Identifying and prioritizing the factors affecting knowledge sharing based on Analytic Hierarchy Process (AHP) (Case study of Saipa Industrial Group)
Research Areas :Keywords: Knowledge, knowledge management, knowledge sharing, weight,
Abstract :
Knowledge sharing reduces costs, improves performance, improves customer service, reduces new product development time, reduces customer delivery time, and ultimately reduces costs associated with finding and accessing valuable types of knowledge within the organization. May be. For this reason, the role of knowledge sharing is somewhat tied to the concept of knowledge management. The purpose of this article is to investigate the factors affecting knowledge sharing and prioritize them with the aim of helping to identify the role of these factors in the process of successful implementation and implementation of knowledge management in Saipa Industrial Group. In the first step, based on studies and literature on knowledge management, a researcher-made questionnaire of 5 Likert spectrum was created, which was distributed and collected in person in the form of closed interviews between two groups of external and internal experts. These factors were identified and categorized in four dimensions: 1) individual factors 2) organizational factors 3) cultural factors and 4) technology factors. In the next step, in the form of a pair of questionnaires and with the help of Expert Choice software, these factors were prioritized and weighed. According to the results of the second questionnaire, the following factors: 1) cultural factors (weighing 0.460), 2) individual factors (weighing 0.258), 3) organizational factors (weighing 0.161) and 4) technological factors (weighing 0.122) Sequences have the greatest impact on knowledge sharing. Therefore, it is suggested that managers and policy makers of Saipa Industrial Group strongly support the cultural factors in the units of the organization with the help of human resources in order to make the most of the results of knowledge sharing.
1. اخوان، پيمان و حسيني سرخوش، سيدمهدي. (1394). بررسي عوامل انگيزشي و سازماني مؤثر بر شكلگيري رفتار تسهيم دانش ميان كاركنان (مطالعة موردي در يك مركز تحقيق و توسعة صنعتي). فصلنامه علمي پژوهشي پژوهشنامة پردازش و مديريت اطلاعات، دوره 30، شماره 4، صص 1051-1084.
2. آرزمجو، هانیه و خوانساری، جیران. (1388). اجرای مدیریت دانش در شرکت توانیر و نتایج حاصل از آن. دومین کنفرانس ملی مدیریت دانش، تهران.
3. اشتریان کیومرث. (1388). نظام مدیریت دانش وزارت صنایع و معادن: اجرای برنامه پنجم توسعه صنعتی با رویکرد دانشبنیان. دومین کنفرانس ملی مدیریت دانش، تهران.
4. بيرانوند، علی و شعبانی، احمد و محمدي استانی، مرتضی. (1396). بررسی عوامل مؤثر بر تسهیم دانش کتابداران و ارائه مدل پیشبینی رفتار آنها (مطالعه موردی: کتابخانههای عمومی استان فارس). فصلنامه مطالعات كتابداري و علم اطلاعات، سال نهم، شماره 1، شماره پیاپی 19، صص 39-60.
5. پور، سمیرا و مرتضوي، سعید. (1392). تبیین عوامل موثر بر نگرش و رفتار مبتنی بر تسهیم دانش (مورد مطالعه: پرستاران بیمارستان 17 شهریور). فصلنامه مطالعات رفتار سازمانی، سال دوم، شماره 3، پیاپی (6)، صص 43-70.
6. رفوآ، شبنم و عباسي سوركي، فاطمه. (1394). تأثير عوامل سازماني و تكنولوژيكي بر تسهيم دانش در كتابخانة ملي جمهوري اسلامي ايران. فصلنامه علمي پژوهشي پژوهشنامة پردازش و مديريت اطلاعات، دوره 31، شماره 1، صص 217-239.
7. رهنورد، فرج الله و صدر، فاطمه. (1388). رابطه ادراک فرهنگ تسهیم دانش کارکنان با عوامل سازمانی در دستگاه-های دولتی. فراسوي مديريت، دوره دوم، شماره 8، صص 51-74.
8. ضیایی دولت آبادی، ح و خزائی پول، ج و کیالاشکی، ج و امانی، م. (1392). طراحی مدل تاثیرگذاری فرهنگ سازمانی بر تسهیم دانش و ایجاد چابکی در مهار شرایط بحرانی با رویکرد پدافند غیرعامل. مدیریت بحران، شماره سوم، صص 59-64.
