Designing a Framework for Business-Universities Knowledge Flow Modeling
Subject Areas : SpecialMohammad Ghaem Tajgardoon 1 * , mohammadtaghi manzouri 2 , habibi habibi 3
1 -
2 -
3 -
Keywords: ارتباط صنعت و دانشگاه, رهیافت عملگرا, رهیافت ماهیتگرا, رهیافت نهادگرا, جریان دانش,
Abstract :
ارتباط کارامد دانشگاه و صنعت مسألهای است که محققین حوزههای مختلف چه در صنعت و چه در دانشگاه به دنبال یافتن راهکارهایی برای رفع مشکلات آن هستند. در یک دستهبندی میتوان راهکارهای ارائه شده را مبتنی بر سه رهیافت عملگرا، نهادگرا و ماهیتگرا دانست. راهکارهای عملگرا در پی اثربخشی سریع بوده و عمدتاَ با شتابزدگی در عمل نیز مواجه هستند. راهکارهای نهادگرا به دنبال نقش دادن به نهادهای واسط نظیر دولت به عنوان حلقه مفقوده ارتباط صنعت و دانشگاه هستند. رهیافت ماهیتگرا صنعت را مظهر فنّاوری یا علم تجاری شده و دانشگاه را تولید کننده دانش میدانند. اگرچه این رهیافتها هریک از زاویهای به ارتباط صنعت و دانشگاه مینگرند لیکن همگی قائل به جریان دانش مناسب در زمان و مکان میان دانشگاه و صنعت هستند. در این مقاله، یک پژوهش توسعهای و مبتنی بر مطالعه کتابخانهای به انجام رسیده است و از میان 47 مقاله منتشر شده در مجلات معتبر علمی در حوزه مدیریت دانش، تعداد 12 مدل استخراج شده و از میان آنها 4 مدل که دارای کاربرد عام بوده و اعتبارسنجی آنها نیز گزارش شده بود به عنوان مدلهای منتخب جهت بهکارگیری در ارتباط دانشگاه و صنعت بررسی و مقایسه شدهاند. در این مقایسه تطابق این مدلها با رهیافتهای مذکور مورد بررسی قرار گرفته و استفاده از این مدلها در ارتباط صنعت و دانشگاه امکانسنجی شده است. سپس با استفاده از نتایج حاصل از مقایسه، یک چارچوب مفهومی برای مدلسازی جریان دانش در ارتباط صنعت و دانشگاه ارائه شده که با استفاده از آن میتوان یک نگرش جامع به مدلسازی جریان دانش در ارتباط صنعت و دانشگاه داشت. این چارچوب مبتنی بر چارچوب زکمن است و چهار جنبه از چارچوب زکمن را از شش منظر و سطح وقوع جریانهای دانشی برای مدلسازی جریانهای دانش میان دانشگاه و صنعت بررسی میکند. ارزیابی چارچوب ارائه شده از طریق ارائه مدل جریان دانش صنعت و دانشگاه به انجام رسیده است.
طراحی چارچوب مدلسازی جریاندانش صنعت و دانشگاه
*محمدقائم تاجگردون **محمدتقی منظوریشلمانی **جعفر حبیبی
*دانشجوی دکتری، مهندسی کامپیوتر، دانشکدة مهندسی کامپیوتر، دانشگاه صنعتی شریف، تهران
**دانشیار، دانشکدة معندسی کامپیوتر، دانشگاه صنعتی شریف، تهران
تاریخ دریافت: 12/6/1393 تاریخ پذیرش: 18/10/1393
چکیده
ارتباط کارآمد دانشگاه و صنعت مسألهای است که محققین حوزههای مختلف چه در صنعت و چه در دانشگاه به دنبال یافتن راهکارهایی برای رفع مشکلات آن هستند. در یک دستهبندی میتوان راهکارهای ارائه شده را مبتنی بر سه رهیافت عملگرا، نهادگرا و ماهیتگرا دانست. راهکارهای عملگرا در پی اثربخشی سریع بوده و عمدتاَ با شتابزدگی در عمل نیز مواجه هستند. راهکارهای نهادگرا به دنبال نقش دادن به نهادهای واسط نظیر دولت به عنوان حلقة مفقود شدة ارتباط صنعت و دانشگاه هستند. رهیافت ماهیتگرا صنعت را مظهر فنّاوری یا علم تجاری شده و دانشگاه را تولید کنندة دانش میدانند. اگرچه این رهیافتها هریک از زاویهای به ارتباط صنعت و دانشگاه مینگرند لیکن همگی قائل به جریاندانش مناسب در زمان و مکان میان دانشگاه و صنعت هستند.
در این مقاله، یک پژوهش توسعهای و مبتنی بر مطالعة کتابخآنهای به انجام رسیده است و از میان 47 مقالة منتشر شده در مجلات معتبر علمی در حوزة مدیریتدانش، تعداد 12 مدل استخراج شده و از میان آنها 4 مدل که دارای کاربرد عام بوده و اعتبارسنجی آنها نیز گزارش شده بود به عنوان مدلهای منتخب جهت بهکارگیری در ارتباط دانشگاه و صنعت بررسی و مقایسه شدهاند. در این مقایسه تطابق این مدلها با رهیافتهای مذکور مورد بررسی قرار گرفته و استفاده از این مدلها در ارتباط صنعت و دانشگاه امکانسنجی شده است. سپس با استفاده از نتایج حاصل از مقایسه، یک چارچوب مفهومی برای مدلسازی جریاندانش در ارتباط صنعت و دانشگاه ارائه شده که با استفاده از آن میتوان یک نگرش جامع به مدلسازی جریاندانش در ارتباط صنعت و دانشگاه داشت. این چارچوب مبتنی بر چارچوب زکمن است و چهار جنبه از چارچوب زکمن را از شش منظر و سطح وقوع جریانهای دانشی برای مدلسازی جریانهای دانش میان دانشگاه و صنعت بررسی میکند. ارزیابی چارچوب ارائه شده از طریق ارائة مدل جریاندانش صنعت و دانشگاه به انجام رسیده است.
واژههای کلیدی: ارتباط صنعت و دانشگاه، رهیافت عملگرا، رهیافت ماهیتگرا، رهیافت نهادگرا، جریاندانش.
مقدمه:
تأثیر ارتباط مناسب صنعت و دانشگاه بر توسعة دانش محوری و بهبود بسترهای اقتصادی در جامعه انکار ناپذیر است. این تأثیر تا جائی است که بسیاري از اقتصاددانان رکود سنگین اقتصادي ایالات متحده در دهة 1930 و پس از آن در دهـة 1970 میـلادی را در ناکارآمـدي ایـن ارتباط
نویسندة عهدهدار مکاتبات: محمدقائم تاجگردون tajgardoon@ce.sharif.edu |
تعامل دانشی میان صنعت و دانشگاه نوعی از ارتباط است که در یک سوی آن دانشگاه به عنوان بنیان تربیت نیرويانسانی متخصص و تولیدکنندة دانش مورد نیاز صنعت قرار دارد و در سوی دیگر آن صنعت به عنوان بنیان تولید و ارائة محصولاتی که از کاربردیسازی دانش بدست میآیند و نیاز افراد جامعه را مرتفع میسازند قرار میگیرد.
