تخصص گریی هوشمندانه و نقش دانشگاه در تحول اکوسیستم نوآوری به سمت پایداری
محورهای موضوعی : تخصصیمحمد زرین جویی 1 * , محمدعلی نعمتی 2
1 - دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات
2 - گروه مدیریت آموزش عالی، دانشکده روان شناسی وعلوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
کلید واژه: راهبرد تخصص گرایی هوشمندانه, مأموریت سوم و چهارم, نقش های دانشگاه, اکوسیستم نوآوری, سیاست نوآوری,
چکیده مقاله :
جهانی شدن و ظهوراقتصاددانش، در تعریف مجدد و توسعه نقش دانشگاه ها، سهم عمده ای درجامعه داشته است. فعالیت های دانشگاه ها همراه باآموزش(مأموریت اول)، و پژوهش(مأموریت دوم)، درحال گذر از مفهوم مأموریت سوم به مأموریت چهارم جهت شناسایی تعاملات بین دانشگاه ها با جامعه و خلق مشترک برای پایداری است. دانشگاه ها دراین گذر همواره درتحول از دانشگاه کارآفرین به دانشگاه تحولی بوده اند. توانمندسازهای عمده نوآوری(خلق مشترک واستخراج دانش،جستجوی فرصت و ظرفیت سازی)، اصول اساسی مارپیچ سه و چهارجانبه و نقشی که دانشگاه ها از راه مأموریت سوم و چهارم درجهت توسعه ظرفیت ها و حمایت از تغییر مفهوم نوآوری ازطریق رویکرد راهبرد تخصص گرایی هوشمندانه دارند، موردبررسی قرارگرفته است. در این جستار مطالعاتی که به نقش های دانشگاه ها در رویکرد تخصص گرایی هوشمندانه پرداخته شده را موردبررسی قرار داده است. همچنین از منظرسیاست نوآوری و اشاراتی درمورد مسایل و روندها بخصوص در کشورهای درحال توسعه پرداخته شده است.
Globalisation and the rise of the knowledge economy have contributed to redefining and extending the roles of universities in society. Together with teaching (first mission) and researching (second mission), the third-mission concept and fourth mission was suggested to identify interactions between universities and the rest of society, and co-creation for sustainability. This transition have been transformed from entrepreneurial to transformative university. The basic enabler of innovation (co- creation and exploitation of knowledge, seeking for opportunity and capacity building), the basic principle of triple and fourth(quadruple)helix , and the role of universities in the third and fourth missions to develop capacities and support the change in concept of innovation through the Smart Specialisation Strategy(S3) and several studies in this context was discussed. from the perspective of innovation policy, several trend and problem in lagged and developing countries in conclusion was discussed.
Trencher, G.; Yarime, M.; McCormick, K. B.; Doll, C. N. H.; Krai Beyond the third mission: Exploring the emerging university function of co-creation for sustainability, Science and Public Policy Volume 41 issue 2. (2014)
Rinaldi Chiara, Alessio Cavicchi, Francesca Spigarelli, Luigi Lacchè, Arthur Rubens, "Universities and Smart Specialisation Strategy: From Third Mission to Sustainable Development Co-creation", International Journal of Sustainability in Higher Education. (2017)
Schmitz A., Urbano D., Guerrero M., Dandolini G.A. Activities Related to Innovation and Entrepreneurship in the Academic Setting: A Literature Review. In: Peris-Ortiz M., Gómez J., Merigó-Lindahl J., Rueda-Armengot C. (eds) Entrepreneurial Universities. Innovation, Technology, and Knowledge Management. Springer, Chamber. (2017)
Schmitz Ademar , David Urbano Gertrudes Aparecida DandoliniJoão Artur de SouzaMaribel Guerrero. Innovation and entrepreneurship in the academic setting: a systematic literature review, International Entrepreneurship and Management Journal, Volume 13, , Issue 2, pp 369–395. (2017)
Markkula, M., & Kune, H. Making Smart Regions Smarter: Smart Specialization and the Role of Universities in Regional Innovation Ecosystems. Technology Innovation Management Review, 5(10): 7-15 . (2015)
Vallance P, Blazek J, Edwards J, Kveton V, Smart specialisation in regions with less-developed research and innovation systems: a changing role for universities? Environment and Planning C: Politics and Space. (2017)
Kinnear S., Ogden IIntegrating Innovation, Sustainability and Regional Development Goals: Delivering on National Policy Through ‘Regional Collaboratives’. In: Kinnear S., Charters K., Vitartas P. (eds) Regional Advantage and Innovation. Physica, Heidelberg. (2013)
Culpan Refik, editor. Open innovation through strategic alliances : approaches for product, technology, and business model creation, Palgrave Macmillan. (2014) 7-Marques P., Morgan K. The Heroic Assumptions of Smart Specialization: A Sympathetic Critique of Regional Innovation Policy. In: Isaksen A., Martin R., Trippl M. (eds) New Avenues for Regional Innovation Systems - Theoretical Advances, Empirical Cases and Policy Lessons. Springer, Cham. (2018)
Oh, D.-S., et al, Innovation ecosystems: A critical examination. Technovation.(2016)
Oksanen, K., & Hautamäki, A. Sustainable Innovation: A Competitive Advantage for Innovation Ecosystems. Technology Innovation Management Review, 5(10): 24-30. (2015)
Rinkinen Satu & Vesa Harmaakorpi: The business ecosystem concept in innovation policy context: building a conceptual framework, Innovation: The European Journal of Social Science Researc. (2017)
Tsujimoto Masaharu, Yuya Kajikawa Junichi Tomita, Yoichi Matsumoto, A review of the ecosystem concept - Towards coherent ecosystem design Technological Forecasting & Social Change .(2017)
Carayanic.Elias .G.Ruslan Rokhmatullin.