9. علیپور درویشی، زهرا. (1391). ارائه مدل عوامل مؤثر بر تسهیم دانش گروههای آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی (پیمایشی پیرامون واحد تهران شمال و علوم تحقیقات). مدیریت فناوری اطلاعات، دوره 4، شماره 10، صص 91-116
10. مدیری، محمود و شکیبایی ثابت، معصومه و رنگریز، حسن. (1393). شناسايی و اولويتبندی عوامل انگيزشی مؤثر برتسهيم دانش بين کارکنان دانشی با رويکرد تصميمگيری چندمعياره فازی (F-MCDM). مجله مدیریت توسعه و تحول، شماره 18، صص 49-62.
11. منوریان، عباس و فضلی، فاطمه و یگانه، خدیجه. (1393). بررسی استراتژیهای مؤثر بر فرایند تسهیم دانش (عوامل پیش برنده و بازدارنده) در سازمان دولتی. پژوهشهای مدیریت راهبردی، سال بیست، شماره 55، صص 105-131.
12. نظرپور، محمد و زیدی جودکی، علی. (1394). شناسایی عوامل مؤثر بر تسهیم دانش میان کارکنان سازمان (مطالعه موردی: اداره بنادر و دریانوردان آبادان). هفدهمین همایش صنایع دریابی، جزیره کیش
18. Al-Mamoori., A.G.R., & Ahmad, Z.A. (2015). Linking organizational structure, technological support and process innovation: the mediaring role of knowledge sharing in the Iragi textile industy. In SHS web of conference, Vol 18.
19. Almeida M V, Soares A L.(2010). Knowledge sharing in project-based organizations: Overcoming the informational limbo.International Journal of Information Management, 34: 770 – 779.
20. Alrubaiee, L., Alzubi, H.M., Hanandeh,R.E., & Al Ali, R. (2015). Investigating the relationship between knowledge management process and organizational performance the mediating effect of organizational innovation. International Review of Management and Business Research, 4(4), 989
21. Gian Casimir, Karen Lee and Mark Loon. (2012) Knowledge sharing: influences of trust, commitment and cost, Journal of knowledge management,16(5),pp 740-753.
22. Fey, C. Denison, DR. (2003). Organizational culture and effec -tiveness: Can American Theory Be Applied in Russia? Organization Science, 14(6): 686-706
23. Keyes J. (2008), Identifying the barriers to knowledge sharing in knowledge intensive organizations. Dissertation Abstracts International, the Humanities and Social Sciences. 69 (5), Publisher: ProQuest Information & Learning
24. Kim, Soonhee, and Hyangsoo Lee. (2006). The impact of organizational context and information technology on employee knowledge sharing capabilities. Public Administration Review, 66 (3): 370-385.
25. Kim, S., and Ju, B., (2008) An Analysis of Faculty Perceptions: Attitudes Toward Knowledge Sharing and Collaboration in an Academic Institution. Journal of Information Science Research, 30, pp. 282-290.
26. Lauria, E., & Moore, T., & OʼBrien, C., & Staunton, R., & Samaddar, S. (2014). The influence of knowledge management on managing organizational risk. American International Journal of Contemporary Research, 4(11), 11-23.
27. McNeish, J. & Singh Mann, I.J. (2010). Knowledge Sharing and Trust in Organizations.
28. The IUP Journal of Knowledge Management, 8(1 & 2), PP18-30 Montes, F. J. L., Moreno, A. R., & Fernandes, L. M. M., (2004). Assessing the organizational climate and Contractual Relationship for Perception of SuPPort for innovation. journal of Information Science Management, Vol. 25, No. 2, PP: 167-180.
29. Nesheim T, Gressgård L J. (2014).Knowledge sharing in a complex organization: Antecedents and safety Effects. Safety Science, 62: 28– 36.
30. Nonaka I,(1994).Dynamic Theory of Organizational Knowledge Creation Organization Science Review,V5,PP14-35.
31. Scarso,E. & Bolisani, E. (2012), Trust in knowledge exchanges between service providers and clients: a multiple, case study of KIBS, Knowledge Management Research & Practice, 10,PP16–26
32. Syed-Ihsan, S.O., Rowland, F(2004). Knowledge management in a publicorganization: a study on the relationship between organizationalelements and the performance of knowledge transfer. Journal of Knowledge Management; 8(2): 95-111.