استفاده از روشهای سنتی مدیریتدانش در ارتباط صنعت و دانشگاه نظیر تعامل و همکاری دانشگاه و صنعت از طریق انعقاد قراردادهایی برای انجام فعالیتهاي تحقیقاتی، علمی و پژوهشی (شفیعی، 1384) در دستة رهیافتهای عملگرا و با اثربخشی سریع قرار میگیرند و البته با مشکلاتی چون عدم وجود برنامهریزیهای بلندمدت و آگاهانة مبتنی بر اهداف و ماهیت نهادهای صنعتی و دانشگاهی مواجه هستند. رفع این مشکلات از طریق ارائه و پیادهسازی راهکارهای مبتنی بر مدیریتدانش نوین امکانپذیر است. این دسته از راهکارها، دانش را برای رفع نیازهای صنعت، با رویکردی سیستمی و ساختیافته، در دانشگاه تولید کرده و به جریان میاندازند. همچنین، این راهکارها باید به گونهای طراحی شوند که بتوانند از هر سه رهیافت عملگرا، نهادگرا و ماهیتگرا پشتیبانی کنند و در عین حال که از مزایای این رهیافتها بهرهمند میشوند از چالشهای پیشروی این رهیافتها نیز مصون باشند.
هدف از این تحقیق ارائة چارچوبی برای مدلسازی جریاندانش در ارتباط دانشگاه و صنعت است که تمامی سطوح و جنبههای لازم برای مدلسازی جریاندانش کارآمد را تببین میکند. سوالاتی که این تحقیق در پی پاسخگوئی به آنها است عبارتاند از:
1- چه مدلهایی برای جریاندانش ارائه شدهاند و تا چه میزان از رهیافتهای عملگرا، نهادگرا و ماهیتگرا پشتیبانی میکنند؟
2- سطوح و جنبههای اصلی در مدیریت جریاندانش در ارتباط صنعت و دانشگاه چیستند؟
3- در مدلسازی جریاندانش صنعت و دانشگاه چه چارچوبی باید مد نظر قرار گیرد تا مدل ارائه شده جامع باشد؟
این تحقیق از نوع توسعهای و مبتنی بر انجام مطالعة کتابخانهای است و برای پاسخگوئی به این سوالات مراحل انجام تحقیق به صورت زیر در نظر گرفته شده است:
1- بررسی ادبیات موضوع و انتخاب مدلهای مختلف بر اساس میزان تناسب آنها با موضوع ارتباط دانشگاه و صنعت
2- مطالعة مدلهای جریاندانش منتخب و مقایسة آنها از منظر پشتیبانی از رهیافتهای سهگانه
3- امکانسنجی بهرهگیری از مدلهای جریاندانش منتخب در خصوص ارتباط صنعت و دانشگاه از طریق ارائة سناریوهای بهکارگیری
4- طراحی چارچوب مدلسازی جریاندانش در ارتباط صنعت و دانشگاه به نوعی که در برگیرندة تمامی سطوح و جنبههای لازم باشد
5- ارزیابی چارچوب پیشنهادی از طریق استفاده از آن برای ارائة مدل جریاندانش صنعت و دانشگاه
مبانی نظری و پیشینة تحقیق
در عصر اقتصاد دانشبنیان، ارزشآفرینی، موتور محرک اقتصاد است و نقش دانشگاهها به عنوان تولید کنندگان دانش در دنیای امروز در حال تغییر است و تعامل مستقیم دانشگاهها در فرایندهای ارزشآفرینی الزامی است (نوبخت وند و نیکونام، 2014).
دانش تولید شده توسط دانشگاهها در صورتی که در صنعت به کارگرفته شود، زنجیرة ارزشآفرینی را تکمیل میکند و تحقّق این مهم در گروی وجود ارتباط قوی و هدفمند میان دانشگاه و صنعت است. مطالعة روند تلاشهای انجام شده در جهت بهبود ارتباط در کشورهای مختلف طی سالیان حاکی از توجّه بیشتر به راهبردهای دارای اثربخشی فوری در کارآمدی این ارتباط است. این در حالی است که توجّه صرف به اثربخشی سریع و مقطعی باعث میشود که اثربخشی بلندمدت ارتباط میان صنعت و دانشگاه که در گروی انجام برنامهریزیهای بلندمدت و هدفمند است با چالش مواجه شود. راهکارهای مبتنی بر رهیافت عملگرا که در دوران انقلاب صنعتی و در کشورهای توسعه یافته ظهور پیدا کرده است و متأسفانه امروزه در کشورهای کمتر توسعه یافته نیز استفاده میشوند، از این نوع هستند. محققین طرفدار رهیافت عملگرا، موفقیت آمیز بودن فعالیتهاي علمی را در عملی ساختن نظریات به شکل مکانیکی میدانند (هال، 1363).
عبور از دوران صنعتی شدن و گام نهادن به عصر فراصنعتی، شکلگیری مفاهیمی چون دولت مدرن و تحقق دیوانسالاري اداري با ایجاد نهادهاي قانونگذاري، اجرائی و قضائی را در پی داشت و باعث ایجاد تحوّلی در ارتباط صنعت و دانشگاه شد. در این دوره، رهیافت نهادگرا که در آن، ارتباط صنعت و دانشگاه متأثر از نقش تسهیلکننده سایر نهادهای واسط نظیر دولت (به عنوان حلقة مفقود شدة ارتباط صنعت و دانشگاه) در نظر گرفته میشود شکل گرفتهاند. نتیجة استفاده از راهکارهای مبتنی بر این رهیافت، فراهم شدن آزادي عمل براي دانشگاهیان و صنعتگران از یک سو و ایجاد یکپارچگی در فضای ارتباط (نقشی که نهادهای واسط دارند) از سوی دیگر بوده است.
راهکارهای مبتنی بر رهیافت ماهیتگرا نیز در حوزة ارتباط صنعت و دانشگاه مطرح شدهاند که دانشگاه را مظهر تولید کنندگی دانش و صنعت را مظهر فنّاوری یا علم تجاری شده میدانند و هدف برقراری ارتباط میان دانشگاه و صنعت را در رفع پاسخگوئی به نیاز مخاطبین در سطوح مختلف جامعه میبینند.
راهکارهای گوناگون ارائه شده برای جریانسازی دانش میان دانشگاه و صنعت و مبتنی بر رهیافتهای سهگانه مذکور، مکانیزمهای مختلفی نظیر: اشتغال فارغالتحصیلان در صنعت، انجام پژوهشهای مشترک با صنعت، انعقاد قراردادهای پژوهشی، ارائة مشاوره، ثبت اختراعات و انتشار مقالات و دیگر مکانیزمهای غیر رسمی نظیر ملاقاتها و کنفرانسها را مورد استفاده قرار میدهند (گیونا و موسکیو1، 2009). لیکن، با وجود چنین مکانیزمهایی در ارتباط میان دانشگاه و صنعت و نیز وجود انگیزه در هر دو سوی این ارتباط برای جریانسازی دانش، یکی از مهمترین موانعی که بر سر راه این ارتباط قرار دارد عدم وجود درک مشترک و صحیح از اهداف، هزینهها و منافع انتقال دانش است که در صورت وجود یک تفکر سیستمی در خصوص جریاندانش در این ارتباط میتوان این موانع را برطرف نمود (استیونز و جان، 2001).