1-مقدمه:
جهانی شدن و ظهور اقتصاد دانش در تعریف مجدد و توسعه نقش دانشگاه ها، در جامعه سهم داشته است. همراه با آموزش یا تدریس(مأموریت اول)و پژوهش(مأموریت دوم)، مفهوم مأموریت سوم برای شناسایی تعاملات بین دانشگاهها و مابقی جامعه ارائه شده است. به طور معمول، کاربست های عملی این مفهوم عمدتاً اشاره به دانشگاههای کارآفرین است جایی که انتقال فناورانه، حق ثبت اختراعات و شرکتهای زایشی هدفشان بهبود عملکرد منطقه ای یا اقتصادد ملی و نیز برتری مالی دانشگاه و اعضای هیأت علمی آن است. چنین رویکردی تا حدودی محدود به جنبه اقتصادی و مالی توسعه است و در محاسبه این موارد با مشکل مواجه می شود.1- مشارکتهای محلی آنسوی پیشرفتهای صرف فناورانه 2- ارزش ایجاد شده از راه تعامل با جوامع محلی، نه مربوط به اکوسیستم کسب و کار 3- سهم دانشگاهها در فرآیند نوآوری در جامعه شناسایی خلق مشترک برای پارادایم پایداری جهت تأکید بر این خلاء شروع شد.خلق مشترک به دنبال توسعه نقش دانشگاه ها است. این نقش جدید، مأموریت چهارم دانشگاه ها جهت مشارکت چند ذینفعی مکان محور و جهت تأکید و حل موضوعات واقعی دنیای پیچیده است.جهت درک این دیدگاه، مدل مارپیچ سه جانبه به مدل مارپیچ چهار جانبه توسعه می یابد و این رویکرد مسایل پیرامون ماهیت تقاضا را باز نگه می دارد و نوآوری را از جهت فناورانه محدود به تمرکز اجتماعی بیشتر سوق می دهد. انتقال به سمت مفهوم مأموریت جدید درکل دانشگاه ها اتفاقمیافتد. مبنایS3 یاراهبردتخصصگراییهوشمندانه1 تعاملذینفعانو بازیگران محلی جهت اطمینان از این مورد است که محوریت اولویت ها توسعه اقتصادی منطقه ای بوده و مبتنی براجماع است.
در توسعه راهبرد تخصص گرایی هوشمندانه، نقش دانشگاهها فراوان و عمیق است ولی در پارادایم فناورانه این نقش نادیده انگاشته شده است.دانشگاه ماسراتا برنامه های چالش برانگیز برای توسعه مأموریتهای سوم و چهارم را عملی کرده است. این دانشگاه جهت توسعه اقتصدی و پایدار در کل منطقه تلاشهاو فعالیتهایی را صورت داد .چند آموخته از این مطالعه و نیز مطالبات دیگر وجود دارد، به طور مثال چگونه دانشگاههای علوم انسانی و اجتماعی می توانند مأموریت های جدید خود برای پایداری اقتصادی و اجتماعی تحت حمایت راهبردها و سیاست های تخصص گرایی هوشمندانه را انجام دهند.
2-مبانی نظری در خصوص نقش دانشگاهها:
در دنیای جهانی شده امروزی، دانش به مهم ترین منبع تبدیل شده و قادر به تفکر مجدد و نوآوری اقتصادهاست.در این زمینه دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی جهت ملاحظه مجدد نقش خود در جامعه و مشارکت در توسعه منطقه ای، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مورد پرسش قرار می گیرند. جهانی شدن از نظر آربو و بنه وورث2 با فرآیند منطقه ای کردن3 همراه بوده و از مؤسسات آموزش عالی انتظار می رود در توسعه قلمرو جایی که خود درآن قرارر دارند، مشارکت کنند. این مفهوم به ظهور glocalizing تغییر کرده است.یعنی مسیر جهانی سازی و محلی سازی فرآیندهای پیچیده، غیرخطی و پویای ایجاد دانش که شامل شبکه های بین المللی مناطق و ذینفعان است.در سطح منطقه ای، امروزه دانشگاهها باید با توسعه و تشکیل گروه ها یا گروههایی از مؤلفه های مربوط به جغرافیایی که می توانند به طور خاص به عنوان چالش بزرگ اقتصادی به کار گرفته شوند، درگیر شده و با آن تعامل داشته باشند.
از لحاظ تاریخی، دانشگاهها با هدف تعلیم و تربیت بعنوان هدف اصلی خود تأسیس شده اند:تدریس فعالیت اصلی آنها بود(مأموریت اول).طی قرن نوزدهم، با اولین انقلاب صنعتی، پژوهش در فعالیتهای اصلی دانشگاه(مأموریت دوم)قرار داشت.پس از دهه 1980، ظهور مأموریت سوم یکی دیگر از نقاط عطف در تکامل مطالعات مربوط به نقش دانشگاها در جامعه بود.با این انقلاب"علمی" دوم، مدل دانشگاه کارآفرین 4وارد گفتمان علمی شد. دراین مدل، دانشگاه به مشارکت تعامل سه جانبه 5با صنعت و دولت می پردازد و به راهبرد مبتنی بر نوآوری و در نتیجه رشد اقتصادی منطقه ای یا ملی کمک می کند.مفهوم مأموریت سوم مبهم است و وابسته به سه جنبه مرتبط است. الف) تنظیم فعالیتهای خاص در هر دانشگاه.ب) درجه محصور بودن جغرافیایی یا قلمرو ج) چهار چوب نهادی که در آن فعالیت می کند.(منطقه ای، ملی و غیره...).فعالیتهای مرحه سوم در اصل به فعالیتهایی اشاره دارد که تولید، کاربرد، استفاده، و بهره برداری از دانش و سایر تواناییهای دانشگاه را در خارج از محیط دانشگاهی نشان می دهد. اساساً شامل تمام فعالیتهایی است که مأموریت اول و دوم آن را پوشش نمی دهد.با این حال این مشارکت در کل تقریباً به طور انحصاری از دیدگاه اقتصادی مورد استفاده قرار گرفته است.به نظر می رسد این تفسیر برای رسیدگی به مسائل متضاد و پیچیده مانند پایداری که چالش ها شامل، ملاحظات اجتماعی، اقتصادی ، سیاسی، فرهنگی و محیطی است، بیش از حد محدود باشد. پایداری آنقدر وسیع و مبتنی بر آرزو است که راه حل های خاص باید توسط بازیگران متعدد مانند دانشگاهها، دولتهای محلی، جوامع، بازیگران اقتصادی و جامعه مدنی ایجاد شود.
