شناسایی قابلیت های اشتغال پذیری دانش آموختگان دانشگاهها براساس نظریه داده بنیاد
محورهای موضوعی : تخصصیمحمد شرفی 1 * , عباس عباس پور 2
1 - دانشگاه علامه طباطبائی
2 - دانشگاه علامه طباطبایی
کلید واژه: آموزش عالی, اشتغال پذیری, دانش آموختگان, نطریه داده بنیاد,
چکیده مقاله :
هدف تحقیق حاضر بررسی و شناسایی قابلیت های اشتغال پذیری در بین دانش آموختگان دانشگاهها و موسسات آموزش عالی بود. روش تحقیق: روش مورد استفاده در این پژوهش روش تحقیق کیفی و مبتنی بر نظریه برخاسته از داده ها بود. جامعه آماری پژوهش، دانش آموختگان کارشناسی ارشد بودند و شیوه نمونه گیری مورد استفاده، روش نمونه گیری هدفمند بوده است و اطلاعات لازم از طریق هدایت کلیات و مصاحبه نیمه ساختار یافته از 21 نفر از دانش آموختگان جمع آوری و با استفاده از روش تحلیل محتوا مصاحبه ها تحلیل شده است. یافته ها: پدیده محوری پژوهش، اشتغال پذیری بود بر اساس بررسی به عمل آمده اشتغال پذیری مفهومی چند وجهی است که دارای مجموعه ای از عوامل، شرایط، ویژگی ها و قابلیت ها می باشد و در دنیای کنونی در صورتی که دانش آموختگان به مهارت های اشتغال پذیری تجهیز نگردند موفق به یافتن شغل نخواهند شد. نتیجه گیری: نقطه عطف این تحقیق در مقایسه با تحقیقات قبلی شناسایی قابلیت های اشتغال پذیری به انضمام عوامل، شرایط، زمینه و راهبردهای تقویت آن می باشد وتوجه و تمرکز بر این امر مستلزم رویکرد و نگاه سیستماتیک می باشد تا در کاهش بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی نقش ایفا نماید .
Objective: This study aimed to investigate and identify the capabilities of the employability of the graduates of the universities and higher education institutions. Research Method: The research method used in this study is based on qualitative research method and grounded theory. Statistical population of the study was graduates of master and the sampling method used is purposive sampling and needed information gathered through semi-structured interviews of 21 graduates and analized by content analysis method. Findings: The central phenomenon was employability, results showed that employability is multi-faceted conception that has a set of factors, conditions, features, and capabilities and In today's world, if graduates do not equip with the employability skills to find employment don’t success. Conclusion: The turning point of the study compared with previous studies identifying employability capabilities, as well as factors, circumstances, contexts and strategies to strengthen it and attention and focus it requires a systematic approach and is looking to play a role in reducing unemployment graduates.
شناسایی قابلیتهای اشتغالپذیری دانشآموختگان دانشگاهها براساس نظریۀ داده بنیاد
*محمد شرفی **عباس عباسپور
*دکتری، مدیریت آموزش و عالی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران
**دانشیار، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران
تاریخ دریافت: 12/09/1393 تاریخ پذیرش:02/05/1394
چکیده
هدف تحقیق حاضر بررسی و شناسایی قابلیتهای اشتغال پذیری در بین دانش آموختگان دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی میپردازد. روش تحقیق: روش مورد استفاده در این پژوهش از نوع روش تحقیق کیفی و مبتنی بر نظریۀ برخاسته از دادهها است. جامعۀ آماری پژوهش، دانش آموختگان کارشناسی ارشد بودند و شیوۀ نمونهگیری مورد استفاده، روش نمونهگیری هدفمند بوده است. اطلاعات لازم از طریق هدایت کلیات و مصاحبه نیمه ساختار یافته از 21 نفر از دانش آموختگان جمع آوری و با استفاده از روش تحلیل محتوا مصاحبهها تحلیل شده است. یافته ها: پدیده محوری پژوهش، اشتغال پذیری بود. بر اساس بررسی به عمل آمده اشتغال پذیری مفهومی چند وجهی است که دارای مجموعهای از عوامل، شرایط، ویژگیها و قابلیتها است و در دنیای کنونی در صورتی که دانش آموختگان به مهارتهای اشتغال پذیری تجهیز نگردند موفّق به یافتن شغل نخواهند شد. نتیجه گیری: نقطه عطف این تحقیق در مقایسه با تحقیقات قبلی شناسایی قابلیتهای اشتغال پذیری به همراه عوامل، شرایط، زمینه و راهبردهای تقویت آن است و توجّه و تمرکز بر این امر مستلزم رویکرد و نگاه سیستماتیک است تا در کاهش بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی نقش ایفا نماید .
واژههای کلیدی: آموزش عالی، اشتغال پذیری، دانش آموختگان، نطریۀ داده بنیاد
مقدمه
نویسندۀ عهدهدار مکاتبات: محمّد شرفیmsharafi93@gmil.com |
اصلی دولتها بوده است( چان و لین1،2015) در کشور ما نیز این امر در سیاستهای کلّی علم و فناوری که اخیراً توسط مقام معظم رهبری ابلاغ گردیده نیز به روشنی بیان شده است. اشتغال دانش آموختگان دانشگاهها همواره با نظام آموزش عالی و بازار کار مرتبط است و از شاخصهای کارآیی خارجی دانشگاهها محسوب میشود و از این منظر همواره بر نظامهای آموزش عالی فشار وجود داشته است. از دیگر سو توسعۀ آموزش عالی منجر به ایجاد اقتصاد مبتنی بر دانش شده است(دراکر2،1993). از ویژگیهای این اقتصاد تأکید بر دانش و سرمایههای فکری به جای سرمایههای فیزیکی و مواد خام است. و تفاوت این الگو با الگوهاي قبل در عصر کشاورزي و صنعتی آن است که فعالیّت در قالب الگوي جدید نیازمند آگاهیها و آمادگیهاي پایهاي است که اکثریت وزن آن را سرمایۀ انسانی کارا تشکیل میدهد.
بر این اساس، در اقتصاد دانایی محور واردات فناوري و تقلید از کشورهاي توسعه یافته، بدون توجّه به زیرساختهاي اقتصاد دانایی محور، مشکل گشاي مسائل اصلی کشورهاي در حال توسعه نخواهد بود (چهاربند و مومنی، 1390). اقتصاد مبتنی بر دانش نیازمند افرادی است با انواع دانش، مهارتها و قابلیتهای خلاقیّت که توانایی مواجه با تغییرات سریع را در خود پرورانده باشند(تاملینسون3، 2007) تا قادر باشند با وجود این مهارتها و قابلیتها متناسب با نیازهای اقتصاد دانش بنیان عمل نمایند.
بعلاوه امروزه شرکتها بيش از گذشته در بازار کار براي جذب بهترين و با استعدادترين افراد رقابت ميکنند چرا که آنها بدرستي متوجّه شدهاند که در حال حاضر ايدهها و شايستگيهاي منحصر به فرد کارکنان عاملي حياتي براي موفّقيّت محسوب ميشود بنابراین این تغییرات باید در سیاستگذاریهای مرتبط با تربیت نیروی انسانی متخصص توسط دانشگاهها، مؤسسات آموزش عالی منعکس شود و برنامههاي درسي آموزش عالي باید منجر به ايجاد توانمنديهاي لازم در فارغ التحصيلان جهت پاسخگویی به نيازهاي متنوع و در حال تغییر بازار كار باشند، لذا با توجّه به نيازهاي روزافزون و متنوع بازار كار و تغییر انتظارات کارفرمایان از نیروی کار، برنامههاي درسي نيز نيازمند به روزرساني سريع هستند(جمیری و همکاران،1389) عدم توجّه به این امر منجر به تربیت دانش آموختگانی خواهد شد که بین دانش و مهارتهای آنان با نیازها و الزامات مشاغل تناسب وجود نخواهد داشت(هنمان و لیفنر4،2010).
بررسی صورت گرفته در ارتباط با تحلیل شکاف مهارتهای دانش آموختگان دانشگاه موناش با انتظارات کارفرمایان نشانگر 10 مورد مهارتهایی است که بالاترین رتبه را دارا بودهاند و عبارتند از مهارتهای ارتباط شفاهی، مهارتهای بین فردی و همکاران و مشتریان، مهارتهای ارتباط نوشتاری، توانایی تحلیل و حلّ مسائل، توانایی ارائه و توسعۀ ایدههای جدید، مهارتهای مدیریت زمان، ظرفیّت همکاری و کار تیمی، توانایی به کارگیری دانش در محیط کاری، توانایی مقابله با استرس و فشار کاری و قابلیّت یادگیری مهارتهای جدید(صید نایر، پاتیل و مرتو5ا،2009).