تا کنون تعاریف متعددی از سوی محققین و صاحبنظران برای جریاندانش مطرح شده است (کورتز2، 2012)یک تعریف جامع از جریاندانش که در برگیرندة تمامی تعاریف ارائه شده برای جریاندانش باشد، میتواند به این صورت باشد که: جریاندانش به معنای انتقال دانش، درون سطوح سازمانی و میان سطوح سازمانی، به گونهای است که پشتیبانی کنندة دانشی از فرایندهای کسب و کاری، جریانهای کاری و وظایف سازمانی باشد و نیازمندیهای دانشی را از طریق خلق دانش و یا تأمین آن در سازمان به انجام رساند و سازمان را در جهت رسیدن به اهدافش سوق دهد (تاجگردون و دیگران، 1393).
جریاندانش، همانند یک کاتالیزور قوی، دستیابی سازمانها به مزیت رقابتی، راهبردهای موفق، مدیریت کارامد و استفادة بهینه از منابع را سرعت میبخشد (لایاناژ3، 2009). از آنجائیکه محیطهای کسب و کار امروزی دائماَ در حال تغییر هستند، لذا سازمانها باید به دنبال یافتن راهکارهای کارآمد برای پشتیبانی دانشی از کارکنان خود و از طریق مدلسازی جریاندانش باشند (لای4، 2009).
مدلسازی جریاندانش از این رو حائز اهمیت است که به سازمانها امکان میدهد جریانسازی دانش را برای ارتقاء و بهبود دانش فردی و سازمانی و نیز افزایش کارائی مدیریت و کنترل کنند (سید مصطفی، 2012). از این رو، مدلهای گوناگونی برای جریاندانش طی سالهای گذشته ارائه شدهاند که هدف اصلی و مشترک میان همه آنها رساندن دانش مناسب به فرد مناسب در زمان و مکان مناسب است (تاجگردون و دیگران، 1393).
روش پژوهش
این پژوهش از منظر هدف، کاربردی و از منظر روش کیفی و مبتنی بر مطالعة کتابخانهای است. جامعه و نمونة آماری، شامل مقالات چاپ شده در حوزة مدیریت جریاندانش و در 51 مجله علمی معتبر در حوزة مدیریتدانش است که توسط سرنکو و بونیت5 در سال 2013 تهیه و منتشر شدهاند.
به منظور اجتناب از جهتگیری در استخراج و انتخاب مدلها، یک مرور ادبیات سیستماتیک به انجام رسیده است. در ابتدا مقالات منتشر شده در 51 مجله با موضوع مدیریتدانش با استفاده از سه کلید واژه "Knowledge Flow Model"، "Knowledge Flow Modeling" و "Model of Knowledge Flow" به انجام رسیده است. در جستجوی اولیه تعداد 47 مقاله یافت شد که از این میان 23 مقاله به کلید واژة اول، 2 مقاله به کلید واژة دوم و 25 مقاله نیز به کلید واژة سوم اشاره داشتهاند. از میان این 47 مقاله، تعداد 12 مقاله به ارائة یک مدل جریاندانش پرداختهاند و مبنای کار قرار گرفتهاند.
سپس این مدلها بر اساس سه متغیر نوع (تئوری، کاربردی) ، حوزة کاربرد (عام، خاص)، و شیوة اعتبارسنجی (شبیهسازی، مطالعه موردی) دسته بندی شدند. نتایج این دسته بندی در جدول 1 آورده شده است. از میان این 12 مدل، تعداد 4 مدل که از لحاظ حوزة کاربرد عام بوده و لذا قابلیت استفاده در جریانسازی دانش در ارتباط دانشگاه و صنعت را دارند و همچنین اعتبارسنجی آنها به یکی از دو شیوة مطالعه موردی یا شبیهسازی گزارش شده است انتخاب شدهاند. در مرحلة بعد، این 4 مدل بطور دقیق مورد مطالعه قرار گرفته و امکانسنجی استفاده از آنها در جریانسازی دانش میان صنعت و دانشگاه از طریق ارائة سناریوهای بهکارگیری بررسی شده است. سپس این چهار مدل از نقطه نظر پشتیبانی به رهیافتهای عملگرا، نهادگرا و ماهیت گرا و در قالب چهار ویژگی این رهیافتها با یکدیگر مقایسه شدهاند. نتیجة این مقایسه در جدول 2 گزارش شده است.
نتیجة مطالعه، بررسی، تحلیل امکانسنجی و مقایسه مدلهای منتخب در تبیین سطوح و جنبههای اصلی مدلسازی جریاندانش در ارتباط صنعت و دانشگاه و طراحی چارچوب مدلسازی مورد استفاده قرار گرفته است. در نهایت، ارزیابی چارچوب ارائه شده نیز از طریق استفاده از آن در طراحی یک مدل جریاندانش در ارتباط صنعت و دانشگاه به انجام رسیده است.
یافتههای پژوهش
در این بخش، توصیف، تحلیل و مقایسة 4 مدل جریاندانش منتخب به انجام رسیده است. همانگونه که در بخش پیشین نیز بیان شد، انتخاب این مدلها از میان 12 مدل جریاندانش که دارای کاربرد عام بوده و اعتبارسنجی آنها نیز گزارش شده است به انجام رسیده است. 12 مدل مذکور نیز از میان 47 تحقیق منتشر شده در 51 مجله معتبر در حوزة مدیریتدانش صورت گرفته است.
در ادامه هریک از چهار مدل منتخب توصیف شده و سناریوی استفاده از آنها در جریانسازی دانش میان دانشگاه و صنعت بیان شده است. سپس نحوة پشتیبانی آنها از سه رهیافت عملگرا، نهادگرا و ماهیتگرا تبیین شدهاند و در جدول 2 گزارش شده اند.
· بررسی و مطالعه مدلهای منتخب
لیو6 و دیگران در سال 2013 مدلی را برای جریاندانش ارائه کردهاند. این مدل برای کشف جریانهای دانش مجازی نقش مبنا برای پشتیبانی از دانش سازمانی ارائه شده است و در آن جریاندانش به عنوان نمایانگر نیازمندی افراد یا گروههای سازمان به دانش یا مستندات دانشی کدگذاری شده، برای انجام بهتر و کارامدتر وظایف محولة سازمانی تعریف شده است.
[1] .Geuna and Muscio
[2] .Kurtz
[3] .Liyanage
[4] .Lai
[5] .Serenko and Bontis
[6] .Liu
جدول 1: دستهبندی مدلهای جریاندانش
مرجع | نوع | حوزه کاربرد | اعتبارسنجی |
---|---|---|---|
میرسا، 2014 | تئوری | توسعه چابک نرمافزار | نشده است |
کاستیلو و کازارینی، 2014 | تئوری | عام | نشده است |
لیو و دیگران، 2013 | تئوری | عام | شبیه سازی |
لی و دیگران، 2012 | کاربردی | مدیریت بحران | مطالعه موردی |
لی و کیم، 2012 | تئوری | عام | شبیه سازی |
لیو و لین، 2012 | تئوری | عام | نشده است |
لیو و لای، 2011 | تئوری | عام | نشده است |
دانشگر و بوسانک، 2010 | کاربردی | کتابخانه علمی | مطالعه موردی |
رودریگز و دیگران، 2009 | تئوری | توسعه نرم افزار | نشده است |
کویواهو و لایهونن، 2006 | تئوری | توسعه نرم افزار | مطالعه موردی |
کیم و دیگران، 2003 | کاربردی | عام | مطالعه موردی |
ژوگ، 2002 | تئوری | عام | مطالعه موردی |
شکل 1: جریانسازی دانش برگرفته از (لیو و دیگران،
2013)
در محیطهای مبتنی بر کار گروهی، کارکنان یک سازمان نقشها و وظایف متنوعی دارند و بنابراین دارای نیازمندیهای دانشی گوناگونی نیز هستند. در این مدل جریاندانش بر اساس نیازهای دانشی مرتبط با وظایف سازمانی در افراد یا گروههای سازمانی اتفاق میافتد. نوآوری این مدل در توجّه به تنوع نیازهای دانشی، دانشکارانی است که در یک گروه کاری نقشهای متفاوتی را ایفا میکنند. این توجّه بر این فرضیه استوار است که در انجام وظایف در یک گروه ، افراد نه تنها به یک سطح مشخص از دانش برای انجام وظایف فردی خود نیازمند هستند بلکه به یک سطح عمومی از دانش لازم برای انجام وظایفی که توسط دیگر افراد گروه اجرا میشوند نیز نیاز دارند. نوآوری دیگر این مدل داشتن نگاه نقش مبنا به نیازهای دانشی است و نیازمندی دانشی یک فرد برای انجام یک وظیفة سازمانی بر اساس نقش یا نقشهائی که در انجام آن وظیفه ایفاء میکند تعیین میشوند.