33. Thomas, J. C., Kellogg, W. A. & Erickson, T. (2001). The knowledge management puzzle: Human and social factors in knowledge management. IBM Systems Journal, Vol. 40, No. 4, PP: 863-884.
Van den Hooff, B. & De Ridder, J. A. (2004). Knowledge sharing in context: The influence of organizational commitment, communication climate and CMC use on knowledge sharing. Journal of Knowledge Management, Vol. 8, No. 6, PP: 117-130.
34. Zawawi, et al. (2011).The Study of Barrier Factors in Knowledge Sharing: A Case Study in Public University. Management Science and Engineering, 5, (1), 59-70
شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر بر تسهیم دانش بر اساس تحلیل سلسله مراتبی(AHP) (مطالعه موردی گروه صنعتی سایپا)
مریم علیئی
استادیار دانشگاه پیام نور، گروه مدیریت، تهران، ایران
تاریخ دریافت: 18/01/1397 تاریخ پذیرش: 25/09/1397
چکیده
تسهیم دانش موجب کاهش هزینه ها، بهبود عملکرد، بهبود ارائه خدمات به مشتریان، کاهش زمان توسعه محصولات جدید، کاهش زمان تحویل کالا به مشتریان و در نهایت کاهش هزینههای مربوط به یافتن و دسترسی به انواع ارزشمند دانش در داخل سازمان
میشود. به همین دلیل نقش تسهیم دانش به نوعی با مفهوم مدیریت دانش بسیار گره خورده است. هدف مقاله حاضر بررسی عوامل موثر بر تسهیم دانش و اولویتبندی آنها با هدف کمک به شناسایی نقش این عوامل در فرآیند پیادهسازی و اجرای موفق مدیریت دانش در گروه صنعتی سایپا در نظر گرفته شده است. در گام اول بر اساس مطالعات و ادبیات مدیریت دانش پرسشنامه محقق ساخته 5 گزینهای طیف لیکرت ساخته شد که در بین دو گروه خبرگان برونسازمانی و درونسازمانی به صورت حضوری و در قالب مصاحبه بسته توزیع و جمعآوری گردید. این عوامل در چهار بعد: 1) عوامل فردی 2) عوامل سازمانی 3) عوامل فرهنگی و 4) عوامل فناوری شناسایی و دستهبندی شدند. در مرحله بعد در قالب پرسشنامه زوجی و به کمک نرمافزار Expert Choice این عوامل اولویتبندی و وزندهی شدند. با توجه به نتایج حاضل از پرسشنامه دوم عوامل: 1) عوامل فرهنگی (با وزن 0.460) ، 2) عوامل فردی (با وزن 0.258)، 3)عوامل سازمانی (با وزن 0.161) و 4) عوامل فناوری (با وزن 0.122) به ترتیب بیشترین تأثیر را در تسهیم دانش دارند. لذا پیشنهاد میشود مدیران و سیاستگذاران گروه صنعتی سایپا قویا نسبت به عوامل فرهنگی موجود در واحدهای سازمان به کمک منابع انسانی بپردازند تا بتوانند از نتایج تسهیم دانش بیشترین بهرهبرداری را نمایند.
واژه های کلیدی: دانش، مدیریت دانش، تسهیم دانش، وزندهی
1-مقدمه
دانش به عنوان مهمترین منبع سازمان دارای این ویژگی است که هر چه بیشتر در دسترس قرار گرفته و مورد استفاده قرار گیرد از آن کاسته نشده وبلکه بالعکس غنیتر شده و دستاوردهای بیشتری ایجاد میکند. پیتر دراکر در سال 1991 عنوان کرد که :" دانش منبعی همانند و در عرض سایر منـابع تولید مثل کار، سـرمایه، زمین و ... نیسـت. بلکه منـبع
معنیدار عصر حاضر به شمار میآید." در واقع دانش تنها منبعی است که در اثر استفاده از آن از ارزش آن کاسته نشده بلکه به ارزش آن افزوده میشود. بر اساس نظر نوناکا: "در اقتصادی که تنها چیز قابل اطمینان در آن، عدم اطمینان است، تنها منبع مطمئن مزیت رقابتی پایدار، دانش است." (آرزمجو، 1388). دانش بشری هر 33 سال دو برابر میشود و سازمانها نیز از این انباشتگی دانش بیبهره نبودهاند.