براساس نتایج تحقیق ایزدی و همکاران(1389) مهمترین انتظارات کارفرمایان از دانشگاه عبارتند از: تطابق آموزشها با نیازهای بازار کار، افزایش سطح مهارت دانش آموختگان و افزایش سطح کیفی آموزشها. همچنین تحقیق راجع به پیامدهای یادگیری بیانگر این است که فارغ التحصیلان دانشگاهها مهارتهای اساسی مورد نیاز کارفرمایان که شامل ارتباطات، تصمیمگیری، حلّ مسئله، رهبری، هوش عاطفی، اخلاق اجتماعی و توانایی کار با افراد دارای پیشینۀ متفاوت را فرا نمیگیرند(صید نیر، پاتیل و مرتوا،2009).
یکی از تغییرات کلیدی که مؤسسات آموزشی عالی همواره باید مورد توجّه قرار دهند این است که متناسب با نیازهای کارفرمایان به منظور تناسب بهتر بین دانش آموختگانی که آنها تربیت میکنند و الزامات بازار کار تغییر ایجاد نمایند (پیلای، خان، ایراهیم و رافائل6، 2012).
سند چشم انداز بیست سالۀ جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از اسناد بالادستی نظام آموزش عالی ویژگیهای بارز فرد ایرانی در افق 1404 که دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه مصادیق بارز آن هستند را چنین معرفی می کند :فعّال ،مسئولیّتپذیر، ایثارگر، مؤمن، رضایتمند، برخوردار از وجدان کاری، انضباط، روحیّۀ تعاون و سازگاری اجتماعی،متعهّد به نظام اسلامی، شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانی بودن.در نقشۀ جامع علمي کشور نیز تحت عناويني مانند «خود باور و متقي»، «مسئول و وظيفهشناسي در برابر خود، خدا، خلقت و جامعه»، «متفكّر و خردورز»، « مسلّط به زبان خارجي»، «توانايي پژوهش بالا»، «انطباقپذير»، «پرسشگر و حقيقتجو» ، «يادگيرندۀ مادامالعمر»، «نهادينهسازي تعهّد و انضباط اجتماعي ، قانونمداري و روحيّۀ تلاش براي گسترش عدالت و رفاه و سلامت جامعه در دانش آموختگان» «صالح»، «فرهيخته»، «سالم و تربيت شده در مكتب اسلام»، «در طراز برترينهاي جهان»، «مرجعيّت علمي»، «متّقي»، «كارآفرين»، «خودباور»، «خلّاق»، «نوآور»، «توانا در توليد علم و فناوري و نوآوري» به ویژگیهای فارغ التحصیلان دانشگاه اشاره شده است (باقری، امین و همکاران, 1392)
براساس مطالعات سازمان همیاری اشتغال دانش آموختگان جهاد دانشگاهی نرخ بیکاری در بین فارغالتحصیلان دانشگاهی 15.6 درصد و در کلّ جامعه 10.7 درصد است لذا مهمترین سئوالی که به ذهن خطور می کند این است که
چرا فارغالتحصیلان دانشگاهی متناسب با نیازهای بازار کار آموزش داده نمیشوند و برای اینکه فارغالتحصیلان قادر باشند وارد بازار کار شوندچه قابلیتها و ظرفیتهایی برای اشتغال نیاز دارند.
پیشینۀ تحقیق
علیرغم انجام تحقیقات مختلف در خصوص موضوع اشتغال و اشتغال پذیری، هنوز تعریف روشنی از اشتغال پذیری وجود ندارد(مک کوئید و لیندزی7،2005). در مورد اشتغال تعاریف متعددی ارائه شده و از دیدگاههای مختلف (اجتماعی، سیاسی و مدیریتی ) به این موضوع نگریسته شده است. قلی پور، اشتغال را به معنی « عوامل تولید یا ظرفیّتهای موجود » میداند (قلی پور, 1381). تعریفی که دانشمندان مدیریت از دیدگاه مدیریتی برای اشتغال ارائه دادهاند عبارت است از « بکارگیری منطقی نیروهای متخصص و کارآمد در مشاغل مختلف و تطبیق آنها با پستهای تخصصی به نحوی که نیل به اهداف سازمانی را برای ما امکان پذیر سازد. اشتغال پذیری عبارتست از توانایی بدست آوردن و حفظ کار تمام وقت(هیلاج و پولارد8، 1998). یاهاروی اشتغال پذیری را تمایل دانش آموختگان به نشان دادن ویزگیهایی میداند که کارفرمایان پیشبینی مینمایند برای اثربخشی و آیندۀ سازمانشان ضروری است(هاروی9 ،1999). در تعریفی دیگر اشتغال پذیری عبارتست از توانایی فارغالتحصیلان برای بدست آوردن شغلی رضایتبخش (هاروی، 2001). بر اساس اینکه کدام یک از تعاریف ارائه شده از اشتغال پذیری را مدّ نظر قرار دهیم شاخصها، معیارها و نحوۀ سنجش اشتغال پذیری متفاوت خواهد بود. هیلاج و پولارد(1998)، معتقدند که اشتغال پذیری شامل چهار عنصر اصلی است که عبارتند از 1- داراییهای اشتغال پذیری فرد که شامل دانش، مهارتها و نگرشهاست. 2- مهارتهای مدیریت حرفه، شامل مهارتهای جستجوی شغل 3- ارائه؛ برای مثال نوشتن رزومه،تجارب کاری و تکنیکهای مصاحبه 4- شرایط فردی برای مثال مسئولیتهای خانوادگی و فاکتورهای بیرونی از قبیل سطح کنونی فرصتهای شغلی در بازار کار.
از نظر جکسون مهارتهای اشتغالپذیری عبارتند از: کارکردن به طور مؤثر، برقراری ارتباطات مؤثر، خود آگاهی، تفکّر انتقادی، تجزیه و تحلیل دادهها و استفاده از تکنولوژی، حل مسئله، توسعۀ ابتکار و عمل، خود مدیریتی، مسئولیّتپذیری اجتماعی و پاسخگویی، توسعۀ حرفهگرایی (جکسون10، 2015).
زمینهسازی برای اشتغال و ایجاد قابلیتهای لازم در جهت بکارگیری فارغالتحصیلان دانشگاهی در بازار کار، یکی از رسالتهای اصلی و اساسی نظام آموزش عالی و دانشگاهها است و یکی از چالشهای اساسی دانشگاه در دنیای امروزه، چگونگی طراحی برنامههای درسی به گونهای است که فارغالتحصیلان را به مهارتهایی تجهیز نماید که آنان را برای کار و فعالیّت در دنیای متغیر و رقابتی آماده نماید (ایفنت هالر و جاسپر11،2014). و این امر از یک سو به ارائۀ دانش، مهارتها و نگرشهای مورد نیاز بازار کار از طریق برنامۀ درسی دانشگاهی مربوط میشود و از دیگر سو به تقویت قابلیّتهای خودکارآمدی، اعتماد به نفس و قابلیّت خلاقیّت نوآوری در دانش آموختگان در جریان تحصیل مرتبط است.(تامیلسون، 2008).
بنابراین عوامل و ویژگیهای مختلفی در اشتغال یا عدم اشتغال دانش آموختگان دانشگاهها مؤثر است. بررسی تحقیقات مرتبط با اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی بیانگر این است که هر دسته از تحقیقات به مجموعهای از عوامل و عناصر اشتغال فارغالتحصیلان اشاره کرده است.
بسیاری از کشورها از قبیل امریکا، استرالیا طرحها و خط مشیهایی برای دانشگاهها در رشتههایی از قبیل مهندسی و... دارند تا ویژگیهای دانش آموختگان را به دقت در برنامههای درسی تعریف، پایش و تقویت نمایند برای مثال در استرالیا دانشگاهها بیش از یک دهه است که در ارتباط با مفهوم ویژگیهای دانش آموختگان و طرحهایی برای پرورش قابلیّتهای اساسی دانش آموختگان کار میکنند. با تعریف و شناسایی مهارتهای اشتغال پذیری بسیاری از دانشگاهها مهارتهای دانش آموختگان را به راحتی قادرند رصد نمایند و در صورت لزوم تغییرات لازم را در برنامههای درسی مدّ نظر قراد دهند(صید نایر، پاتیل و مرتوا،2009).