در این مدل با استفاده از هستانشناسی دامنه، عناوین دانشی سازمان دستهبندی و در یک سلسله مراتب واقع میشوند و سپس ارتباط میان یک وظیفه و یک عنوان دانشی تعیین میشود و به این ارتباط، یک جریان پایه دانشی گفته میشود. سپس ارتباط یک جریاندانشی پایه با یک نقش تبیین میشود و عنوان دانشی به همراه وظیفة سازمانی و میزان ارتباط با نقش تعیین میشود بنابراین یک نقش در یک وظیفة سازمانی علاوه بر نیازمندیهای دانشی مخصوص به خود نیازمند دانشهای عمومی نیز هست که همان عناوین دانشی مرتبط با دیگر نقشهای شرکتکننده در آن وظیفه است. شمائی از این مدل در شکل 1 به تصویر کشیده شده است.
از نقطه نظر نحوة استفاده از این مدل در جریانسازی دانشگاه و صنعت، با توجّه به اینکه این مدل به جریانسازی دانش درون یک سازمان و در هنگام انجام وظایف محولة سازمانی در یک گروه توجّه میکند، لذا دو سناریو برای استفاده از این مدل در جریانسازی دانشگاه و صنعت میتوان تعریف کرد. در سناریوی اول سازمانهای مشترک میان دانشگاه و صنعت تشکیل میشوند و دانشگاهیان و صنعتگران در آن سازمانها در قالب گروههای کاری با یکدیگر تعامل داشته و به تولید محصولات میپردازند.
در سناریوی دوم، دانشگاهیان در یک سازمان صنعتی به صورت رسمی مشغول به کار میشوند (اعضای هیات علمی، دانشجویان تحصیلات تکمیلی و یا دانش آموختگان) و در انجام وظایف محوله در قالب گروههای کاری تشکیل شده در آن سازمان فعالیت میکنند.
لی و کیم1 در سال 2012 مدلی را برای جریاندانش ارائه کردهاند. در مدل ارائه شده، سه لایة اصلی فرد، نقش و وظیفه در نظر گرفته شدهاند و نیاز به دانش در هر لایه تعیین شده است. در لایة وظیفه، نیاز به دانش به این معناست که اجرای یک وظیفه درگروی وجود برخی از دانشهاست. در لایة نقش، نیاز به دانش به این معناست که تصدی یک نقش در گروی داشتن برخی دانشهاست و به بیان دیگر، لازمههای دانشی یک نقش تعیین میشوند. در لایة فرد، میزان دارائی دانشی افراد در نظر گرفته میشود. مستندات دانشی نیز با توجّه به حوزههای دانشی در سازمان در یک پایگاه دانشی قرار داده شدهاند. از سوی دیگر نگاشتی میان وظایف و جریانهای کاری، نگاشت میان نقشها و ساختار سازمانی و نگاشت میان افراد و نقشهای سازمانی در نظر گرفته میشود.
جریانسازی دانش در این مدل به این صورت در نظر گرفته شده است که در هنگام اجرای جریانهای کاری، بسته به نیازهای دانشی هر وظیفه، نیازهای دانشی نقشها و وضعیت دانشی افراد متصدی آن نقش، پیشنهاداتی برای ارائة دانش به افراد از پایگاه دانش صورت میگیرد تا نیازهای دانشی آنها در حین انجام کار برطرف شود. شکل 2 شمائی از این مدل را به تصویر کشیده است.
از نقطه نظر نحوة استفاده از این مدل در جریانسازی دانشگاه و صنعت، با توجّه به اینکه این مدل نیز به جریانسازی دانش درون یک سازمان و در هنگام انجام وظایف محوله سازمانی توجّه از نقطه نظر نحوة استفاده از این مدل در جریانسازی دانشگاه و صنعت میتوان تعریف کرد که دو سناریوی اول همانند دو سناریوی بیان شده در
[1] .Lee and Kim
شکل 2: جریانسازی دانش برگرفته از (لی و کیم، 2012)
خصوص مدل پیشین هستند و سناریوی سوم ریشه در یک تفاوت اساسی میان این مدل و مدل پیشین دارد. در این مدل، مخزن دانش و سامانة پیشنهاد دهندة دانش در نظر گرفته شده است و لذا، چنانچه این مخزن و این سامانه میان دو سازمان (یکی دانشگاهی و دیگری صنعتی) به اشتراک گذاشته شوند، بدون نیاز به تلفیق این دو سازمان، میتوان جریانسازی دانش را در سطح مخزن دانشی به انجام رساند.
کیم1 و دیگران در سال 2003 مدلی را برای جریاندانش ارائه کردهاند. مدلی ارائه شده جریانسازی دانش را درون فرایندهای کسب و کاری یک سازمان در نظر میگیرد و دانش به عنوان ورودی و خروجی فرایندهای سازمان فرض میشود.
دانش توسط افراد و در زمان اجرای فرایندها ایجاد میشود و سپس در همان فرایند یا در فرایندهای بعدی در دنبالة فرایندهای کسب و کاری سازمان تسهیم و مورد استفاده قرار میگیرد. پنج نوع جریاندانش در این مدل تعریف شدهاند که عبارتاند از: ترتیبی، الحاق، انشعاب، بازگشتی و تکرار.
جریاندانش ترتیبی نوعی از جریـان دانـش اسـت که در آن
دانش ایجاد شده در یک فرایند کسب و کاری به فرایند بعدی در دنبالة فرایندهای کسب و کاری سازمان منتقل میشود. جریاندانش الحاق به معنای این است که دانشهای ایجاد شده در چند فرایند کسب و کاری با یکدیگر تلفیق میشوند به فرایند کسب و کاری بعدی منتقل میشوند. جریاندانش انشعاب نوعی از جریاندانش است که در آن دانش ایجاد شده در یک فرایند کسب و کاری به چند دانش تقسیم میشود و در چند فرایند کسب و کاری مورد استفاده قرار میگیرد. جریاندانش بازگشتی به این معناست که دانش ایجاد شده در یک فرایند کسب و کاری در همان فرایند مورد استفاده قرار میگیرد. جریاندانش تکرار نوعی از جریاندانش است که در آن دانش ایجاد شده در نسخههای یکسان به چند فرایند کسب و کاری منتقل میشود.