به منظور کمک به پایداری، مهم است که در مشارکتهای مبتنی بر مکان و مشارکتهای چند ذینفعی که قادر به حل مسائل دنیای واقعی هستند شرکت کرده ، دانش و مهارتهایی در حد وسیعی در بیرون از محدوده دانشگاه قرار دارند. دانشگاههای دیگر دسترسی منحصر به فرد به بهترین دانش موجودرا ندارند. با این وجود نقش آنها اغلب مشروعیت بخشی به دانش ایجاد شده در جای دیگر است.این امر نقش مهم و غیر قابل شناخت برای دانشمندان علوم اجتماعی دارد(1).خلق مشترک برای پایداری 6را بعنوان کارکرد جدید مأموریت چهارم نظریه پردازی کرده اند.دراین کارکرد جدید، مدل از دانشگاه کار آفرین به دانشگاه تحولی 7ظاهرمی شود،که بعنوان پلتفورم(چارچوب)چند ذینفعی تعامل در جامعه در روند مدوام و متقابل ایجاد و تحول در نظر گرفته می شود.خلق مشترک برای پایداری نشان دهنده تغییر پارادایمی مهمی در دانشگاه است.دانش در دانشگاه نه تنها از راه انتقال فناوری و کارآفرینی گرایی مشارکت و سهم دارد، بلکه با ذینفعان مختلف با هدف تحقق توسعه پایدار نیز همکاری دارد.این بدان معنی است که دانشگاهها باید نه تنها با سیستم کسب و کار دولت محلی، بلکه با جامعه وسیع تر، از راه ایجاد مشارکت حمایتی بتواند همکاری بلند مدت را تقویت کند.
مقایسه اولویتهای کلیدی در مأموریتهای سوم و در حال ظهور (چهارم)
منبع:(ترنچر و همکاران،2014)
|
تمرکز بر مفهوم وسیع همکاری با جامعه از طریق برنامه مختلف و فعالیتها در دانشگاهها آغاز شده و به خارج از دانشگاه گسترش یافته است.دانشگاه های جهان در حال افزودن برنامه های پایداری و یا برنامه توسعه پایدار به برنامه درسی خود و مأموریتهای دانشگاهی خود هستند.
تنوع حالتهای تعامل دانشگاهها از طریق مأموریت سوم/ چهارم، باعث می شود که تدوین نقش دانشگاه هاومؤسسات آموزش عالی و یا مشارکت در راهبرد تخصص گرایی هوشمندانه با سختی همراه باشد.( 2)
تغییر نقش دانشگاهها:در جامعه دانش بنیان، دانشگاهها به طور فزاینده ای برای تبدیل شدن به سازمانهای اجتماعی و اقتصادی مرتبط با چالش روبرو بوده اند.دانشگاهها در مسیر تحولات دانشگاهی خود، برای حفظ وانتقال دانش ایجاد شده، مشارکت در توسعه اجتماعی – اقتصادی نیازمند تعامل نزدیک با صنعت و دولت هستند.
توجه به مأموریتهای دانشگاهها و متعهد کردن نوع جدید آنها به معنی جایگزین کردن آنها با مأموریتهای قدیمی نیست.در مقابل دانشگاهها نیازمند ترکیب فعالیتهای جدید جهت انجام مأموریتهای جدید هستند، در حالیکه در حال انجام فعالیتهای مربوط به مأموریت اصلی خود هستند، نیاز به تکمیل و انجام همزمان این مأموریتها و تعامل نزدیک با صنعت ودولت ، به معنی و مستلزم تغییرات در کارکرد و ساختار دانشگاهها است.تنظیم و آرایش مجددشامل فهم جدید و سنجیدن مأموریت های سنتی آموزش و پژوهش و تغییرات درون سازمانی است که بیشتر منجر به بین رشته ای شدن و مشارکت با دولت و صنعت، شیوه های جدید حاکمیت 8وظرفیت های مؤسسه ای9 جدید می شوند.این تغییرات در دانشگاهها اهمیت اساسی در ادبیات اخیر پیدا کرده و می توان آنها را از دیدگاه نوآوری و کار آفرینی مورد بحث قرار داد.مطالعات نشان می دهند تغییراتی که در دانشگاهها اتفاق می افتند، به شکل فعالیتهای نوآوری و کار آفرینی جلوه و بروز می دهند .این فعالیت ها هم شامل فعالیتهای سنتی نوآوری و کار آفرینی که بیشتر مرتبط با توسعه اقتصادی هستند و همچنین فعالیتهایی که مربوط به توسعه اجتماعی و پایدار هستند . فیلپوت و همکاران10(2011) یک پیوستار از فعالیتهای نوآوری در دانشگاهها را تعریف کردند که فعالیتهای نرم(نزدیک به پارادایم سنتی)تا فعالیتهای سخت(نزدیک به فعالیتهای کارآفرینانه)را شامل می شد.فعالیتهای نوآوری و کارآفرینی مربوط هستند به :الف) توسعه اقتصادی اجتماعی،منطقه ای و توسعه پایدار دانشگاه ها؛ب) افراد داخل دانشگاهها، خود دانشگاهها و مربوط به دانشگاه با محیط اطراف؛ ج) فرآیند و نتایج تولید،توزیع و کاربست دانش؛د)کسب سود دانشگاه یا شرکای آن و توسعه اجتماع اطراف آن و ه) تکمیل مأموریتهای دانشگاه و روابط آنها با جامعه دانش بنیان(3).درادامه،نقش دانشگاهها ازدیدگاههای تغییرمأموریت ها،سیاست های نوآوری، شیوه های دانش وترکیب سیاست خواهیم پرداخت.
3-نقش های دانشگاهها ازمنظردیدگاههای مختلف:
1-3نقش دانشگاههاازمنظرتغییرمأموریت ها11
دانشگاه هاجهت رویارویی باچالش ها، به سمت انقلاب های دانشگاهی رفته اند. انقلاب اول مأموریت تولید دانش را ازطریق پژوهش به مأموریت سنتی حفظ و انتقال دانش افزود. سپس انقلاب دوم، توسعه اقتصادی و اجتماعی را به عنوان مأموریت سوم دانشگاه ها، علاوه برتدریس و پژوهش بوجودآورد. این بدان معنی است که دانشگاه ها درجامعه دانشی علاوه برحفظ وانتقال دانش، نیازمند تولید دانش و فراهم آوردن کاربردآن هستند. علاوه براین دانشگاه ها درجامعه دانشی برای توسعه اجتماعی، اقتصادی نیازمند تعامل نزدیک باصنعت ودولت هستندکه مستلزم تغییر درکارکرد و ساختار دانشگاه هاست. تغییرات شامل فهم وسنجه های جدیددرمأموریت های سنتی وپژوهش وتغییرات سازمانی درونی است که موجب بین رشته ای شدن، مشارکت بادولت وصنعت، روش های جدیدحاکمیت ومدیریت قابلیتهای سازمانی جدید وتغییرفعالیتهاونقش هادربین ومیان بازیگران می شود. تغییراتی که درون دانشگاه ها رخ می دهندخودمانیفستی درشکل دهی فعالیتهای نوآوری وایفای نقش میان بازیگران مختلف شده است(4). فعالیتهاعلاوه برمشارکت درتوسعه اقتصادی واجتماعی، باید درپایداری (3)،درتوسعه منطقه ای(2؛5؛3،؛6،؛7)مشارکت دارند.