صید نایر و همکاران مهارتهای مورد نیاز فارغالتحصیلان مهندسی را شامل سه دسته میدانند که دستۀ اول عبارتنداز: مهارتهای نرم12 شامل دانش عمومی، مهارتهای ارتباطی، مدیریت و سازماندهی، مذاکره و بین فردی، اخلاق، همدلی و هوش هیجانی، رهبری و گوش دادن، مدیریت مالی و بودجهریزی و ایمنی؛ دستۀ دوم مهارتهای سخت13 شامل دانش اساسی، تجربه در مهندسی و موضوع رشتهای، ظرفیّتهای مهندسی، طراحی مهندسی، مهارتهای حلّ مسئله، مهارتهای مدیریت پروژه و مهارتهای تحقیق و توسعه و دستۀ سوم مهارتهای جهانی14 شامل آشنایی با موضوعات اجتماعی، سیاسی و جهانی، مباحث بین فرهنگی و میان فرهنگی، جهانی شدن مهندسی، بازارهای کار بینالملّلی و ضرورتهای محیط کار، اقتصاد کسب و کار و بازار جهانی، راهحلها و کاربردهای جهانی(صید نایر، پاتیل و مرتوا،2009) .
دانشنامۀ برنامۀ درسی به نقل از مهر محمدی(1392) فهرست مهارتهای اساسی زندگی متناسب با اقتضائات عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات را مشتمل بر دوازده محور میداند که عبارتند از: سواد اطلاعاتی(سواد کامپیوتری، جستجوی مؤثر، کنش مسئولانه و هوشمندانه در محیط وب، تسلط به زبان انگلیسی)، دستیابی به سطوح عالیتر از یادگیری، مدیریت دانش( خود سازماندهی یادگیری و اعمال آگاهانه مدیریت بر اکولوژی یادگیری خویشتن)، یادگیری مدامالعمر، خوداتکایی در یادگیری، فهم فناوری، برخورداری از ذهن پرسشگر، تقویت تمایل به حضور در متن واقعیّتها و طبیعت، تربیت شهروندی، خویشتنداری، مهارتهای چندفرهنگی، فرد باوری تا مرز خلل به هویّت جمعی، خویشتنداری و پرهیز از رفتار غیر اخلاقی.
مطالعۀ هنمان و لیفنر با عنوان اشتغالپذیری دانش آموختگان رشتۀ جغرافیا در آلمان: اختلاف بین دانش کسب شده و ظرفیّتهای مورد نیاز بازار کار را نشان میدهد که بین برنامۀ درسی دانشگاهی و نیازهای بازار کار تناسبی وجود نداشته، بنابراین دانش آموختگان برای مشاغل آتی به طور مناسبی تربیت نمیشوند و در پیدا کردن شغل با مشکل مواجه میشوند(هنمان و لیفنر،2010).كتولي و رحماني (1382)، در تحقيقي با بررسي عوامل مؤثر بر اشتغال فارغالتحصيلان آموزش عالي، نتايج زير را پيشنهاد نمودهاند. الف) سرفصلهاي دروس دورههاي آموزشي بر اساس زمينههاي شغلي مرتبط بازبيني و تنظيم شوند؛ ب(ارتباط دانشگاه با بخشهاي اجرايي تقويت شود؛ پ) براي ارزيابي فارغالتحصيلان، معيارهايي كه نمايانگر حداقل دانش نظري و توان علمي آنان هستند به صورت استاندارد براي هر رشته تحصيلي تعريف شود.
مجتهد زاده و همکاران(1389)، پژوهشی با عنوان دانش و مهارتهای مورد نیاز برای دانش آموختگان مقطع کارشناسی حسابداری از منظر استادان دانشگاه، شاغلان در حرفه و دانشجویان حسابداری استان آذربایجان شرقی انجام دادهاند. هدف این پژوهش بررسی اهمّیّت و کفایت دانش و مهارتهای مورد نیاز دانش آموختگان رشتۀ حسابداری بوده است. نتایج پژوهش بیانگر برتری آموزش مهارتهای تجاری و مدیریتی در برنامۀ آموزشی است.
سعیدی رضوانی و همکاران(1389)، تحقیقی با عنوان سرنوشت شغلی فارغالتحصیلان دانشکدۀ علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد انجام دادهاند. بررسی تأثیر عامل جنسیت، رشتۀ تحصیلی، داشتن کار دانشجویی و عضویت در تشکّلهای دانشجویی، بر روی اشتغال فارغالتحصیلان، تفاوتهایی را در میزان اشتغال، احساس ثبات شغلی و دارابودن شغل ثابت به نفع پسران، رشتۀ روانشناسی، افراد دارای کار دانشجویی و افراد فعّال در تشکّلهای دانشجویی نشان میدهد. همچنین فارغالتحصیلان از شرایط اجتماعی مرتبط با کار ارزیابی خوبی نداشتهاند، به طوری که از نظر اکثریت افراد، شانس و
[1] .Chan & Lin
[2] .Druker
[3] .Tomlinson
[4] .Hennemann & Linfner
[5] . Sid Nair, Patil &Mertova
[6] .Pillai, Khan, Ibrahim &Raphael
[7] .Mcquaid &Lindsay
[8] .Hillage & Pollard
[9] .Harvey
[10] .Jackson
[11] .Ifenthaler & Jasper
[12] . Soft skills
[13] . Hard skills
[14] . Global skills
جدول 1. عناصر و ویژگیهای اشتغالپذیری از منظر مؤلفان مختلف
ویژگیها | پژوهشگر |
عوامل مؤثر بر اشتغال فارغالتحصيلان آموزش عالي الف) سرفصلهاي دروس دورههاي آموزشي بر اساس زمينههاي شغلي مرتبط بازبيني وتنظيم شوند؛ ب(ارتباط دانشگاه با بخشهاي اجرايي تقويت شود؛ پ) براي ارزيابي فارغالتحصيلان، معيارهايي كه نمايانگر حداقل دانش نظري و توان علمي آنان هستند به صورت استاندارد براي هر رشته تحصيلي تعريف شود | كتولي و ر حماني (1382) |
1- عوامل فردی که به ویژگیهای بازار کار، جستجوی شغل، انطباقپذیری و تحرّک مرتبط است 2- شرایط فردی که به خانواده، فرهنگ کاری و دستیابی به منابع مرتبط است 3- عوامل بیرونی که با تقاضای بازار کار، عوامل اقتصادی کلان، فاکتورهای استخدام(دیدگاه کارفرمایان) و دیگر عو امل پیشتیبان. | (ماکوئید و لیندزی، 2005) |
شیوه تفکّر: خلاقیّت و نوآوری، حلّ مسئله، تصمیمگیری، فراشناخت(یادگیری برای یادگیری) شیوۀ کارکردن: ارتباطات همکاری و کار تیمی ابزارهای کار کردن: سواد اطلاعاتی- فناوری اطلاعات و ارتباطات زندگی: شهروندی، مهارت کار و زندگی، مسئولیّتپذیری فردی و اجتماعی | (بینکلی،2012) |
1- داراییهای اشتغالپذیری فرد که شامل دانش، مهارتها و نگرش هاست. 2- مهارتهای مدیریت حرفه، شامل مهارتهای جستجوی شغل 3- ارائه؛ برای مثال نوشتن رزومه،تجارب کاری و تکنیکهای مصاحبه 4- شرایط فردی برای مثال مسئولیتهای خانوادگی و فاکتورهای بیرونی از قبیل سطح کنونی فرصتهای شغلی در بازار کار. | (هیلاج و پولارد،1998) |
ویژگیهای دانشی، مهارتی و نگرشی دانش آموختگان، محتوای دورههای آموزشی دانشگاهی، مهارتهای فناوری اطلاعات دانش آموختگان و قابلیّت خلاقیّت و نوآوری و خود کارآمدی، اعتماد به نفس | (تامیلسون، 2007) |
الف) مرتبط با فرد: اعتماد به نفس، عزّت نفس و خودکارآمدی ب) مرتبط با اثرات برنامۀ درسی دانشگاهی بر روی افراد : فراگیری دانش، مهارت و قابلیّتهای تخصصّی مرتبط با رشتۀ تحصیلی | (لوریانی، سیویل،2007) |
انواع دانش و مهارتهای مورد نیاز دانشجویان برای آمادگی حرفهای عبارتند از : مهارتهای شناختی(تفکّر انتقادی، حلّ مسئله غیر روتین، تفکّر سیستمی) مهارتهای بین فردی(ارتباطات، مهارتهای اجتماعی، کارتیمی، حساسیّت فرهنگی، کارکردن در تنوع) مهارتهای درون فردی(خودمدیریتی، مدیریت زمان، توسعۀ خود، خود تنظیمی، انطباقپذیری) | (شورای ملی تحقیق،2011) |
مهارتهای قرن 21 شامل چهار دسته مهارت میشود: شیوه تفکّر: شامل خلاقیّت و نوآوری، حلّ مسئله، تصمیمگیری، فراشناخت شیوۀ کارکردن شامل: ارتباطات، همکاری و کار تیمی ابزارهای کارکردن شامل: سواد اطلاعاتی، فناوری اطلاعات و ارتباطات زندگی در این جهان: مهارت شهروندی، مهارت کار و زندگی، مسئولیّتپذیری فردی واجتماعی | گریفین، مک گاو، کاری،2012) |
کارکردن به طور مؤثر، برقراری ارتباطات مؤثر، خود آگاهی، تفکّر انتقادی، تجزیه و تحلیل دادهها و استفاده از تکنولوژی، حلّ مسئله، توسعۀ ابتکار و عمل، خود مدیریتی، مسئولیّتپذیری اجتماعی و پاسخگویی، توسعۀ حرفه گرایی | (جاکسون،2014) |
قابلیّت اشتغال در بردارندۀ سه عامل : 1- مهارتهای توسعۀ فردی 2- مهارتهای کسب و کار3- مهارتهای آکادمیک است. | (آقاپور، شهلا و همکاران, 1393) |
مهارتهای مورد نیاز دانشجویان در عصر جهانی شدن را شامل مهارتهای اجتماعی(مهارت ارتباطی) فنی(انعطافپذیری کارگروهی و حلّ مسئله) روششناسی(مهارت سواد رایانهای) و رفتاری(مسئولیتپذیری) میداند. | عبدالوهابی و همکاران(1393) |
داشتن ارتباطات اجتماعی، مهمتر از "مهارت داشتن" ارزیابی شده است. نتایج نیز نشان داده است که دانشگاه مقدمات ورود افراد به بازار کار را فراهم ننموده است. توحيد راد (1388)، در پژوهش خود به بررسي ويژگيهاي محتواي دروس دانشگاهي با توجّه به نيازهاي جامعۀ كنوني پرداخته است؛ نتايج اين پژوهش بيانگر اين مسئله است كه محتواي دروس دانشگاهي بايد غني و در چارچوب نيازهاي جامعه، انعطافپذير و به روز، برانگيزاننده و پرورش دهندۀ تفكّر خلّاق و تفكّر انتقادي باشد و طوري ارائه شود كه آموختهها قابليّت كاربست در موقعيّتهاي واقعي را داشته باشد. عبدالوهابی و همکاران (1392)، مهارتهای مورد نیاز دانشجویان در عصر جهانی شدن را شامل مهارتهای اجتماعی(مهارت ارتباطی) فنی(انعطافپذیری، کارگروهی و حلّ مسئله) روششناسی(مهارت سواد رایانهای) و رفتاری(مسئولیّتپذیری) میداند.