نویسندة عهدهدار مکاتبات: مریم علیئی M.ali@se.pnu.ac.ir
|
به طوری که افزایش حجم اطلاعات در سازمانها و لزوم استفاده از آن در تصمیمگیریهای سازمانی، رهبری و پایش دانش و همچنین مدیریت فرآیند دسترسی به دانش درست به گونهای که کارایی و اثربخشی داشته باشد را نشان میدهد. صاحبنظرانی مثل کارل ویگ معتقدند که دانش بخش مهمی از سرمایه هر سازمان است و عدم استفاده از آن به منزله دور ریختن بخش مهمی از سرمایه است. استقرار سیستم مدیریت دانش میتواند تا حد زیادی سازمان را در بکارگیری این منبع یاری کند، لذا امروزه یکی از بزرگترین چالشهایی که یک سازمان با آن مواجه است، این است که چگونه میتوان اثربخشی مدیریت دانش را در سازمان افزایش داد (سلطان پناه، 1388). پر واضح است سازمانها برای فرآیندهای مدیریت دانش از جمله: خلق دانش، تسهیم دانش، مستـندسازی، در دسـترس قرار دادن و بکارگیـری آن، زمان و
هزینههای بسیاری را متحمل میشوند که که به گفته ویگ یک نوع سرمایهگذاری محسوب میشود (سلطان پناه، 1388) بدین منظور برای اثربخشی این سرمایهگذاری میبایست مدیرانی که در مختلف مدیریت دانش فعالیت میکنند از این عوامل و بخشهای اهمیت و نقش آنها در اثر بخشی مدیریت دانش آگاهی کامل داشته باشند. چرا که در غیر این صورت ممکن است در تصمیمات و سیاستگذاریهای خود دچار اشتباه شوند و یا مسألهای را نادیده بگیرند (نهاوندی، 1388) .مدیریت دانش در تلاش است تا با سازماندهی دانش صریح و ضمنی افراد به سازمان کمک کند تا با کیفیت بالاتر و هزینه کمتر کار کند و بهرهوری و سود بالاتری را کسب کند. بدین منظور مدیریت باید عوامل کلیدی موفقیت مدیریت دانش را شناسایی نموده تا بتواند از خطرات احتمالی جلوگیری کند. با شناسایی دقیق عوامل کلیدی موفقیت مدیریت دانش میتوان دانش ضمنی موثر بر سازمان را حفظ کرد. با شناسایی دقیق عوامل کلیدی موفقیت مدیریت دانش میتوان بر چالشها و موانع غلبه کرد. دانش تنها منبعی است که در اثر استفاده از آن از ارزش آن کاسته نشده بلکه به ارزش آن افزوده میشود. بر اساس نظر نوناکا:" در اقتصادی که تنها چیز قابل اطمینان در آن، عدم اطمینان است، تنها منبع مطمئن مزیت رقابتی پایدار، دانش است" (نوناکا1، 1994). دانش یک کالای عمومی است و یک دارایی برای حفط برتری بر دیگری نیست، بلکه سرریز شدن آن تأثیرات مثبت زیادی دارد (اشتریان، 1388). مدیریت دانش شاخه جدیدی از مدیریت است که تأکید از سرمایه مادی و کالبدی را به سرمایههای دانشی تغییر جهت میدهد و همه اطلاعات و دانشی را که حول یک سازمان در جریان است، جمعآوری میکند و به طور نظاممند آن را سازماندهی مجدد کرده و مورد تحلیل قرار میدهد و از این طریق است که به محتوای ارزشمندی دست مییابد. در این راستا پژوهش حاضر به شناسایی و اولویتبندی عوامل موثر برای به جریان انداختن دانش در میان افراد سازمان صورت گرفته است تا با شناسایی و اولویتبندی این عوامل بتوان سیاستگذاری مناسب در راستای بکارگیری دانش توسط فرد مناسب در مکان مناسب در سازمان صورت گیرد.