شکل 3 شمائی از نمودار جریاندانش در فرایندهای کسب و کاری در این مدل را به تصویر کشیده است. دایرههای بزرگ بیانگر فرایندها، مستطیلها بیانگر دانش و دایرههای کوچک که درون آنها یک علامت گذاشته شده است بیانگر یکی از پنج نوع جریاندانش هستند.
از نقطه نظر کاربرد در جریانسازی دانش میان صنعت و دانشگاه، این مدل نیز با توجّه به اینکه جریاندانش را درون یک سازمان در نظر میگیرد در قالب دو سناریوی اول بیان شده برای دو مدل پیشین قابل استفاده است.
[1] .Kim
شکل 3: جریانسازی دانش برگرفته از (کیم و دیگران، 2003)
شکل 4: جریانسازی دانش برگرفته از (ژوگ، 2002)
ژوگ1 در سال 2002 مدلی را برای جریاندانش ارائه کرده است. جریاندانش در این مدل به صورت فرد به فرد و در حین اجرای جریان کار و از طریق ارسال دانش قابل انتقال از فرد فرستنده به فرد گیرنده تعریف شده است. دانش قابل انتقال دانشی است که توسط همة اعضای گروه قابل فهم باشد. جهت جریاندانش با استفاده از یک پیکان از فرستنده به گیرنده نشان داده میشود.
در این مدل دو سطح جریانهای دانشی و جریانهای کاری در نظر گرفته میشوند و نگاشتی میان این دو سطح جریان با تعریف ارتباطات آنها با یک سطح میانی تحت عنوان سطح نقش تعریف میشود و بر اساس آن دنبالة فعالیتها در جریان کار و جریانهای دانش میان افرادی که در گروه کار میکنند بهطور موازی اتفاق میافتند. شکل 4 شمائی از این مدل را نمایش میدهد.
از نقطه نظر کاربرد در جریانسازی دانش میان صنعت و دانشگاه، این مدل نیز با توجّه به اینکه جریاندانش را درون یک سازمان در قالب جریانهای کاری در نظر میگیرد در دو سناریوی اول بیان شده برای مدلهای پیشین قابل استفاده است.
· مقایسة مدلها از نقطه نظر پشتیبانی از رهیافتهای عملگرا، نهادگرا و ماهیت گرا
در این بخش به منظور برقراری ارتباط معنائی میان موضوع مدلسازی جریاندانش و راهکارهای ایجاد ارتباط میان صنعت و دانشگاه، مقایسهای میان مدلهای منتخب در خصوص نحوة پشتیبانی از سه رهیافت عملگرا، نهادگرا و ماهیتگرا به انجام رسیده است. این مقایسه با در نظر گرفتن سناریوهای ممکن برای استفاده از این مدلهای در جریانسازی دانش میان صنعت و دانشگاه که در بخش بررسی مدلهای منتخب ارائه شدهاند به انجام رسیده است. با توجّه به تعریفی که از این سه رهیافت در بخش پیشینة پژوهش این نوشتار ارائه شده است، چهار ویژگی زیر برای مقایسه در نظر گرفته شدهاند و نتایج مقایسه در جدول 2 گزارش شده است.
1- اثر بخشی سریع در عمل (رهیافت عملگرا)
2- توجّه به نقش نهادهای واسط نظیر دولت (رهیافت نهادگرا)
3- توجّه به نقش تولید کنندگی دانش در دانشگاه (رهیافت ماهیت گرا)
4- توجّه به نقش کاربردی سازی دانش در صنعت (رهیافت نهادگرا)
در هر خانه از جدول 2، به تفکیک سناریوهای ارائه شده برای به کارگیری مدل جریاندانش، در صورت برآورده شدن ویژگی مقدار بلی و در غیراینصورت مقدار خیر لحاظ شده است.
همانگونه که نتایج مقایسه نشان میدهند، هیچ یک از مدلها از رهیافت نهادگرا که قائل به لزوم واسطهگری نهادهای واسط نظیر دولت در جریاندانش هستند پشتیبانی
نمیکنند. همچنین، از آنجائی که تمامی مدلها (بجر مدل دوم) به جریانسازی دانش در درون یک سازمان توجّه دارند لذا هیچ یک از آنها از رهیافتهای ماهیتگرا که قائل به تولیدکنندگی دانش در دانشگاه و کاربردی سازی دانش در صنعت هستند پشتیبانی نمیکنند و تنها مدل ارائه شده توسط کیم و دیگران در سال 2003 میتواند در سناریوی سوم خود (جریانسازی دانش میان دانشگاه و صنعت با به اشتراکگذاری مخزن دانشی و سامانة پیشنهاد دانش) این پشتیبانی را در پائینترین سطح (یعنی سطح مخازن دانشی) به انجام رساند که این سناریو نیز نیازمند دستهبندی و ایجاد نگاشت میان حوزههای مختلف دانشی در صنعت و دانشگاه است که با توجّه به تنوع و گسترة آنها کاری بسیار دشوار و زمانبر است و لذا دارای اثربخشی سریع نخواهد بود.
نتیجة انجام این مقایسه نشان میدهد که به منظور داشتن یک مدل مناسب برای جریانسازی دانش میان دانشگاه و صنعت نیاز به یک چارچوب مدلسازی است. این چارچوب در بخش بعدی این مقاله به گونهای طراحی شده است که بتوان با استفاده از آن مدلهایی را استخراج نمود که در جریانسازی دانش میان دانشگاه و صنعت از تمامی رهیافتها پشتیبانی کنند.
· چارچوب مدلسازی جریاندانش صنعت و دانشگاه
در این بخش از مقاله به معرفی و تشریح چارچوب مدلسازی جریاندانش پرداخته شده است. استفاده از چنین چارچوبی در طراحی، به جامع بودن مدل جریاندانشگاه و صنعت کمک میکند. این چارچوب مبتنی بر چارچوب زکمن2 است. چارچوب زکمن یک ساختار منطقی است که به عنوان یک معماری برای سامانههای اطلاعاتی ارائه شده است (زکمن، 1987). چارچوب زکمن در واقع یک ردهبندی است که در سازماندهی محصولات معماری نظیر مستندات و مدلها مورد استفاده قرار میگیرد (لین3، 2013). چارچوب زکمن بهصورت یک ماتریس قابل نمایش است.
[1] .Zhuge
[2] .Zachman
[3] .Lin
جدول 2: مقایسة مدلهای منتخب جریاندانش از منظر پشتیبانی از رهیافتهای سهگانه
مرجع | ویژگی 1 | ویژگی 2 | ویژگی 3 | ویژگی 4 |
---|---|---|---|---|
لیو و دیگران، 2013 | س1: خیر س2: بلی | خیر | س1: خیر س2: خیر | س1: خیر س2: خیر |
لی و کیم، 2012 | س1: خیر س2: بلی س3: خیر | خیر | س1: خیر س2: خیر س3: بلی | س1: خیر س2: خیر س3: بلی |
کیم و دیگران، 2003 | س1: خیر س2: بلی | خیر | س1: بلی س2: خیر | س1: بلی س2: خیر |
ژوگ، 2002 | س1: خیر س2: بلی | خیر | س1: خیر س2: خیر | س1: خیر س2: خیر |
| هدف | عامل | دانش | نوع |
نهاد هدایت و نظارت |
|
|
|
|
نهاد |
|
|
|
|
زیر نهاد |
|
|
|
|
نقش |
|
|
|
|
دانشکاران |
|
|
|
|
مخازن دانشی |
|
|
|
|
شکل 5: چارچوب پیشنهادی برای مدلسازی جریاندانش
در سطرهای این جدول دیدگاههای1 مختلف قرار دارند و ستونهای آن شش جنبة2 متمایز را نمایش میدهند که عبارتاند از: چهچیز3، کجا4، چهوقت5، چرا6، چهکس7 و چهطور8.