باقری و همکاران(1392)، شایستگیهای مورد نیاز فارغالتحصیلان دانشگاه برای خدمت محوری و تأمین نیازهای جامعه شامل انعطافپذیری، خلّاق، نوآور، کارآفرین، متّقی و وظیفهشناس، انطباقپذیری، هوشمندی و فراکنشی، روحیۀ کارتیمی و گروهی میداند. در ایـن پژوهش تلاش شده است به این سئوالها پاسخ داده شود : 1- قابلیتهای لازم برای اشتغالپذیری کدامند؟2- الگوي مفهومی مناسب برای اشتغالپذیری دانش آموختگان چیست؟
روش پژوهش
پژوهش حاضر از نوع پژوهشهاي کیفی بود که در آن با اسـتفاده از رویکـرد نظریـۀ داده بنیـاد الگوي مفهومی ارائه شد . رویکرد نظریۀ داده بنیاد یک نـوع روش پـژوهش کیفی است که به طور استقرایی یک سلسله رویههاي سیستماتیک را به کار میگیرد تـا نظریـهاي در بـاره پدیدۀ مورد مطالعه ایجاد کند(کوربن و اشتراوس1،2008). تئوری داده بنیاد یک روش پژوهشی استقرایی و اکتشافی است که به پژوهشگر در حوزههای موضوعی گوناگون امکان میدهد تا بجای اتکا به تئوریهای موجود و از پیش تدوین شده خود به تدوین تئوری و گزاره اقدام نماید. روش نمونهگيري در اين تحقيق، نمونهگیری هدفمند بود. در نمونهگيري هدفمند پژوهشگر با به كار بستن قضاوت و تلاش سنجيده ميكوشد تا نمونهاي كه انتخاب ميكند هر قدر ممكن است معرف جامعۀ مورد مطالعه باشد (پاشاشریفی،, 1383).
در این نمونـهگیـري هدف پژوهشگر انتخـاب مـواردي اسـت کـه بـا توجّه بـه هـدف تحقیـق سرشـار از اطلاعات باشد و پژوهشگر را در شکل دادن مدل نظري خود یـاري دهـد و ایـن کـار تـا جـایی ادامـه مییابد که اطلاعات اشباع و نظریه مورد نظر با تمام جزئیـات و با دقت تشریح شود. در این پژوهش اطلاعات به روش مصاحبه ژرفنگـر و بـه صـورت نیمه ساختار یافته و با هدایت کلّیّات گردآوري شده است و مشارکت کنندگان در آن تعداد 21 نفر از دانش آموختگان کارشناسیارشد گرایشهای مختلف علوم تربیتی بودند.
یافتهها
برای پاسخگویی سئوال اصلی پژوهش یعنی قابلتهای لازم برای اشتغالپذیری دانش آموختگان؛ همانگونه که در روش پژوهش بیان شد دادههای کیفی از طریق مصاحبۀ نیمه ساختار یافته با 21 نفر از دانش آموختگان کارشناسیارشد که 15نفر آنها مرد و 6 نفر زن بودهاند و تمامی افراد بعد از فراغت از تحصیل شاغل بودند گردآوری و بر اساس نظریۀ داده بنیاد تجزیه و تحلیل شد. محور تحلیل دادهها در نظریۀ داده بنیاد، کدگذاری براساس سه روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی است پس از پیادهسازی مصاحبهها با استفاده از روش تحلیل محتوا و به شیوۀ مفهومپردازی، مقولهبندی و برقراری ارتباط مفهومی بین خصوصیّات مشترک کدهای باز، مفاهیم و مقولات مشخص شد بدین منظور در مرحلۀ كدگذاري باز دادههاي بدست آمده از مصاحبهها به صورت سطر به سطر جهت استخراج مفاهيم اوليه كدگذاري شدند بعد از انجام عمليّات كدگذاري باز، در مرحلۀ دوم يعني كدگذاري محوري، مفاهيم و كدهاي باز مشترك و مشابه از نظر معنايي در قالب مقولههای عمده طبقهبندي شدهاند در مرحلۀ آخر يا كدگذاري گزينشي بايد مقولۀ هسته انتخاب شده و ارتباط بين كلّيۀ مقولات عمده حول محور مقولۀ هسته مورد بررسي قرار گيرد. سپس الگوی برخاسته از دادهها براساس خط سير داستان ترسيم شود. در پژوهش حاضر بعد از چندين بار مطالعه و رفت و برگشتهايي كه ميان دادهها، مفاهيم، مقولهها و كدها صورت گرفت ،مشاهده كرديم كه يك مقولۀ اصلي بيش از همه در دادهها و مصاحبهها خود را نمايان ميسازد كه اين مقوله كه مقولۀ مركزي يا پدیدۀ محوری تحقيق قابلیتهای اشتغالپذیری است. نهایتاً براساس مبانی نظریۀ داده بنیاد پدیده محوری، شرایط علّی، زمینهای، میانجی(مداخلهگر)، و راهبردها و پیامدهای ارائه شد که در ذیل تشریح شده است.
پدیده محوري : ایده، حادثه یا رخدادی است که مفاهیم و مقولهها بر محور آن ایجاد میشوند به عبارتی حادثه یا اتّفاق اصلی است که یک سلسله کنشها براي کنترل یا اداره کردن آن وجود دارد و به آن مربوط میشود(کوربن و اشتراوس،2008). در این پژوهش پدیده محوری اشتغالپذیری بود که سه مقولۀ اصلی شامل مهارتهای توسعۀ فردی، آکادمیک و کسب و کار و 7 زیر مقوله شناسایی شد که به شرح در جدول 2 آمده است.
شرایط علّی. مجموعه شرایطی است که سبب پیدایش پدیدۀ مورد مطالعه میشود (کوربن و اشتراوس،2008). نتایج تحلیل محتوای مصاحبهها بیانگر چهار مقوله است که شرایط علّی اشتغالپذیری به عنوان پدیدۀ مورد مطالعه را تبیین میکند این شرایط به شرح در جدول شمارۀ 3 آمده است.