3-2-بررسی نقش دانشگاههاازمنظرسیاست نوآوری
رویکردها و مفاهیم مختلفی که راهنمای سیاست گذاران درحوزه سیاست نوآوری است وجود دارند. درمباحث مربوط به سیاست، کاربرداین مفاهیم جدید قبل ازاینکه سیاستگذارن بطورواقعی فهم عمیقی ازمواردقبلی داشته باشند، ظهور می کنند. سیاست نوآوری مفهومی نسبتاًجدیداست.موقعیت اقتصادی دربساری ازکشورهاچالش زاست و تفاوتهای منطقه ایدر عملکرد اقتصادی درحال افزایش هستند و سیاستگذاران رامجبورمی کنندبه دنبال راههای جدیدی برای تقویت وحمایت ازرشدوتوسعه باشند. سیاستهای نوآوری اثرمهمی براکوسیستمهای نوآوری دارند و بنابراین برخلق نوآوری های جدیداثرگذارند. رویکردهای سیاست نوآوری به اختصارعبارتنداز: خوشه ها12، سیستمهای نوآوری13 ، تخصص گرایی هوشمندانه و اکوسیستم نوآوری14. بطورکلی سه رویکرداول در سیاست نوآوری مبتنی برمکان و جغرافیایی 15هستند و اما در رویکرد چهارم، تعریف مرزهای اکوسیستم واینکه آیا جغرافیایی هستندیاخیر، مشکل است. اکوسیستم یک استعاره است نه یک سازه سخت(8،9).
3-2-1-خوشه:تئوری خوشه رامایکل پورتردراوایل دهه 1990معرفی کرد و مبتنی برایده محلی کردن اقتصادهاست که عمدتاً اشاره به اقتصادهایی است که به واسطه تجمع جغرافیایی فعالیتهای مرتبط توسعه می یابند.خوشه هابه این منظورشکل گرفته اندتا ازمزایای پیشنهادی راه مجاورت جغرافیایی مانند اشاعه دانش، اعتماد و هماهنگی بهترمنفعت کسب کنند. تعامل بین شرکتها نیروی گرداننده عمده می باشد. گرچه رقابت ازاهمیت کلیدی برخورداراست، اماشرکتهای خوشه باسایرشرکتها درداخل خوشه همکاری می کنند. باین وجودخوشه ها شامل بازیگران دولتی و سازمانهای دیگرمانندارائه دهندگان آموزش واطلاعات، سازمان های پژوهشی، ارائه دهندگان حمایت فنی ومشتریان هستند. سیاست های خوشه بایدمتمرکز برتوسعه کلی خوشه ها با قابلیت رشد و نوآوری و تأثیرمثبت برتوسعه اقتصادی منطقه ای باشند.
3-2-2-سیستم های نوآوری: این رویکرد،جهت درنظرگرفتن تمام بازیگران عمده که فعالیت نوآوری را شکل می دهندطراحی شده است. مبانی این رویکردازبحث سیستمهای نوآوری ملی فریمن،لاندوال ونلسون طی اوخردهه 1980 و1990وادبیات خوشه سرچشمه می گیرد. ازنقطه نظردیدگاه سیستمی، عملکردنوآوری سازمانها، به کیفیت سیستم و خرده سیستم های آن وابسته است.یک سیستم نوآوری محدودبه حوزه جغرافیایی چندشبکه نوآوری است.عناصرکلیدی سیستم نوآوری، شرکتها، دنشگاهها و دیگرسازمانهای پژوهشی، آژانس های انتقال فناوری، سازمان های توسعه مهارتها، مشاورین، سازمان های تأمین بودجه وسازمان های غیرشرکتی هستند.چندعنصرموسسه ای درسیستم های نوآوری(به ویژه سیستم های منطقه ای)مهم هستندکه عبارتندازیادگیری موسسه ای،حاکمیت مربوطه،مجاورت سرمایه ای وفرایندهای نوآوری تعاملی.چیزی که دراین رویکردمهم است پیوندهای بین این عناصراصلی است.این پیوندها، جریانات دانش واطلاعات،سرمایه گذاری جهت درآمدزایی،جریانات اقتدار و شبکه های مشارکت هستند. این رویکردهمانطورکه برنقش شبکه هاوایجادشبکه تأکیدمی کند،توجه داردکه شبکه ها بیرون ازمرزهای جغرافیایی سیستم استمرارداشته باشند.سیاستهای نوآوری بایدمحدودبه زمینه اجتماعی-اقتصادی وسیعتربوده وحیطه سیاست کلی بایدگسترده تربوده ومدیریت بایدازحالت بالابه پایین به حالت شبکه ای اطلاح شود.نوآوری ابزارمهم سیاستگذاری مدنظراست.سیاستها بایدمبتنی برشناسایی تنوع مربوط به منطقه وپایه های دانش وکاربردآنهاجهت ایجادمزیت منطقه ای باشد.پرورش فرایندهای یادگیری منطقه ای،ظرفیت جذب سازمانی،نشردانش وایجاداعتمادبین بازیگران درمرکزسیاستهای متمرکزبرسیستم نوآوری است.