2-مبانی نظری پژوهش
تسهیم دانش
امروزه سازمانهای قرن 21 مدام با تغییر و تحول از دنیایی که به منابع فیزیکی وابسته بوده است، به دنیایی که به دانش وابسته است، در حال حرکت هستند. محققین دانش را به عنوان ترکیبی از مفاهیم، ایدهها، نقشها و رویههایی شناسایی کردهاند که اقدامات و تصمیمات را هدایت میکند. دانش مهمترین دارایی ناملموس است، بنابراین مدیران میکوشند تا از راههای مختلف از این دارایی در جهت ایجاد بیشترین ارزش استفاده کنند (الرابعی و همکاران، 2015). مضافا دانش در درون سازمانها، باید از طریق خرده فرآیندهایی مانند خلق دانش، ذخیره دانش، تسهیم دانش و به کارگیري دانش مدیریت گردد. از بین فرآیندهاي مذکور تسهیم دانش به عنوان عنصر اصلی در موفقیت مدیریت دانش شناخته شده است. ایجاد زمینه تسهیم دانش براي بهبود عملکرد و تحقق اهداف سازمان از اهمیت حیاتی برخوردار است (نشیم و گرسگارد2، 2014). تسهیم دانش مکانیزمی رسمی و یا غیررسمی است که جهت اشتراك، ادغام و یکپارچگی، تفسیر و به کارگیري اطلاعات درباره چیستی، چرایی و چگونگی هر چیز که فرد یا گروه از آن اطلاع دارد، به کاربرده میشود و میتواند به انجام بهتر وظایف شغلی در سازمان کمک کند (آلمدیار و سوآرز3، 2010).
مروری بر ادبیات تحقیقی گسترده در رابطه با تسهیم دانش نشان میدهد که یک تعریف سرتاسری از تسهیم دانش وجود ندارد. محققان بسیاری، تسهیم دانش را از دید خود تعریف کردهاند (منوریان و همکاران، 1393). در ادامه به برخی از این تعاریف میپردازیم:
مهد و زاویا (2009) تسهیم دانش را به عنوان فرایندی که افراد با یکدیگر تبادل دانش میکنند و دانش جدیدی را خلق میکنند تعریف کردهاند (ال-مموری و آریفین احمد4، 2015). به گفته علوی و لیندر تسهیم دانش، حرکت دانش بین درون و در میان افراد و گروههای مختلف در سازمان است (لوئیا5 و همکاران، 2014). لي (2001) تسهيم دانش را فعاليتهاي انتقال و توزيع دانش (دانش ضمني و عيني) از يك فرد، گروه يا سازمان به ديگري تعريف نموده است. كلوي و كانلي6 (2003) اشاره ميكنند كه تسهيم دانش مجموعهاي از رفتارهاست كه شامل تبادل اطلاعات با ديگران ميباشد (رفوآ و عباسی سورکی، 1394).
عوامل مؤثر بر تسهیم دانش
اکثر متون پژوهشی که به مبحث عوامل تاثیرگذار بر رفتار تسهیم دانش پرداختهاند، یا مفهومي هستند (مارکوس7، 2001) و یا کیفی (واسکو و فرج8، 2000) که شواهد مبتنی بر گزارشهاي متخصصان، در پشتیبانی از این عوامل وجود دارد (علوی و لیدنر9، 2001، هیدز و ففر10، 2003). مطالعات دیگر، یا آزمایشات آزمایشگاهی را به خدمت گرفتند (کانستنت11 و همکاران، 1994) یا از زمینهیابیهای پرسشنامهای استفاده کردهاند (باک، زیماد، کانکان هالی12 و همکاران، 2005). روی هم رفته، این مطالعات، چندین عامل را که بر رفتار تسهیم دانش افراد تاثیر میگذارند، مورد شناسایی قرار دادهاند. گستره اين عوامل، از موضوعات سخت نظیر ابزار و فناوری گرفته (علوی و لیدنر، 2001؛ هلاپیک13 و همکاران، 2002) تا موضوعات نرم نظیر انگیزش و تدارک مشوقها برای تشویق تسهیم دانش (باک و همکاران، 2005؛ هیدز و ففر، 2003)، فرهنگ سازمانی، ارزشهای فردی و شباهتها (جارین پا و استپلس14، 2001؛ لی15 و همکاران، 2003)، فرهنگ ملی (چو16 و همکاران، 2000)، اعتماد (مک دمورت و