[1] .Corbin & Strauss
جدول2: پدیده محوری و مقولههای مربوط به اشتغالپذیری
پدیده محوری | مقولهها | مقولات فرعی | کدهای باز |
اشتغال پذیری | مهارت توسعۀ فردی | مهارتهای خود مدیریتی | داشتن اهداف و چشم اندازفردی، تنظیم چشم اندازها و ایدههای خود، ارزیابی و پایش عملکرد خود، داشتن اعتماد و دانش نسبت به ایدهها و چشمانداز خود، ، مثبت اندیشی ،کار اخلاقی، کار در شرایط تحت فشار، نشان دادن صبر و تحمّل،تفکّر انتقادی، کارکردن در تنوع، انطباقپذیری، فراشناخت، |
مهارتهای آکادمیک | اطلاعات تخصّصی و رشته ای فرد | فراگیری دانش، مهارت و قابلیّتهای تخصّصی مرتبط با رشتۀ تحصیلی، توانایی خواندن و نوشتن و محاسبه نمودن، یادگیری مستمر، مهارتهای تحقیق، آشنایی با زبان انگلیسی، تجزیه و تحلیل دادهها و استفاده از تکنولوژی و فناوری | |
مهارتهای کسب وکار | مهارتهای حلّ مسئله | تحلیل واقعیّتها،آزمون فرضیهها، تعریف مسئله، عوامل ایجاد مسئله، ارائۀ راه حلّهای خلّاق، نو و عملی، حلّ مسئله به صورت مستقل و با تیمها، به کارگیری مجموعهای از استراتژیها برای حلّ مسئله، طراحی احتمالات، تدوین و ارزیابی مجموعهای از گزینهها، اخذ تصمیمهای واقع بینانه و طرحهای عملی، استفاده از آمارها شامل بودجهریزی، مدیریت مالی برای حلّ مسائل، حلّ ملاحظات مشتریان در ارتباط با مسائل پیچیده، اجرا و پایش راه حلّها، ارزیابی فرایندها و نتایج | |
مهارتهای ارتباطی | گوش دادن، درک کردن و صحبت کردن به طور واضح، نوشتن به طور مناسب برای افراد مختلف، مذاکره و متقاعدسازی به نحو مؤثر، نشان دادن همدلی، کاردانی، ابراز وجود، درک نیازهای مشتریان و مصرف کنندگان، ایجاد ارتباطات و استفاده از شبکهها، اشتراک اطلاعات، پیشنهاد ایدهها، تسلّط به زبان انگلیسی و دیگر زبانها، خلاصه سازی منطقی اطلاعات یا دادهها، مدیریت جلسات | ||
مهارتهای کار گروهی | کار کردن با افراد، سنین و جنس مختلف به نحو مؤثر، شناسایی قوتهای اعضاء تیم، شناسایی قوتها و ضعفهای خود، شناسایی نقشهای تیم انجام وظایف مورد توافق، نشان دان رهبری به نحو مناسب، مربیگری، مشاوره، ایجاد انگیزه در دیگران،ارائه و دریافت بازخورد سازنده، همکاری ،مشارکت و استفاده از نتایج تیم | ||
مهارتهای ابتکار و عمل | شناسایی فرصتهای غیر واضح برای دیگران،ارزیابی مزیّت رقابتی ایدهها، ایدهها و راهحلّهای نو و خلّاقانه، تعیین اعتبار تجاری ایدهها، تبدیل ایدهها به عمل، استفاده از مجموعهای از روشهای ارتباطی کسب و کار، بازاریابی یا فروش یک خدمت یا محصول | ||
مهارتسازماندهی و برنامهریزی | تدوین اهداف قابل حصول و شفاف، تعریف الزامات و استاندارهای کاری، برنامهریزی استفاده از منابع شامل زمان، افراد، منابع مالی و مادی، مدیریت ریسک، برنامهریزی اقتضائی، مدیریت زمان، اولویتها و طراحی مسیرها، مدیریت وظایف: تفویض، هماهنگی، پایش، مدیریت افراد: آموزش، توسعه، ایجاد انگیزه، ارائۀ بازخورد، سرپرستی، جمعآوری، تحلیل، سازماندهی اطلاعات، تصمیمگیری مدبرانه و ابتکار عمل، طراحی معیارهای ارزیابی، مشارکت در بهبود مستمر،گزارش پیشرفتها و نتایج |
جدول3. شرایط علّی اشتغالپذیری
شرایط علی | مقولهها | کدهای باز |
برنامۀ درسی | برنامۀ درسی دانشگاهی قدیمی و به روز نشده، کم توجّهی به توسعۀ مهارت اشتغالپذیری | |
عدم ارتباط دانشگاه و صنعت | فقدان ارتباط مناسب بین دانشگاه و صنعت | |
مدیریت آموزش عالی | رشد کمّی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی | |
ویژگیهای بازار کار | تقاضای بازار کار، توسعۀ رشته ها بدون توجّه به نیازهای بازارکار و عوامل اقتصادی کلان از قبیل رکود اقتصادی، فاکتورهای استخدام(از دیدگاه کارفرمایان) و دیگر عوامل پیشتیبان. |
زمینه: نشان دهندۀ شرایط ویژهای است که پدیده در آن قرار دارد. به عبارتی ، محل حوادث یا وقایع مرتبط با پدیده است که در آن کنش متقابل براي کنترل، اداره و پاسخ به پدیده صورت میپذیرد(کوربن و اشتراوس،2008). شرایط زمینه در این پژوهش شامل دو مقولۀ برنامۀ درسی دانشگاه و ارتباط دانشگاه و صنعت است که به شرح در جدول شمارۀ 4 آمده است. امـروزه در كشورهاي پيشرفته بيشتر مراكز آموزشي از محيط كار و تجربه انـدوزي دور نبـوده و درهـاي صنعت و توليد به روي مراكز آموزشي و دانشگاههـا بـاز اسـت. بررسـي وضـعيّت ايران، نشان میدهد که بين دانش و تجربه فاصله است؛ به طوريكه دانشگاه با صـنعت، خـدمات و بخـشهـاي ديگـراقتصادي جامعه ارتباط منطقي و مطلوبي ندارد و خسارت ناشي از اين ناهماهنگيهـا زيـانبـار بوده است . يكي از عمدهترين و در عين حال زيانبارترين خسارتها، بيكاري دانش آموختگـان است (ایزدی و همکاران،1389 به نقل از كهدويي،1381)
شرایط میانجی. زمینۀ ساختاری گستردهای است که پدیده (مقوله) در آن رخ میدهد و بر چگونگی واکنش نشان دادن
به آن، یا پیامدهای آن مؤثر است. در این پژوهش شرایط میانجی سه مقوله به عنوان شرایط میانجی شامل ویژگیهای فردی، ارزیابی دانشجویان و شیوههای آموزشی شناسایی شد که در جدول شمارۀ 5 ذکر شده است. همچنین آمایش آموزش عالی – توسعۀ برنامه های آموزش کارآفرینی- توجّه به تضمین کیفیت در برنامههای آموزشی به عنوان راهبردهای اصلی و توسعۀ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی- افزایش بهرهوری به عنوان پیامدهای حاصل از توسعۀ قابلیتهای اشتغالپذیری دانش آموختگان شناسایی و احصا گردید.
مدل مفهومی اشتغالپذیری
همانگونه که در بخش یافتهها مطرح شد بر اساس تحلیل دادهها شرايط و تعاملات ابعاد ذکر شده شامل شرایط علّی، پدیده محوری، زمینه، شرایط میانجی، راهبردها و پیامدها در قالب يك الگوی نظريه برخاسته از دادهها در شکل1 ترسيم شده است.
جدول4. شرایط زمینهای
شرایط زمینهای | مقولهها | کدهای باز |
برنامۀ درسی دانشگاهی | به روز نمودن برنامههای درسی | |
ارتباط دانشگاه و صنعت | تقویت ارتباط دانشگاه و صنعت و بخشهای مختلف |
جدول5. شرایط میانجی
| مقولهها | کدهای باز |
ویژگیهای فردی | خودکارآمدی، یادگیری مستمر،مهارتهای اطلاعاتی | |
ارزیابی دانشجویان | بازنگری در شیوههای ارزیابی و استفاده از شیوههای نوین در ارزیابی | |
شیوههای تدریس | بکارگیری شیوههای نوین تدریس |
شرایط میانجی |
پدیده محوری مهارت توسعۀ فردی مهارت آکادمیک مهارت کسب و کار
|
پیامدها توسعۀ اقتصادی، اجتماعی.... افزایش بهرهوری
|
شرایط علّی برنامۀ درسی قدیمی عدم ارتباط دانشگاه و صنعت مدیریت آموزش عالی ویژگیهای بازار کار
|
شرایط میانجی |
شرایط میانجی |
شکل1. مدل مفهومی اشتغالپذیری مبتنی بر نظریۀ داده بنیاد
اعتبار سنجی الگو: شیوههای مختلفی برای اعتبار سنجی در نظریۀ برخاسته از دادهها وجود دارد که در این پژوهش از طریق بازبینی شرکتکنندگان و مرور خبرگان استفاده شد و پس از اعمال نظرات اصلاحی مدل نهایی ارائه شد. همچنین بررسی الگوی پیشنهادی و روابط میان متغیرهای الگو بر اساس ادبیّات تحقیق، نشان میدهد که برنامۀ درسی قدیمی، فقدان ارتباط دانشگاه و صنعت، رکود بازار کار و عرضۀ نیرو بیش از تقاضای مورد نیاز بازار کار از جمله عواملی است که منجر به افزایش بیکاری دانش آموختگان دانشگاهها میشود. همچنین به روز رسانی برنامههای درسی دانشگاهی،توسعۀ ارتباط صنعت و دانشگاه، تقویت ویژگیهای فردی از قبیل اعتماد به نفس، خودکارآمدی، توسعۀ مهارتهای فردی، آکادمیک و کسب کار، زمینهساز افزایش اشتغالپذیری دانش آموختگان است بنابراین ابعاد(مؤلفههای) الگوی پیشنهادی با تحقیقات و اسناد متعددی همسو و هماهنگ است.