3-2-3-تخصص گرایی هوشمندانه:
ابتدابعنوان مفهومی دانشگاهی ارائه شد،امابعدبه سرعت برای مقصدسیاست توسعه یافت.اولین بارتوسط فورای ووون آرک16(2007) ارائه شدوسپس درسال 2008توسط گروه تخصصی دانش برای رشدتوسعه یافت.تخصص گرایی هوشمندانه درقلب سیاستگذاری اتحادیه اروپاقراردارد.این مفهوم کاملاًبخشی است امااخیراًدرزمینه هی منطقه ای نیزبکارمی رود.این رویکرددرموردایجادیک راهبردنوآوری برای یک منطقه بوده و مبتنی بردارایی های منطقه ای به منظوراستفاده هدفمندازایجاد درآمدازراه تمرکز برحوزه ها با قابلیت بیشترنوآوری درآینده است.فرایند ایجاد رهبرد و سیاست گونه این رویکرد، به معنی حمایت ازتجاری سازی نتایج پژوهش،کارآموزی تخصصی برای نیروی کارمحلی، برندسازی مشترک وبرنامه های بازاریابی برای شرکتهای خوشه وحمایت سیاست برای دستیابی به مزیت بهترنوآوری بازاست. هرمنطقه یک ترکیب سیاست واقعی برای پیوند باراهبردکلی، اهداف وطرح عمل ایجاد می کند.این رویکرد مبتنی برمفاهیم منحصربه فردبودن، مرتبط بودن و ارتباط داشتن است. منحصربه فردبودن اشاره به اهمیت صنایع موجودوهمکاری بابازیگران منطقه ای بوده وباشرایط سیاسی اجتماعی هماهنگ هستند.اصول مرتبط بودن،تنوع واقعی مبتنی برفناوری یافرایندهای جدیداست وعلاوه براین اصول براهمیت پیوندمبانی دانش موجودبادیگربازیگران بیرون ازمنطقه وایجادشبکه بصورت ملی وبین المللی تأکیدمی کند(10). اصولی که درزمینه پیوندوتعامل دانشگاههاباصنعت ودولت مطرح است عبارتندازبازیگران(نحوه همکاری بین دانشگاه،صنعت ومدیریت عمومی)،ساختارها(وضعیت ساختارها،شبکه ها،گروههای پژوهشی وسازمان های مشترکی که دررابط های مشارکت ظهورمی کنند)،محدوده ها17 (چه محدوده هایی برای توسعه فیزیکی،مجازی واجتماعی دردسترس است)،سازمان های جدید(مانندپارکهای علمی وفناوری وانکوباتورها،یعنی اینکه بازیگران جدیدچگونه درمنطقه ظهورمی کنند)، انتقال دانش وفناوری وخلق مشترک(یعنی کارکردنوآوری، اختراع و...دردانشگاههاو...چگونه است؟)، سیاستها(آیاابزارهای مالی جدید،حمایت ازمشارکت،سنجه های حقوق مالکیت فکری واصلاحات،مالیات بردرآمدیاقوعدومقررات درجایگاه خودقراردارند).مارپیچ سه جانبه دیگردرزمینه تخصص گرایی هوشمندانه کفایت نداردوبرای کاردر زمینه مارپیچ چهارجانبه،اصل دیگری نیزپیشنهادمی شودوآن اصل مشارکت است.یعنی جامعه شهری تعامل کننده برپایه دانش وتخصص چه نقش هایی جهت هوشمندترکردن اکوسیستم نوآوری منطقه ای بازی می کنند.(5)
3-2-3-1-نقش های دانشگاه ها در راهبردتخصص گرایی هوشمندانه:
نقش های عمده دانشگاهها برای طراحی و اجرای راهبرد تخصص گرایی هوشمندانه عبارتند از:
§ سازنده18: دانشگاهها زمانی که مولد یا سازنده هستند ، نقاط قوت آنها نه تنها محدود به تخصص گرایی پژوهش فناورانه است، نقاط اتصال ضروری پیوند با پژوهشگران و مؤسسات پژوهشی در سرتاسر جهان را نمایش می دهند .ظرفیت مولد بودن آنها مربوط به شبکه هایی است که آنها به آن تعلق دارند.
§ جذب کننده19: دانشگاهها همچنین می توانند از ایجاد ظرفیت جذب در مناطقی که درآن قرار گرفته اند حمایت کنند.دانشگاهها بایداز طرق مختلف ظرفیت جذب مشارکت داشته باشند مانند تضمین نمایندگی کسب و کار و مشارکت منطقه ای، ایجاد مکانهای خنثی برای جلسات شبکه و رویدادهای کسب و کار و اشتراک منابع برای افزایش تبادلات.
§ مشارکتی20: بی طرفی دانشگاه یک دارایی در مشارکتهای منطقه ای در نظر گرفته می شود .دانشگاهها کمتر تحت تأثیر تنشهای سیاسی یا تجاری قرار می گیرند و بیشتر بی طرف 21و مستقل هستند. ایجاد این دارایی ها جهت توسعه مرز گستران یا عاملین تغییر22یعنی افرادی که می توانند در حیطه های دانشگاهی، کسب و کار و اجتماع کار کنند و تجهیز آنها به مهارتهای لازم بسیار با اهمیت است.
§ رهبری23:دانشگاهها همچنین می توانند در ایجاد رهبری منطقه ای، از راه حمایت از توسعه رویکرد مبتنی بر مکان، در رهبری منطقه ای و ایجاد چشم انداز مشترکی که ریشه در منحصر به فرد بودن دارد مشارکت کنند.دانشگاه از طریق پیوند دادن شرکای یادگیری مختلف به منظور ایجاد سازمان یادگیری پایدار با قابلیت توسعه مداوم ظرفیت رهبری منطقه، به توسعه مشارکت یادگیری منطقه ای کمک کنند(2)
همچنین نقش ارائه دهنده پلتفورم(چارچوب)تبادل دانش24 نیز در توسعه فرآیند تخصص گرایی هوشمندانه در منطقه حائز اهمیت است و عناصر و فعالیتهای زیر را شامل میشود:
§ ارتباط25: برقراری ارتباط نسل ها، ارتباط افراد با فرآیندها، ارتباط دانش با فرآیندها و ارتباط شرکای اکو سیستم با یکدیگر .
§ دانش: پیوند منطقه با دانش و فهم و افزایش هوشمندی و هوش در معانی قدیمی تفکر و دانستن.
§ یادگیری: یادگیری از طریق انجام دادن26، نه بر پایه برنامه درسی، یادگیری در اکوسیستم و نیز دربار اکو سیستم.
§ پیش بینی27:دانشگاهها باید آینده نگری فعال28 ، جستجوی پیش بینی29 ، تسهیلات هشدار اولیه30 برای مناطق و جوامعی که آنها ارائه می دهند، را حفظ و نگهداری کنند.
§ نسل های آینده31: کمک به جوانان برای آماده شدن برای فرصتهای آینده های ممکن، آن طور که ظاهرمی شوند: هدایت کردن32، مربیگری33، ایجادشرایط34 ، توسعه شایستگی35 و ظرفیت سازی36.
