه پرسشنامه با طیف 5 گزینه ای لیکرت استفاده شده که این پرسشنامه ها میان 237 نفر از کارکنان و اعضای هیئت علمی دانشگاه های سبزوار به صورت تصادفی طبقه ای توزیع شد. روایی محتوایی هر سه پرسشنامه توسط تعدادی از صاحبنظران و متخصصین مدیریت مورد تأیید قرار گرفت و پایایی پرسشنامه های یادگیری سازمانی، تسهیم دانش و نوآوری سازمانی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 89/0، 96/0 و 92/0 تعیین شده است. داده های بدست آمده با آزمون¬های کولموگروف-اسمیرنف، تی تک نمونه ای، همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SPSS25 وLISREL تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که یادگیری سازمانی هم به طور مستقیم و هم غیر مستقیم به واسطه تسهیم دانش نقش کلیدی را در میزان نوآوری دانشگاه های شهر سبزوار دارد. همچنین تسهیم دانش تأثیر مثبت، مستقیم و معنی داری بر میزان نوآوری سازمان دارد. به علاوه یافته ها نشان می دهد که وضعیت متغیرهای کلیدی این پژوهش در جامعه مورد مطالعه مناسب نمی باشد.
پرونده مقاله
همزمان با پدیده ی جهانی شدن، ضرورت متحول شدن نهادهای آموزشعالی و تأکید بیشتر بر همکاری های بین المللی دانشگاه ها و مؤسسات آموزشعالی بیش از پیش به چشم می¬آید. در راستایی بررسی پیامدهای این پدیده در دانشگاه های ایران مطالعه¬ای با روش کیفی و با استفاده از رویکرد نظریه پر چکیده کامل
همزمان با پدیده ی جهانی شدن، ضرورت متحول شدن نهادهای آموزشعالی و تأکید بیشتر بر همکاری های بین المللی دانشگاه ها و مؤسسات آموزشعالی بیش از پیش به چشم می¬آید. در راستایی بررسی پیامدهای این پدیده در دانشگاه های ایران مطالعه¬ای با روش کیفی و با استفاده از رویکرد نظریه پردازی داده بنیاد صورت گرفته است. جامعه آماري پژوهش حاضر را خبرگان و مدیران 18 دانشگاه دولتی منتخب کشور مشتمل بر: دانشگاه¬های تهران، شهید بهشتی، تربیت مدرس، خوارزمی، امیرکبیر، صنعتی شریف، علم و صنعت، علامه طباطبایی، خواجه نصیر، الزهرا، فردوسی مشهد، شیراز، اصفهان، تبریز، صنعتی اصفهان و علوم پایه زنجان، امام خمینی قزوین و جامعه المصطفی قم" تشکیل دادند. که با استفاده از روش نمونه گزینی هدفمند در مجموع 82 نفر به عنوان مشارکت¬کنندگان در پژوهش انتخاب شدند. داده¬ها به روش مصاحبه با روش هدایت کلیات و به صورت نیمه ساختار یافته گردآوری و به منظور تحلیل آن ها از نرم افزار MAXQDA استفاده شد. برای به دست آوردن اعتبار و روایی داده¬ها از دو روش بازبینی مشارکت¬کنندگان و مرور خبرگان در پژوهش استفاده شد. پدیده محوری مطالعه حاضر بینالمللیشدن در راستاي مأموريت گرايي دانشگاه های دولتی کشور بود. بين¬المللي¬شدن آموزش عالي، داراي پيامدهايي است که در دو حيطه داخل و خارج دانشگاه، قابل مطالعه و بررسي است. لذا پیامدهای آن در دو بعد درون دانشگاهی و برون دانشگاهی با توجه به شرایط علًی، زمینه ای، شرایط مداخلگر و راهبردها؛ تدوین شده است. نتایج نشان داد که از تحلیل مصاحبه¬ها 51 کد باز استخراج و با توجه به وجوه تشابه بین آنها 2 مقوله اصلی و 6 مؤلفه فرعی شناسایی شدند در نهایت الگوی پارادایمی ارائه شد.
پرونده مقاله