چارچوب مدلسازی جریاندانش در ستونها چهار جنبه از جنبههای چارچوب زکمن را داراست. این جنبهها عبارتند از هدف، دانش، عامل، نوع جریان و به ترتیب متناظر با جنبه چرا، چهچیز، چهکس و کجا هستند. در سطرهای چهارچوب نیز شش منظر: نهاد هدایت و نظارت بر جریاندانش، نهاد (شامل نهادهای صنعتی و دانشگاهی)، زیرنهاد، نقش، دانشکاران و مخازن دانشی است.
خانههای این ماتریس، هر یک جنبهای را از یک منظر در نظر میگیرند و هر مدل جریاندانش در حقیقت پاسخی به خانههای این چارچوب خواهد بود. شکل 5 شمائی از این چارچوب را نمایش میدهد.
مطابق با این چارچوب، به ازای هر یک از سطرهای (منظرها) چارچوب خانههای مربوط به ستونها (جنبهها) تبیین میشوند. در ادامه به ترتیب جنبههای هدف، عامل، دانش و نوع جریان تشریح میشوند.
1. جنبة هدف
در این جنبه از مدلسازی هدف از رخداد جریاندانش تبیین میشود. از منظر فراسازمان هدف جریاندانش، بهبود و ارتقاء دانش سیاستگذاری جریاندانش اعم از نظارت و پشتیبانی از جریانهای دانش است. از منظر نهاد، هدف جریاندانش تبیین نیاز نهادهای صنعتی (جریاندانش افقی از نهاد صنعتی به نهاد دانشگاهی)، تولید دانش جهت رفع نیازهای صنعت توسط نهادهای دانشگاهی (جریاندانش افقی از نهاد دانشگاهی به نهاد صنعتی)، شکستن نیاز صنعت به زیرنیازها مبتنی بر راهکار تقسیم و حل (جریاندانش عمودی از نهاد دانشگاهی به عاملهای تبیین شده در سطح زیرنهاد)، بهکارگیری دانش در صنعت (جریاندانش عمودی از نهاد صنعتی به عاملهای تبیین شده در سطح زیرنهاد)، بازخورد در خصوص بهکارگیری دانش (جریاندانش افقی از نهاد صنعتی به نهاد دانشگاهی) و نیز بازخورد در خصوص اجرای سیاستگذاریهای انجام شده توسط نهاد نظارت و هدایت از جریانهای دانشی (جریاندانش از نهادهای صنعتی و دانشگاهی به نهاد نظارت و هدایت) است.
از منظر زیر نهاد، هدف جریاندانش تولید دانش در جهت حل مسأله(جریاندانش عمودی از عاملهای سطح زیرنهاد به نهادهای دانشگاهی)، شکستن مسأله به زیر مسألههای قابل حل توسط یک نقش مبتنی بر راهکار تقسیم و حل (جریاندانش عمودی از عاملهای تبیین شده در سطح زیرنهاد به نقشها)، حل مشارکتی مسأله (جریاندانش افقی از یک زیرنهاد دانشگاهی به زیرنهاد دانشگاهی دیگر)، به کارگیری دانش جهت رفع نیاز (جریاندانش عمودی از زیرنهادهای صنعتی به نقشها)، بهکارگیری مشارکتی دانش (جریاندانش افقی از یک زیرنهاد صنعتی به یک زیرنهاد صنعتی دیگر)، بازخورد در خصوص بهکارگیری دانش (جریاندانش عمودی از زیرنهاد صنعتی به نهاد صنعتی). از منظر نقش و افراد نیز هرکدام شش هدف برای جریاندانش تعیین میشود که بهطور مشابه با منظر زیرنهاد هستند. از منظر ماشین نیز هدف از جریاندانش بازیابی دانش توسط مالک آن است.
2. جنبة عامل
در این جنبه از چارچوب، نهادها و عاملهای دخیل در جریاندانش از منظرهای مختلف تبیین میشوند. در بالاترین سطح نهاد نظارت و هدایت از جریاندانش در ارتباط دانشگاه و صنعت قرار دارد و همانگونه که از نامش پیداست، وظیفة نظارت و پشتیبانی انواع جریانهای دانش در مدل را برعهده دارد. یکی از وظایف اصلی این نهاد اولویتبندی نیازهای دانشی صنعت و رتبهبندی نهادهای دانشگاهی در هر حوزه بر اساس جریانهای دانش است. از منظر نهاد در این جنبه نهادهای دانشگاهی نظیر دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی و نیز نهادهای صنعتی نظیر کارخانهها، مراکز صنعتی و غیره قرار میگیرند. در سطح زیرنهاد، زیر مجموعههای نهادهای دانشگاهی و صنعتی قرار دارند. به عنوان مثال در یک دانشگاه در این سطح، دانشکدهها، گروههای آموزشی و پژوهشی، پژوهشکدهها و مراکز تحقیقاتی وابسته به دانشگاه، شرکتهای دانشبنیان وابسته به دانشگاه و غیره قرار میگیرند. همچنین در نهادهای صنعتی به عنوان مثال در یک کارخانه، بخش تولید، بخش بازاریابی و فروش، بخش مالی و غیره قرار دارند. در سطح نقش، انواع پستهای سازمانی که توسط افراد قابل تصدی هستند در نظر گرفته میشوند. به عنوان مثال در یک دانشگاه نقشها شامل اعضای هیأت علمی، مدیران گروهها، رؤسای دانشکدهها و دانشجویان تحصیلات تکمیلی هستند. همچنین در یک مرکز صنعتی نقشها شامل مدیر تولید، مدیر مالی، بازاریاب، حسابدار و کارگر هستند. در نظر گرفتن نقش در سطح بالای افراد از این جهت است که برخی از دانشها که مورد نیاز یک نقش به عنوان مثال مدیر مالی در یک مرکز صنعتی هستند باید بدون در نظر گرفتن فردی که در حال حاضر متصدی این نقش است در سازمان تسخیر و ثبت شوند که در آینده توسط مدیران مالی دیگر (افرادی که در آینده این پست را تصدی میکنند) قابل استفاده باشد. در سطح پائینتر افراد سازمان قرار دارند که متصدی نقشها در سازمان میشوند. در آخرین سطح نیز که به سطح ماشین موسوم است، پایگاههای دانشی و سامانههای اطلاعاتی و ذخیره و بازیابی دانش قرار دارند.
3. جنبة دانش
در این جنبه، آنچه در جریاندانش انتقال مییابد بررسی میشود. از آنجائیکه یک مدل جریاندانش کارآمد مبتنی بر استفاده از ابزارهای فنّاوری اطلاعات است، لذا چیزی که طی جریاندانش از فرستنده به گیرندة آن منتقل میشود یک بستة دانشی است که محتویات آن درون یک فایل رقمی بوده و قابل ذخیرهسازی در ماشین است.