بحث و نتیجه گیری
رشد سریع تحولات صنعتی و تکنولوژیکی در سالهای اخیر سبب شده است تا نهادهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی واقتصادی در فضائی کاملا ًتازه به بازنگری اهداف، سیاستها و راهبردهای اجرایی خود با محوریت دانایی بپردازند اطلاع روزآمد برنامهریزان آموزشی از کم و کیف تحولات سایر نهادهای اجتماعی و اقتصادی در تناسب هرچه بیشتر این آمادهسازی و فراهم کردن تمهیدات لازم برای انطباق مناسبتر این نظام با تحولات، بسیار تأثیرگذار است. شایستگیهایی همچون توانایی برقراری ارتباط در شرایط و اوضاع نوین تکنولوژی، سازگاری و انطباق، قدرت تمیز و تشخیص،کار تیمی و گروهی، حلّ مسئله ، خلاقیّت، تفکّر انتقادی و نظایر آن مواردی هستند که امروزه به عنوان مهارتهای اساسی به شمار میروند (عزیزی، 1385) برنامههای درسی قدیمی و کهنه به عنوان یکی از شرایط علّی پدیده فقدان اشتغال پذیری دانش آموختگان دانشگاهها که در آن تأکید و تمرکز بر حفظ و به خاطر سپاری مجموعهای از تجارب یادگیری است که کمتر ارتباطی با مهارت و عمل در زندگی واقعی و بویژه آیندۀ شغلی افراد دارد و کمتر قابلیّت پرورش و توسعۀ مهارتهای مذکور را داراست. از دیگر سو فقدان ارتباط مناسب بین دانشگاه و مراکز صنعتی، سازمانی، نهادها و بنگاههای اقتصادی و کسب و کار باعث شده تا همواره دانشگاه و صنعت هر یک مسیر خود را طی نمایند و این عدم اطلاع از نیازها و خواستههای یکدیگر و فقدان درک و فهم مشترک باعث میشود تا فعالیّتهای تحقیقاتی دانشگاهها مورد استفاده صنایع قرار نگرفته و پاسخگوی نیاز آنها نیست و بیشتر چشم به تکنولوژیها و فناوریهای وارداتی دوختهاند، همچنین فارغالتحصیلان دانشگاهها قادر نیستند آنچه که در دانشگاه فراگرفتهاند در دنیای واقعی به کارگیرند و آنگونه که نادری بیان میدارد شواهد و نتایج تجربی و آماری مبین آن است که در ایران توسعۀ ظرفیتهای انسانی(به ویژه از طریق آموزش عالی) رشد چشمگیری داشته امّا دستاوردها در زمینۀ استفاده از این ظرفیّتها و پیامدهای اقتصادی مورد انتظار، به هیچ وجه مناسب و قابل قبول نبوده است و این امر منجر به ایجاد پارادوکس کمبود نیروی متخصّص و بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی شده است(نادری،1385). همچنین در جامعۀ دانشمحور مهارتهای قدیم که به مهارتهای یدی و فیزیکی و تواناییهای فنی مربوط میشوند به مهارتهای جدید یعنی دانش و توانایی عقلانی و ورزیدگی ذهنی یا مهارتهای نرم1 و مهارت اطلاعاتی2 تغییر پیدا کرده و از نظر اقتصادی از ساختی انعطافپذیر ، نوگرا و رقابتی برخوردار است .این جامعه از نظر نیروی انسانی، نیازمند افرادی با تخصّص اما با توانایی انعطافپذیری و مشارکتجو در پذیرش مسئولیّتهای متنوع و پیوسته درگیر فرایند آموزش مادام العمر است. در چنین جامعهای به خاطر تغییرات سریع تکنولوژیکی و اقتصادی، تغییرات بازار کار قابل پیشبینی نیست و ضرورت هماهنگی بین نظام آموزشی بطور کل و بازار کار و استمرار در آن بیش از پیش محسوس است. (عزیزی، 1385)لذا فعالیّت سیستم آموزشی باید از تدریس و آموزش به یادگیری و آن هم یادگیری از طریق انجام امور3 یا انجام دادن و یادگیری همراه با کار4 تغییر ماهیت دهد. یادگیری همراه با کار ابزاری است برای آمادگی شغلی دانشجویان که از طریق کار در محیط واقعی به تقویت اعتماد به نفس دانشجویان و درک بهتر ماهیّت و استاندارد مهارتهای مورد نیاز صنعت در آنان کمک مینماید. همچنین مهارتهایی از قبیل کارتیمی، حلّ مسئله، ارتباطات، سواد اطلاعاتی و حرفهگرایی که نقش بسزایی در اشتغالپذیری دانش آموختگان دارد، کمک مینماید(جکسون، 2015). این امر جزء از طریق برقراری ارتباط بین دانشگاه و صنعت و تغییر در فرایندهای یاددهی و یادگیری امکان پذیر نیست. بر این اساس در اینجا به مهمترین راهبردهای پیشرو در جهت تقویت مهارتهای اشتغالپذیری دانش آموختگان میپردازیم.
از جمله راهبردهای پیشنهادی جهت زمینهسازی قابلیّتهای اشتغالپذیری توجّه و تمرکز بر آمایش آموزش عالی است که توسعۀ هدفمند آموزش عالی را با توجّه به زمینههای منطقهای، استانی و ملّی مد نظر قرار میدهد این طرح که یکی از طرحهای کلان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در برنامۀ پنجم توسعه بوده است توسعۀ هدفمند آموزش عالی را دنبال میکند و مهمترین اهداف آن عبارتند از: متناسبسازی توسعۀ آموزش عالی با نیازهای استانی، ملّی، منطقهای و بینالملّلی، ایجاد تناسب بین رشتهها و اهداف آموزش عالی( ثمری و گرایی نژاد، 1392). از جمله عوامل مؤثر بر افزایش نرخ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی میتوان به عدم وجود هماهنگی بین سازمانهای اجرایی کشور با مراکز آموزش عالی جهت شناخت نیاز بازار کار کشور ، عدم وجود آمار و اطلاعات دقیق از وضعیّت عرضه و تقاضای نیروی کار ، افزایش ظرفیّت پذیرش دانشجو در رشتههایی که در جامعه به حالت اشباع درآمدهاند، گسترش و اشاعۀ فرهنگ مدرکگرایی و عدم توزیع مناسب امکانات و فرصتهای شغلی برابر در مناطق مختلف کشور به ویژه در مناطق غیرصنعتی و کمتر توسعه یافته اشاره کرد (اکبری پور, 1383). لذا ایجاد تناسب بین توسعۀ آموزش عالی با نیازهای استانی، ملّی و منطقهای و به عبارتی توسعۀ هدفمند آن مستلزم توجّه ویژه به برنامههای آمایش آموزش عالی است و بازنگری در شیوههای توسعۀ آموزش عالی و حذف رشتههایی که به حالت اشباع رسیده است و نیازی به تربیت دانش آموخته در آنها وجود ندارد و تأکید و تمرکز بر رشتههای جدیدی از قبیل فناوریهای نو، نانو تکنولوژی، هستهای، زیست محیطی، شیلات، بیابانزدایی، و غیره که کشور نیازمند آن است.