3-3 نقش دانشگاه هاازمنظرشیوه های دانشی
مفاهیم سیستم تولید دانش حالت 3 و سیستم نوآوری مارپیچ چهارجانبه توسط کارایانیس و کمپبل معرفی شدند و جهت بازنمایی تحول حالت 1، حالت 2، و مارپیچ سه جانبه در نظر گرفته شدند. تئوری حالت 1 و 2 تولید دانش با هدف برجسته کردن نوع جدیدی از تولید دانش علمی که در اواسط قرن 20 ظهور کرد، توسعه یافت. تولید دانش سنتی یا حالت 1، اشاره به تولید در محیط دانشگاهی مبتنی بر دانش علمی دارد. مدل خطی است، از این لحاظ که دانش مرحله به مرحله از پژوهش بنیادی اجرا شده در دانشگاهها تا کار بست در صنایع در شرکتها بعنوان توسعه ازمایشگاهی تحول پیدا می کند. از طرف دیگر حالت 2 که غیر خطی است، با ویژگی دانش تولید شده در زمینه کاربست، فرارشته ای ،ناهمگونی و تنوع سازمانی ، مسئولیت اجتماعی و بازتابی و کنترل کیفیت، مشخص می شود. طبق این مفهوم، مهم است که دانشگاهها و صنعت علم و فناوری با هم پیوندی نزدیک داشته باشند. تولید کنندگان و کاربران دانش در کل فرایند ایجاد دانش با هم مرتبط هستند. بخش دانشگاه یا آموزش عالی حالت 3، همزمان بر طبق اصول حالت 1 و 2 عمل می کند. بطور کلی حالت 3 اشاره به سیستم تولید دانش Glocal که شامل متراکم کردن ارتباطات بین بازیگران در سطح منطقه ای یا محلی و نیز ارتباطات گسترده در شبکه های نوآوری جهانی است می باشد. در حالت 3 مثل حالت 2، بر فرایندهای موازی که در آن پژوهشهای بنیادی، کاربردی و آزمایشگاهی همزمان انجام می شوند تاکید می کند. شرکت دانشگاهی37 و دانشگاه کارآفرین38 اشاره به تاکید بر این است که چگونه صنایع و دانشگاه ها ویژگی های یکدیگر را که اهمیت حالت 3 را می رساند، را به عهده می گیرند. نگاه از دریچه شرکت ها که عبارت از توانایی شناخت، جذب و استخراج دانش، برای ارتقاء دراز مدت آنها است بی نهایت مهم است. یک راه عمل با این شیوه، استخدام و بکارگیری کارکنان در دانشگاهها یا تشویق تحریک پذیری بین کارکنان شرکتها و دانشگاههاست. حالت 3، همچنین فرصت تکامل مشترک پارادایم های دانش مختلف را می دهد. بر طبق یک پارادیم جداگانه، فقط توانایی محدود شده ای جهت تبیین پدیده ای خاص دارد ، درحالی که همزیستی وتحول مشترک پارادایم های دانش ، به پارادایم هاوتئوری ها ، فرصت تعامل ویادگیری ازهمدیگررافراهم می کند. حالت 3، به سیاست های بالا به پایین دولت، دانشگاه، صنعت و نیز سیاست های پایین به بالا و ابتکارات اجتماع محلی اجازه می دهد که هر یک دیدگاه واقعی محکمی ارائه کنند . آرزو با این مفهوم، فشار به سمت دیدگاه توسعه پایدار است که نوآوری، کارآفرینی و دموکراسی را با خود به همراه دارد. به عبارت دیگر حالت 3 دموکراتیزه کردن نوآوری را از راه نظم جامع تشویق می کنند. افراد، فرهنگ و فناوری، جهت ایجاد خلاقیت، اختراع و شتاب دهی به نوآوری در رشته های علمی و فناورانه با یکدیگر تعامل می کنند. این همان جایی است که در تحول گامهای مفهوم مارپیچ سه جانبه به سمت مارپیچ چهارجانبه به دنبالآن هستیم. مارپیچ چهارجانبه علاوه بر دانشگاه، صنعت و دولت، جامعه شهری و جامعه مبتنی بر رسانه و فرهنگ را بعنوان یک هلیکس بر سیستم نوآوری اضافه می کند. جامعه شهری و اجتماع، انسانی هستند که از دانش استفاده کرده و بکار می برند و از این رو در اندیشه مشارکت در زمینه و تجربیات خاص یک منطقه هستند. بر طبق آن، مارپیچ چهار جانبه اشاره به فهم گسترده تولید دانش دارد و فرهنگ، هنرها، رسانه، ارزشها و سبک زندگی را مطرح می کند. این عوامل، همچنین شامل روشی است که رسانه واقعیت اجتماع آنرا می سازد، چون انتظار می رود بر محیط خلاق در منطقه ای خاص و به نوبه خود در سیستم نوآوری تاثیرگذارد. محیط های دانشی خلاق وکلاس خلاق39 مفاهیم مرتبط در این زمینه هستند. از نظر کارایانیس و کمپبل، چهارمین مارپیچ، بر نیاز به سیاست نوآوری، به منظور عرضه خود به جامعه از راه رسانه، مشروعیت و به رسمیت شناخته شدن تاکیذ می کند. این مهم است زیرا حمایت پایدار و تقویت دانش و نوآوری در اقتصاد و اجتماع گلوکال مستلزم حمایت اساسی از توسعه و تحول فرهنگهای نوآوری است. دانش ، کلید موفقیت توسعه پایدار است. اساسا امروزه این فهم حاصل شده است که دولت- ملتهایی که بر پیشرفت جامعه، رقابت پذیری سطح بالای اقتصاد خود یا کیفیت بهتر و پایدار زندگی تمرکز می کنند، به دنبال کاربست منبع دانش هستند. در تحول جامعه دانش بنیان، اقتصاد دانش بنیان یا دموکراسی دانش بنیان40 نیزدر زمینه تغییر جو، امکان تولید دانش جدید و قابل استفاده در پیوستگی با توسعه پایدار وجود دارد. بنابراین، دانش به عنوان یک منبع، از راه فرایندهای خلاق، ترکیبات و تولیدات بصورت مدلهای به اصطلاح دانش یا مدلهای نوآوری ایجاد می شود و در دسترس جامعه قرار می گیرد: همچنین این را خلاقیت ایجاد دانش می نامیم. به طور ویژه شش مدل موجود خلق دانش و خلاقیت نوآوری اشاره وجوددارد.
1-حالت1: حالت یاشیوه 1 نقش سنتی پژوهش دانشگاهی در فهم کامل مدل خطی نوآوری تمرکز می کند و موفقیت در حالت 1 بصورت سلسله مراتبی نشان داده می شود.
2-حالت2: با پنج اصل مشخص می شود: 1-دانش تولید شده در زمینه کاربست 2-فرارشته ای بودن 3-نامتجانس بودن و تنوع سازمانی 4-مسئولیت پذیری اجتماعی و بازتابی بودن و 5-کنترل کیفیت.