4. جنبة نوع جریاندانش
در این جنبه، انواع جریانهای دانش عمودی و افقی از منظرهای مختلف چارچوب تبیین میشوند. در هر منظر، جریانهای دانشی در نظر گرفته میشوند که مبداء آنها (فرستنده و مالک دانش) عاملی باشد که در این سطح واقع است. از منظر نهاد نظارت و هدایت در جنبة کجا دو نوع جریاندانش عمودی وجود دارد. اولین نوع جریاندانش عمودی از این نهاد به نهادهای دانشگاهی است. در این نوع، بستة دانشی میتواند حاوی دانش سیاستگذاری در خصوص نظارت و پشتیبانی از جریانهای دانشی که در قالب آئیننامهها، بخشنامهها و دستورالعملها توسط نهاد نظارت و هدایت جریاندانش دانشگاه و صنعت تبیین شدهاند و نهادهای دانشگاهی باید از آنها مطلع باشند، به جریان میافتد. نوع دوم جریاندانش در این منظر از نهاد نظارت و هدایت به نهادهای صنعتی است. ماهیت بستههای دانشی منتقل شده در این جریانهای دانش مشابه با نوع پیشین قابل تعریف است.
از منظر نهاد، دو گونه جریاندانش تعریف میشوند. گونة جریاندانش افقی میان دو سازمان اتفاق میافتد که خود دو نوع دارد که عبارتند از جریاندانش افقی از نهاد دانشگاهی به نهاد صنعتی و بالعکس. محتوای بستة دانشی در این نوع جریاندانش در صورتیکه جریاندانش از سوی نهاد دانشگاهی به نهاد صنعتی باشد، دانش مورد نیاز آن مرکز صنعتی است که توسط دانشگاه تولید شده است. در حالتی که جریاندانش افقی از نهاد صنعتی به نهاد دانشگاهی شکل بگیرد، بستة دانشی حاوی اعلام نیاز به دانش و یا بازخورد بهکارگیری دانش دریافت شده از نهاد دانشگاهی است. گونة دیگری از جریاندانش در منظر نهاد، جریانهای دانش عمودی است که یا رو به بالا و از نهاد دانشگاهی یا صنعتی به نهاد نظارت و هدایت از جریاندانش صورت میگیرد و یا رو به پائین و از نهاد دانشگاهی یا صنعتی به عاملهای تعریف شده در ذیل آنها در سطح زیرنهاد نظیر دانشکدهها و پژوهشکدهها در نهادهای دانشگاهی و واحدهای تولید و فروش در نـهادهای صـنعتی خواهـد بود. در نـوع اول، یعنی
جریانهای دانش عمودی رو به بالا، بستة دانشی حاوی بازخوردی است که توسط نهاد دانشگاهی یا صنعتی در خصوص سیاستگذاریهای اعلام شده توسط نهاد نظارت و هدایت از جریاندانش ابلاغ شدهاند. در نوع دوم، یعنی جریانهای عمودی رو به پائین، بستة دانش حاوی در خواستهای تولید دانش و اعلام نیازهایی است که پس از شکسته شدن نیاز در سطح بالاتر به سطح پائینتر سوق داده میشود.
در منظر زیرنهاد نیز همانند منظر نهاد دو گونة جریاندانش میتواند فرض شود که گونة اول جریانهای دانش افقی است که میان عاملهای تبیین شده در ذیل یک نهاد دانشگاهی یا صنعتی رخ میدهد و گونة دیگر، جریاندانش عمودی است که خود دارای دو نوع جریاندانش عمودی به سمت بالا و جریاندانش عمودی به سمت پائین است. در جریاندانش عمودی به سمت بالا، بستة دانش حاوی دانش تولید شده در پاسخ به یک نیاز به نهاد دانشگاهی یا صنعتی موجود در سطح بالاتر منتقل میشود. در جریاندانش عمودی به سمت پائین، در خواست تولید دانش یا بازخورد دانش تولید شدة پیشین به نقشها داده میشود. در منظر نقش نیز همانند دو منظر توصیف شده در بالا، دو گونة جریاندانش افقی و عمودی تعریف میشود که ماهیتی مشابه با تعاریف انجام شده در منظر نهاد و زیرنهاد دارند.
در منظر افراد، جریاندانش افقی به دو صورت جریاندانش افقی ضمنی و جریاندانش افقی صریح تعریف میشود. جریاندانش افقی ضمنی میان دو فرد و طی فرایند همکاری متقابل رخ میدهد. گونة جریانهای دانش عمودی نیز شامل جریاندانش فرد به نقش و فرد به ماشین است. جریاندانش فرد به نقش به معنای انتقال بستة دانشی حاوی دانش مورد نیاز همة افرادی است که میتوانند متصدی آن نقش شوند. همچنین، جریاندانش فرد به ماشین به معنای این است که یک فرد دانش ضمنی خود را به دانش صریح در قالب یک مستند دانشی تبدیل کند و یا چند مستند دانشی صریح خود را در قالب یک مستند دانشی جدید تلفیق نماید.
از منظر ماشین در این مدل یک نوع جریاندانش عمودی از ماشین به فرد در نظر گرفته میشود که طی آن یک بستة
دانش که مالک آن یک فرد مشخص است از ماشین به آن فرد منتقل میشود. این فرض باعث میشود که کنترل دسترسی به دانش نیز مد نظر قرار گیرد و مدیریت امن دانش نیز قابل انجام باشد.
· ارزیابی چارچوب مدلسازی
با استفاده از چارچوب مدلسازی جریاندانش، تاجگردون و دیگران (1392) مدلی را برای جریاندانش دانشگاه و صنعت طراحی نمودهاند. شکل 6 شمائی از مدل طراحی شده را به تصویر کشیده است.
در مدل ارائه شده، عاملهای دانشی در شش سطح تبیین شدهاند و انواع جریانهای دانشی میان آنها در سطوح مختلف طراحی شده است. همچنین هدف از رخداد جریانهای دانشی در هر سطح تبیین شده است و محتوای دانشی قابل انتقال در جریانهای دانشی نیز تبیین شدهاند. عاملهای دانشی در این مدل عبارتند از: نهاد نظارت و پشتیبانی از جریاندانش (نوپاج) در ارتباط دانشگاه و صنعت که وظیفه نظارت و پشتیبانی جریانسازی میان دانشگاه و صنعت را بر عهده دارد، نهادهای دانشگاهی و صنعتی، زیرنهادهای دانشگاهی و صنعتی، نقشها که شامل انواع پستهای سازمانی در صنعت و دانشگاه هستند، دانشکاران در دانشگاه و کارکنان در صنعت، و پایگاههای دانشی و سامانههای اطلاعاتی و ذخیره و بازیابی دانش.
هدف جریاندانش در سطح نظارت و هدایت، بهبود و ارتقاء دانش سیاستگذاری جریاندانش اعم از نظارت و پشتیبانی از جریانهای دانش است. از منظر نهاد، هدف جریاندانش تبیین و تأمین نیاز نهادهای صنعتی به دانش و یا تولید دانش مورد نیاز آنها توسط نهادهای دانشگاهی است. در سطوح زیرنهاد، نقش و افراد نیز هدف تولید دانش یا تأمین دانش مورد نیاز در آن سطح است. در سطح مخازن دانشی نیز هدف جریاندانش، بهبود کیفیت دانش ذخیره شده توسط مالک دانش است.
از جنبه نوع جریاندانش نیز 27 نوع جریاندانش در ارتباط میان دانشگاه و صنعت طراحی شدهاند که به صورت افقی (درون یک سطح) یا به صورت عمودی (میان دو سطح) رخ میدهند.