راهبرد دوم توسعۀ آموزش کارآفرینی است. امروزه كارآفريني از عوامل اصلي ايجاد ارزش اقتصادي و ابزار كارآمدي براي كاهش تعداد بيكاران محسوب ميشود .آموزش كارآفريني لازمۀ توسعۀ كارآفريني است. آموزش كارآفريني مهمترين تلاشي است كه بستر لازم براي فراگيري دانش و مهارتهاي ضروري به افراد علاقمند بالاخص دانشجويان و دانش آموختگان دانشگاهي كه جوياي مشاغل ارضاء كننده هستند را فراهم ميکند. بررسی صورت گرفته بر روی 249 نفر از مالکان کسب و کار توسط کایزنر(1990) به منظور شناسایی ویژگیهای کارآفرینان حکایت از آن دارد که ویژگیهای کارآفرینان عبارتند از: انرژی، پشتکار، تلاش، جاهطلبی، دانش رشتهای، درستی و اخلاق، توانایی کار با مردم، خود کنترلی، توانایی تفویض اختیار، استقلال، خلاقیّت، حمایت نزدیکان و خانواده، سلامتی کامل، ستیزه جویی، نوآوری، هوشیاری، سرسختی، نیاز به کنترل حوادث، ظاهری جذاب، نیاز به استقلال، نیاز به اثبات کردن خودشان، تمایل قوی به دارایی و ثروت، تمایل قوی به قدرت، عزّت نفس قوی. بعلاوه تحقیقات مختلف تأثیر آموزش را بر کارآفرینی نشان داده اند(کارلسون5،1994؛کارول6، 1965؛دی آمبویس7،1974؛ مک مولان و گیلین8،1998؛ چارنی و لیب کیپ 9،2000؛ ادوارد لیج10،2008). آنگونه که اریکلا(2000) بیان میدارد هدف کارآفرینی ، آموزش دانشجویان برای خلاقیّت بیشتر ، نوآوری بیشتر و سودمندی بیشتر است. بنابراین توجّه و تمرکز بیشتر بر توسعۀ آموزش کارآفرینی زمینهساز فراهم آوری قابلیّت اشتغالپذیری در دانش آموختگان دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی است و به توسعۀ کسب و کارهای کوچک و متوسط11کمک مینماید.راهبرد دیگر تضمین کیفیت برنامههای آموزشی است. دانشگا هها از جمله مهمترين نظامهاي اجتماعي هستند و رشد و توسعۀ ساير نظامها به كيفيت آنها وابسته است. بنابراين بهبود كيفيت نظام آموزش عالي به طور اعّم و دانشگاهها به طور اخّص يكي از دغدغههاي اصلي هر كشور به حساب میآيد. با توجّه به این نقش كليدي و جايگاه دانشگاهها و حساسيّت بالاي مردم نسبت به عملكرد اين نهادها و مؤسسات آموزشی( علاقه بند،1392)، باید در هر دو بُعد كمّي و كيفي به صورت موزون و متعادل رشد نمايند. نگاهي به تحولات نظام آموزش عالي ايران در دو دهۀ گذشته از نظر جمعيّت دانشجويي و تعداد دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی حاكي از رشد كمّي و عدم توجّه كافي به كيفيت دانشگاهها و بهبود و ارتقاء آن است. بهبود و ارتقاء كيفيت مستلزم استقرار يك ساز و كار مناسب ارزيابي است تا از این طریق بتوان اطمینان حاصل نمود تا فعالیتهای مؤسسات آموزش عالی در ابعاد آموزش، پژوهش و ارائۀ خدمات فنی و تخصّصی از کیفیت لازم برخوردار است. اصول تضمین کیفیت در دانشگاهها ،توجّه به کیفیّت ،مسئولیّت مضاعف همۀ اعضای مؤسسات آموزشی بوده و کلّیّه افراد موظفند کیفیّت را در همۀ فعالیتها مورد ارزشیابی قرار دهند. همچنین نتایج تحقیقات بیانگر ارتباط مثبت بین سطح کیفیّت آموزش فرد و توانمندیهای وی برای ورود به بازار کار یا قدرت حلّ مسائل و تصمیمگیری صحیح است ( محمد زاده نصر آبادی و همکاران، 1385)در صورتی که این مهم به خوبی طراحی و پیادهسازی شود قابلیتهای اشتغالپذیری دانش آموختگان و تناسب آن با نیازهای بازار کار به عنوان کارآیی خارجی نظامهای آموزش عالی مد نظر قرار گرفته و تقویت میشود.
همچنین از منظر پیامدهای حاصل از اشتغالپذیری دانش آموختگان دانشگاهی بر اساس مدل مفهومی موجود میتوان به توسعۀ اقتصادی و افزایش بهرهوری اشاره کرد. از نقطه نظر توسعۀ اقتصادی، به باور بسیاری از اقتصاددانان کیفیت ترکیب مطلوب نیروی انسانی ماهر و متخصّص ، یکی از مهمترین نهادههای تعیین کنندۀ رشد و توسعۀ اقتصادی است و این امر با آموزش و تربیت نیروی انسانی درآمیخته است. از آنجا که آموزش عالی افراد را با مهارتهای تکنیکی و علمی مناسب تربیت و آماده میکند، یکی از عناصر کلیدی در پیوند بین نظریه و عمل جهت تحقق پیشرفتهای اقتصادی محسوب میشوند. در صورتی که نظام آموزش دارای کارکرد مناسب باشد زمینۀ رشد و توسعۀ اقتصادی را فراهم مینماید و این رابطۀ مستقیم است به عبارتی نظام آموزشی و کارآموزی کارآمد با نیروی کار دارای بهرهوری بالا و رشد و توسعۀ اقتصادی همراه خواهد بود(عزیزی، 1387). در غیر این صورت هزینهها و منابع صرف شده برای آموزش دانشجویانی که بخش مهمّی از هزینههای دولت را در بر میگیرد با اتلاف همراه خواهد بود.
جامعۀ مبتني بر دانش بيشتر به افراد فرهيخته نياز دارد تا افرادي كه تنهـا در زمينۀ خاصي تعليم يافتهاند، دانشگاههـا بايـد بـه منظـور پاسـخگويي بـه این تقاضـا، با توجّه و تأکید بر برنامههای آموزش میان رشتهای زمینۀ توسعه و تقویت مهارت مختلف را در دانش آموختگان فراهم نمایند و از طریق بازنگری در شیوههای آموزش به جای تأکید صرف بر آموزشهای نظری و تئوری و بکارگیری شیوههایی از قبیل پروژه، کارآموزی هدفمند یا یادگیری همراه با کار، کارورزی و توسعۀ ارتباط با مراکز صنعتی، نهادهای اجتماعی و سازمانهای مختلف به منظور تقویت ارتباط بین تئوری و عمل که امری اجتنابناپذیر است گام بردارند، تا دانش آموختگان دانشگاهها در کنار آموزشهای نظری فرصت کار در پروژههای مرتبط با رشتۀ تحصیلی خود را پیدا نمایند و از طریق کار در محیط واقعی مهارتهای خود را به بوتۀ آزمایش و نقد بگذارند و نیازمندیهای مهارتی خود را برطرف نمایند. همچنین زمینهسازی نسبت به معرفی
[1] . Soft skills
[2] . Information skill
[3] . Learning by doing
[4] . Work-integrated learning (WIL)
[5] . Carlson
[6] . Carrol
[7] . D’Amboise
[8] . McMullan and Gillin
[9] . Charney and Libecap
[10] . Edward Leach
[11] . SME
رشتههای مختلف دانشگاهی به دانشجویان و آیندۀ شغلی که در انتظار آنان است و بیان انتظاراتی که سازمانهای مقصد از دانش آموختگان این رشتهها دارند، برای هریک از رشتههای دانشگاهی بر اساس اهدافی که در راهاندازی و تأسیس آن رشته ذکر شده است ضروی است بعلاوه درکنار آموزشهای تخصّصی، آموزش مهارتهای ویژه از قبیل
مهارت اعتماد به نفس و خودکارآمدی، مثبت اندیشی، مهارتهای ارتباطات و کار تیمی، مهارت مصاحبه، مهارت رزومه نویسی، مهارت ارائه ، هوش هیجانی، مهارتهای فناوری اطلاعات و ارتباطات از طریق مراکز مشاوره و راهنمایی و همچنین مراکز کارآفرینی دانشگاه میتواند زمینۀ ورود دانش آموختگان به بازار کار را تقویت نماید.
منابع
1.آقاپور، شهلا و همکاران. (1393). نقش مهارت های کلیدی در شکل گیری قابلیت اشتغال دانشجویان. فصلنامه پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی. 41-56.
2.اکبری پور ، صفدر (1383) « نگاهی به وضعیت اشتغال و بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی » ، ماهنامه کار و جامعه. شماره 53 ، صص 43-46
3.ایزدی، صمد و همکاران(1389). ارزيابي وضعيت اشتغال دانش آموختگان دانشگاه جامع علمی و کاربردی. فصلنامة انجمن آموزش عالي ايران. سال سوم، شماره 2،24-1
4.باقری، امین و همکاران. (1392). شایستگی های شغلی دانش آموختگان دانشگاه اسلامی. فصلنامه دانشگاه اسلامی. شماره،
5.پاشاشریفی، حسن (1383). روشهای تحقیق در علوم رفتاری. تهران: انتشارات سخن.