3-مارپیچ سه جانبه : پوشش مارپیچ سه جانبه، مدلی در سطح ساختار اجتماعی به منظور تبیین حالت 2، بعنوان ساختار نوظهور تاریخی جهت تولید دانش علمی و رابطه ان با حالت 1، و عبارت از مدل شبکه های سه جانبه و سازمانهای دورگه روابط دانشگاه- صنعت- دولت.
4-حالت 3: مفهوم حالت 3 بیشتر متمایل به تاکید همزیستی و تحول مشترک مدلهای مختلف دانش و نوآوری است. حالت 3 حتی تشدید کننده چنین تکثرگرایی و تنوع حالتهای دانش و نوآوری است و برای پیشرفت جوامع و اقتصادها ضروری است. این کثرت گرایی، از فرایندهای یادگیری متقابل حالتهای دانشی مختلف، حمایت می کند. بین حالت 1 و حالت 2، نظم و ترتیب و اشکال خلاقی وجود دارد. که پژوهش بینادی و حل مساله را به هم پیوند می دهد.
تکامل سه حالت (شیوه) ایجاد دانش(منبع:کارایانیس وکمپبل،2009)
حالت 3، تفکر بین رشته ای و کاربست فرارشته ای دانش بین رشته ای را تشویق کرده و برهمزیستی و تحول مشترک دانش و پارادایمهای نوآوری مختلف تأکید می کنند.
5- مارپیچ چهارجانبه41 : مدل مارپیچ چهارجانبه 42، مبتنی بر مدل مارپیچ سه جانبه می باشد، و هلیکس چهارم به نام جامعه را به آن می افزاید و به ویژه اینکه بعنوان جامعه شهری مبتنی بر رسانه و فرهنگ تعریف می شود. هلیکس چهارم، با رسانه "صنایع خلاق"، "فرهنگ" ،"ارزشها" ، "شیوه های زندگی"، "هنر"، و شاید ایده کلاسهای خلاق مرتبط است.
6-مارپیچ پنج جانبه43: مدل مارپیچ پنج جانبه مبتنی بر مارپیچ سه و چهار جانبه است و محیط طبیعی را بعنوان هلیکس پنجم اضافه می کند. مارپیچ پنج جانبه، یک مدل هلیکس پنجم است که محیط یا محیط های طبیعی در آن، نمایش دهنده هلیکس پنجم هستند. مارپیچ پنج جانبه، چارچوبی برای تحلیل فراررشته ای (و بین رشته ای) توسعه پایدار و اکولوژی اجتماعی ارائه می دهد.
آنچه از این شش مدل می توان نتیجه گرفت در جامعه دانشی (ودانش) سطح ملی، پیوند دانش به سبک شبکه44 پردازش می شود و هر مدل سهم ویژه ای در ایجاد، نشر و کاربرد دانش دارد. مدل اصلی نوآوری بنیادی مارپیچ سه جانبه، بر اقتصاد دانش متمرکز است. مارپیچ چهار جانبه امروزه از دیدگاه جامعه دانش (و دموکراسی دانش) مطرح می شود. از دیدگاه مدل نوآوری مارپیچ چهار جانبه واضح است که باید تحول مشترک اقتصاد دانش و جامعه دانش وجود داشته باشد. سرانجام، مارپیچ پنج جانبه بر دیدگاه بوم شناختی اجتماعی محیط های طبیعی جامعه تاکید می کند. بوم شناختی اجتماعی برتعامل، توسعه مشترک، و تحول مشترک جامعه و طبیعت تمرکز می کند (14).
3-3- رویکردهای سیاست ترکیبی از نظر شیوه های:ترکیب نوآوری،پایداری وتوسعه منطقه ای
رویکردهای سیاست تلفیقی45 حوزه ای کمترتوسعه یافته درشیوه عمل پژوهشی درجهان است که ازلحاظ نظری تعریف شده است ونه باروش های استانداردبه خوبی توسعه یافته ومستندشده است. بیشترتجارب تلفیقی امروزی به واسطه یادگیری ازطریق انجام دادن بوده وبیشترفعالیتی غیررسمی (11) تا اینکه طراحی شده باشند(12) .یک مفهوم پردازی ازهمپوشی سیاست بین نوآوری،توسعه منطقه ای وپایداری درشکل زیرارائه شده است.(3)
نوآوری زیستی |
سیستم های نوآوری منطقه ایس |
توسعه منطقه ای پایدار |
4-پیش فرض های تخصص گرایی هوشمندانه و مشکلات پیش روی کشورهای عقب مانده و در حال توسعه
هدف تخصص گرایی هوشندانه بهبود ارئه سیاست های نوآوری ازراه اطمینان از این طریق است که هدف آن نقاط قوت هر منطقه است.این کار از طریق راهبرد دو گانه شناسای نقاط قوت جاری وتخصص های جدید بالقوه از طریق فرآیند کشف(اکتشاف)کارآفرینانه انجام می شود.از لحاظ تئوری تخصص گرایی هوشمندانه باید ماهیت سیستماتیک نوآوری را منعکس کند.پیش فرضهای تخصص گرایی هوشمندانه و مشکلات پیش روی عبارتند از :
1-نخبگان منطقه ای به طور جهانی متعهد به نوآوری هستند.نخبگان منطقه ای در این زمینه تعهد اندکی به برنامه سیاست نوآوری در محدود تخصص گرایی هوشمندانه دارند.اول اینکه نخبگان حاکم می توانند حق امتیاز بیشتری در کنترل در مقایسه با نوآوری دارند.و دوم اینکه آنها رد بعضی زمینه ها در رفتار سیاسی نامنظمی قرار دارند که در یک سر طیف مشتری گرایی و سر ن فروپاشی است. علوه بر فروپاشی آنها می توانند از طریق مشوقها و شیوه هایی که هر یک از آنها ایجاد می کنند و شیوه هایی که هریک از آنها منابع عمومی را اختصاص می دهند فشارمی آورند.
2-دولت به اندازه کافی برای رویارویی با چالش تخصص گرایی هوشمندانه هوشمند است:مشکل اینجاست که مسأله کیفیت حاکمیت به شدت به ظرفیت دولت مربوط می شود.زمانی که کشورها یا مناطقی که حاکمیت پایینی دارند، تمایل به ارائه خدمات عمومی با کیفیت پایین دارند.