مدل ارائه شده با استفاده از این چارچوب برخلاف مدلهای منتخب جریاندانش مدلی کامل است. سناریوی استفاده از ایـن مدل در جریـانسازی صنـعت و دانشـگاه بدین صورت است
[1] .Perspectives
[2] .Aspects
[3] .What
[4] .Where
[5] .When
[6] .Why
[7] .Whom
[8] .How
است که هر نهاد دانشگاهی یا صنعتی، مسئولیت مدیریت جریانهای دانشی را در درون سازمان خود به عهده دارد و در سطوح مختلف این کار را به انجام میرساند. تلفیق جریانهای دانشی درون سازمانی در سطوح مختلف با جریانهای کاری یا وظایف سازمانی امکانپذیر است (اثربخشی سریع و پشتیبانی از رهیافتهای عملگرا).
شکل 6: مدل جریاندانش برگرفته از (تاج گردون و دیگران، 1392)
بحث و نتیجه گیری
در این مقاله چارچوبی مفهومی برای مدلسازی جریاندانش ارائه شده است. این چارچوب یک ماتریس شش در شش را در اختیار قرار میدهد که سطرهای آن منظرهای نهاد هدایت و نظارت، نهاد، زیرنهاد، نقش، افراد و ماشین هستند. ستونهای چارچوب جنبههای مدلسازی جریاندانش هستند که هدف از جریاندانش، محتوای دانش منتقل شده، عاملهای دخیل در جریاندانش، انواع جریانهای دانش عمودی و افقی را در مدل تبیین میکنند. چارچوب طراحی شده مبتنی بر چارچوب زکمن است که یکی از پر کاربردترین چارچوبها در طراحی است. از سوی دیگر، به منظور جامع بودن طراحی چارچوب، مدلهای مختلف جریاندانش که طی سالهای اخیر در ادبیات موضوع مطرح
شدهاند با یکدیگر از لحاظ نحوة استفاده در جریاندانش میان دانشگاه و صنعت، پشتیبانی از سه رهیافت نهادگرا، ماهیتگرا مقایسه شدند. نتیجة مقایسه و تحلیل انجام شده، دستیابی به سطوح و جنبههای اصلی مدلسازی جریاندانش در ارتباط صنعت و دانشگاه است که در چارچوب ارائه شده در نظر گرفته شدهاند.
ارزیابی چارچوب طراحی شده از طریق استفاده از آن در طراحی مدل جریاندانش در ارتباط دانشگاه و صنعت به انجام رسیده است. پیادهسازی مدل طراحی شده و استفاده از این چارچوب برای ارزیابی و ممیزی جریانهای دانش به عنوان کارهای آتی پیشنهاد میشوند.
منابع
1.تاجگردون محمد قائم، منظوری شلمانی محمد تقی، حبیبی جعفر، "مدل جریاندانش در ارتباط صنعت و دانشگاه"، مجله علمی پژوهشی آموزش عالی، سال ششم، شماره 1(پیاپی 21)، 55-84.
2.شفیعی مسعود، (1384)، "بررسی تطبیقی ارتباط صنعت و دانشگاه در جوامع توسعهیافته و در حال توسعه"، مجموعه مقالات نهمین کنگره سراسري همکاريهاي دولت، دانشگاه و صنعت براي توسعه ملی، سازمان پژوهشهاي علمی و صنعتی ایران، تهران.
3.شفیعی مسعود و یزدانیان وحید (1387)، "توسعه مفهومی ارتباط بین صنعت و دانشگاه: از رهیافتهای عملگرا تا رهیافتهای نهادگرا"، مجله صنعت و دانشگاه، سال اول، شماره 1.
4.کامپتون ویکی (2004)، "ارتباط صنعت و دانشگاه"، انتشارات وزارت علوم، نیوزلند.
5.هال لوئیس و ویلیام هلزي (1363)، "تاریخ و فلسفه علم"، انتشارات سروش.
6.Lin K., (2013), "Design and Implementation of an Enterprise Entity Extraction System Based on a Multi-Source Data Match Model," Uppsala University.
7.Liu, D. R., & Lin, C. W. (2012), “Modeling the knowledge-flow view for collaborative knowledge support”. Knowledge-Based Systems, 31, 41-54.
8.Liu D.-R. and Lai C.-H., (2011) “Mining group-based knowledge flows for sharing task knowledge,” Decision Support Systems, 50(2), 370–386.
9.Liyanage C., Elhag T., Ballal T., and Li Q., (2009), “Knowledge Communication and Translation - A Knowledge Transfer Model,” Journal of Knowledge Management, 13(3), 118–131.
10.Misra, S. C. (2014), “Conceptual modeling for knowledge management to support agile software development”, The Knowledge Engineering Review, 29(4), 496-511.
11.Nobakht Vand, J. , & Nikounam Toosi, V. (2014), “The Role of University in Entrepreneurs the 12.Commercialization of University Researches”, Applied mathematics in Engineering, Management and Technology, 1095-1101, 2014.
13.Rodriguez-Elias, O. M., MartINez-GarcIA, A. I., Vizcaíno, A., Favela, J., & Piattini, M. (2009). “Modeling and analysis of knowledge flows in software processes through the extension of the software process engineering metamodel”, International Journal of Software Engineering and Knowledge Engineering, 19(2), 185-211.
14.Serenko, A., & Bontis, N. (2013), “Global ranking of knowledge management and intellectual capital academic journals: 2013 update”, Journal of Knowledge Management, 17(2), 307-326.
15.Castillo, L. A. M., & Cazarini, E. W. (2014), “Integrated model for implementation and development of knowledge management”. Knowledge Management Research & Practice, 12(2), 145-160.
16.Daneshgar, F., & Bosanquet, L. (2010), “Organizing customer knowledge in academic libraries”. Electronic Journal of Knowledge Management, 8(1), 21-32.
17.Geuna, A., & Muscio, A. (2009), “The governance of university knowledge transfer: A critical review of the literature. Minerva”, 47(1), 93-114.
18.Kim, S., Hwang, H., & Suh, E. (2003 ),“A process‐based approach to knowledge‐flow analysis: a case study of a manufacturing firm”. Knowledge and Process Management, 10(4), 260-276.
19.Koivuaho, M., & Laihonen, H. (2006), “A complexity theory approach to knowledge management–towards a better understanding of communication and knowledge flows in software development”. Electronic journal of knowledge management, 4(1), 49-58.
20.Kurtz D. J., Santos J. L. S., and Varvakis G., (2012), “Uncovering the Knowledge Flows in Supply Chain Relationships,” iBusiness, 4(4), 326–334.
21.Lai C.-H. and Liu D.-R., (2009), “Integrating knowledge flow mining and collaborative filtering to support document recommendation,” Journal of Systems and Software, 82(12), 2023–2037.
22.Lee, H. J., & Kim, J. H. (2012), “Mining knowledge demands from information flow”. Expert Systems with Applications, 39(8), 6799-6806.
23.Lee, W. B., Wang, Y., Wang, W. M., & Cheung, C. F. (2012), “An unstructured information management system (UIMS) for emergency management”. Expert Systems with Applications, 39(17), 12743-12758.
24.Zachman J. a., (1987), "A framework for information systems architecture", IBM Systems Journal, 26(3),276-292.
25.Zhuge, H. (2002), “A knowledge flow model for peer-to-peer team knowledge sharing and management”, Expert systems with applications, 23(1), 23-30
26.Syed Mustapha S. M. F., (2012), “KFTGA : A Tool For Tracing Knowledge Flow And Knowledge Growth In Knowledge Sharing Environment,” Information, Knowledge, Systems Management, 11(3), 205–224.