6.توحيد راد، زكيه(1388)، بررسي ويژگيهاي محتواي دروس دانشگاهي با توجّه به نيازهاي جامعه كنوني. چكيده مقالات نهمين همايش سالانه انجمن مطالعات برنامه درسي ايران. تبريز: دانشگاه تبريز.
7.جمیری، وحیده و همکاران(1389). بررسي ميزان انطباق برنامه درسي رشته كارشناسي مهندسي معماري با نيازهاي بازار كار در ايران. دو فصلنامه مطالعات برنامه درسي آموزش عالي. سال1. شماره 2،صص 133-111.
8.چهاربند، فرزانه؛ مومنی، فرشاد(1390). چالشها و چشماندازهاي توسعه مبتنی بر دانایی در ایران: نگاه از زاویه آموزش پایه. فصلنامه پژوهشهاي رشد و توسعه اقتصادي. سال اول، شماره چهارم، صص 115-75
9.سعیدي رضوانی، محمود؛ محمدحسین زاده، معصومه؛ باغگلی،حسین(1389). سرنوشت شغلی فارغ التحصیلان
دانشکده علو م تربیتی و روا نشناسی دانشگاه فردوسی مشهد. مطالعات تربیتی و روانشناسی. شماره 2، صص86-57
10.صالحی عمران، ابراهیم(1385). وضعیت اشتغال دانش آموختگان زن: مطالعه موردي. پژوهش و برنامه ریزي در آموزش عالی . صص.60-41،(2)،12.
11.عزیزی، نعمت الله(1387). بررسی چالش ها و نارسایی های تحصیلات دانشگاهی در حوزه علوم انسانی:تاملاتی بر نظرات دانشجویان. سال اول، شماره دوم،29-1.
12.عزیزی، نعمت الله (1385). درآمدی بر توسعه آموزش عالی در ایران با تأکید بر علوم انسانی. پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی. چاپ اول
13.علاقه بند، علی(1392). مقدمات مدیریت آموزشی. نشر روان
14.قلی پور، رحمت الله (1381). علل و عوامل بیکاری. ماهنامه کارو جامعه, شماره 43, 35-41.
15.کتولی، علی و رحمانی، رامین(1382). چالش هاي نظام آموزش عالي در ارتباط با اشتغال فارغ التحصيلان. مجموعه مقالات اولین همایش اشتغال و نظام آموزش عالی.
16.مجتهد زاده و همکاران(1389). دانش و مهارتهاي مورد نياز براي دانش آموختگان مقطع كارشناسي حسابداري ديدگاه استادان دانشگاه، شاغلان در حرفه و دانشجويان حسابداري (بررسي موردي: استان آذربايجان غربي). فصلنامه دانش حسابداري. سال اول. شماره 1،87-73.
17.محمد زاده نصر آبادی، مهناز و همکاران(1385). وضعيت اشتغال، توانمندی شغلى و موفقيت شغلی دانشآموختگان آموزشهای عالی علمی_کاربردی در بخش
کشاورزی، فصلنامه پژوهش و برنامه ريزي درآموزش عالي. دوره 12، شماره 1 شماره ص
18.دانشنامه برنامه درسی(1392) مهارتهای اساسی زندگی در عصر فاوا. تاریخ دریافت 30/10/93 http://www.daneshnamehicsa.ir/default.aspx?pagename=pages&id=84
19.نادری، ابوالقاسم(1385). پارادوکس کمبود نیروی انسانی متخصص و بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی. کار و جامعه. شهریور و مهر 1385 - شماره 75 و 76، 93-4 20.ثمری، عیسی و گرائی نژاد، غلامرضا(1392). نگاهی به جایگاه مفهومی آمایش آموزش عالی در آمایش سرزمین: راهنمایی برای توسعه دانشگاهی. فصلنامه انجمن آموزش عالی ایران. سال پنجم، شماره سوم،142-117
20.Bennett, N., Dunne, E. and Carre´, C. (1999), Patterns of core and generic skill provision in higher education. Higher Education, Vol. 37, pp. 71-93.
21.Binkley, M. E. (2012). Defining Twenty-First Century Skills. In p. M. Griffin. springer.
22.Carlson, S. (1994) Entrepreneurship education for the multiple cognitive developmental levels of third graders: Differential impacts of three experience-based programs.Doctoral Dissertation,
University of California. Los Angeles.
23.Carroll, J. (1965), The Filipino Manufacturing Entrepreneur. New York, NY: Cornell University
24.Chan, Sheng-Ju., & Lin, Liang-Wen(2015). Massification of Higher Education in Taiwan: Shifting Pressure from Admission to Employment. Higher Education Policy. 28, 17-33
25.Charney, A. & Libecap, G.D. (2000). Impact of entrepreneurship education. Insights:A Kauffman Research Series (Kauffman Center for Entrepreneurial Leadership).
26.Corbin, J., & Strauss, A. (2008). Basics of qualitative research:Techniques and procedures for developing grounded theory.3rd Edition. Los Angeles: SAGE Publications
27.D’Amboise, G. (1974). Personal characteristics, organizational practices and managerial effectiveness: a comparative study of French- and English speaking Chief executives in Quebec Doctoral dissertation, University of California. Los Angles
28.Drucker, P. F. (1993) Post-capitalist society (Oxford, Butterworth Heinemann).
29.Edward Leach,C (2008). An Investigation of Training in Creative Problem Solving and its Relationship to Affective and Effective Idea Generation of Entrepreneurial Learners., Doctoral dissertation Graduate School of Computer and Information Sciences Nova Southeastern University.
30.Erkkila, K. (2000). Entrepreneurial education Mapping the debates in the United States, the United Kingdom and Finland. New York, NY: Garland Publishing
31.Griffin, P., McGaw, B., & Care, E. (2012). Assessment and teaching of 21st century skills. Springer
32.Harvey, L. (1999). Employability Audit Toolkit. Birmingham: Centre for Research into Quality.
33.Harvey, L. (2001). Defining and Measuring Employability. Quality in Higher Education, 7(2), 97-109.
34.Helyer, Ruth(2011). Aligning higher education with the world of work. Higher Education, Skills and Work-Based Learning.Vol. 1 No. 2, pp. 95-105
35.Hennemann, s., & Liefner, I. (2010). Employability of German Geography Graduates: The Mismatch between Knowledge Acquired and Competences Required. Journal of Geography in Higher Education, 34( 2), 215–230.
36.Hillage, J., & Pollard, E. (1998). Employability: Developing a Framework for Policy Analysis. London: Department for Education and Employment (DfEE), Research Brief No. 85, Department for Education and Employment, London, available at: www.dfes.gov.uk/research/ data/uploadfiles/RB85.doc
37.Ifenthaler, D (2014). Curriculum Design for the Twenty-First Century. pp1-14,springer.
38.Jackson, D. (2014). Testing a model of undergraduate competence in employability skills and its implications for stakeholders. Journal of Education and Work, 27(2), 220-242.
39.jackson, D. (2015). Employability skill development in work-integrated learning: Barriers and best practice,. Studies in Higher Education, 40(2), 350-367.40.Lorraine, D., & Sewell, P. (2007). The key to employability: developing a practical model of graduate employability. Education + Training, 49(4), 277 – 289.
41.McQuaid, R. W., & Lindsay, C. (2005). The concept of employability. Urban Studies, 42(2), 197–219.
42.National Research Council. (2011). Assessing 21st Century Skills:Summary of a Workshop. J.A. Koenig, Rapporteur. Committee on the Assessment of 21st Century Skills. Board on Testing and Assessment, Division of Behavioral and Social Sciences and Education. Washington, DC: The National Academies Press.
43.Nguyen Danh Nguyen, Yanagawa Yoshinari, Miyazaki Shigeji, (2005).University education and employment in Japan: Students''perceptions on employment attributes and implications for university education. Quality Assurance in Education, Vol. 13 Iss: 3pp. 202 – 21844.Pillai, S., Khan, M. H., Ibrahim, I. S., & Raphael, S. (2012). Enhancing emploability through industrial trainingin the Malaysian contex. Higher education(63), 187-204.
45.Sid Nair, C., Patil, A., & Mertova, P. (2009). Re-engineering graduate skills – a case study. European Journal of Engineering Education, 34(2), 131-139.
46.Tomlinson, M. (2008). ‘The degree is not enough’: students’ perceptions of the role of higher. British Journal of Sociology of Education, Vol. 29( No. 1), 49–61.
47.Tomlisons, M. (2007). Graduate employability and student attitudes and orientations to the labour market. Journal of Education and Work, 20(4), 285–304.