3-مدل خطی نوآوری مرده و دفن شده است(وقتی این زنده خوب است):ذیل سطح حاکمیت موضوعات محلی نیز وجود دارند که مربوط به خود سیستم نوآوری هستند.مدل خطی نوآوری همچنان در سیاست گذاری غالب است.این به خاطر اعتقادی است که ورودی های علمی به طور خودکار بدون داده های نوآوری را تولید می کنند.قوت مدل خطی بیرون از دانشگاه، موقعیت های سیاسی مشکل زایی را ایجاد می کنندمانند: امتیاز دادن دانش علمی بالادست نسبت به دیگر انواع دانش، غفلت از انجام، اسفاده و تعمل مدل های نوآوری که از راه سنجه های علمی متداول به دست نمی آیند و تداوم پارادوکس (متناقض) نوآوری منطقه ای که اشاره به این واقعیت است که مناطق عقب مانده و در حال توسعه دقیقاً مناطق با کمترین ظرفیت برای استفاده از چنین وجوهی هستند به دلیل ظرفیت جذب آنهاست. یکی از عواقب آن این است که بودجه هایی که برای نوآوری در مناطق عقب افتاده طراحی شده اند، تمایل دارند سیلوهای علمی دانشگاهها باقی بمانند.زیرا طرف تقاضا46یعنی صنعت در چنین مناطقی ضعیف است و هیچ عاملی برای بهره برداری از دانش هایی که ممکن است تولید شوند ندارد.راه حل این مشکل کاستن سرمایه گزاری های پژوهش نیست بلکه بیشتر در مکانیزمهای پژوهشی ترجمه شده در طرف عرضه 47یعنی دانشگاهها برای افزایش ظرفیت جذب شرکتها در طرف تقاضا و به عبارت دیگر شیوه اکو سیستم های نوآوری که عرضه و تقاضا را تحت قاعده و اصول معینی در می آورند.مدل مؤثر برای رسیدگی به مشکل پارادوکس نوآوری منطقه ای مارپیچ سه جانبه است که مارا به سمت فرضیه بعد سوق می دهد.
4-فرض می شود مناطق ائتلاف مارپیچ سه جانبه در محل داشته باشند.ایده فراگیر میان نظریه پردازان و سیاست گذاران این است که ائتلاف مارپیچ سه جانبه می تواند هم در مکان باشدوهم در ارتقاء نوآوری و توسعه اقتصاد دانش.دومشکل اساسی در این زمینه وجود دارد اول اینکه خود استعاره مشکل زا است چون دلایل زیادی وجود دارد که چرا به مارپیچ سه جانبه جلوه عمل پوشیده نمی شود. دوم اینکه این ایده که دانشگاه عامل اصلی نهادی در اقتصاد دانش جایگزین شرکت است هم اشتباه است و هم خطرناک. اشتباه است زیرا شرکتها همچنان به محاسبه بزرگترین سهم تحقیق و توسعه پرداخته و بازیگران کلیدی در ارزش گذاری هستند.خطرناک است زیرا این امر نشان می دهد که دانشگاهها باید بیشتر متمرکز بر تعال در فرآیند نوآوری (یعنی آنسوی تولید دانش)باشند وقتی که آنها نه مهارت و نه زمانی برای انجام این کار دارند.
5-هماهنگی چند جهته 48در قلب طراحی و ارائه راهبرد تخصص گرایی هوشمندانه است.این برنامه نیازمند درجه بی سابقه ای از هماهنگی چند جهته بین بازیگران ملی و بین المللی است. در بعضی زمینه ها فقدان ظرفیت در بخش عمومی ممکن است باز دارنده طراحی و اجرای راهبردهای مؤثر باشد که باید از راه هماهنگی میان طیف های مختلف مدیریتی حل شود.
منابع:
1-Trencher, G.; Yarime, M.; McCormick, K. B.; Doll, C. N. H.; Krai Beyond the third mission: Exploring the emerging university function of co-creation for sustainability, Science and Public Policy Volume 41 issue 2. (2014)
2-Rinaldi Chiara, Alessio Cavicchi, Francesca Spigarelli, Luigi Lacchè, Arthur Rubens, "Universities and Smart Specialisation Strategy: From Third Mission to Sustainable Development Co-creation", International Journal of Sustainability in Higher Education. (2017)
3-Schmitz A., Urbano D., Guerrero M., Dandolini G.A. Activities Related to Innovation and Entrepreneurship in the Academic Setting: A Literature Review. In: Peris-Ortiz M., Gómez J., Merigó-Lindahl J., Rueda-Armengot C. (eds) Entrepreneurial Universities. Innovation, Technology, and Knowledge Management. Springer, Chamber. (2017)
4-Schmitz Ademar , David Urbano Gertrudes Aparecida DandoliniJoão Artur de SouzaMaribel Guerrero. Innovation
and entrepreneurship in the academic setting: a systematic literature review, International Entrepreneurship and Management Journal, Volume 13, , Issue 2, pp 369–395. (2017)
5-Markkula, M., & Kune, H. Making Smart Regions Smarter: Smart Specialization and the Role of Universities in Regional Innovation Ecosystems. Technology Innovation Management Review, 5(10): 7-15 . (2015)
6-Vallance P, Blazek J, Edwards J, Kveton V, Smart specialisation in regions with less-developed research and innovation systems: a changing role for universities? Environment and Planning C: Politics and Space. (2017)
2-Kinnear S., Ogden IIntegrating Innovation, Sustainability and Regional Development Goals: Delivering on National Policy Through ‘Regional Collaboratives’. In: Kinnear S., Charters K., Vitartas P. (eds) Regional Advantage and Innovation. Physica, Heidelberg. (2013)
11-Culpan Refik, editor. Open innovation through strategic alliances : approaches for product, technology, and business model creation, Palgrave Macmillan. (2014)
7-Marques P., Morgan K. The Heroic Assumptions of Smart Specialization: A Sympathetic Critique of Regional Innovation Policy. In: Isaksen A., Martin R., Trippl M. (eds) New Avenues for Regional Innovation Systems - Theoretical Advances, Empirical Cases and Policy Lessons. Springer, Cham. (2018)
8-Oh, D.-S., et al, Innovation ecosystems: A critical examination. Technovation.(2016)
9-Oksanen, K., & Hautamäki, A. Sustainable Innovation: A Competitive Advantage for Innovation Ecosystems. Technology Innovation Management Review, 5(10): 24-30. (2015)
10-Rinkinen Satu & Vesa Harmaakorpi: The business ecosystem concept in innovation policy context: building a conceptual framework, Innovation: The European Journal of Social Science Researc. (2017)
12-Tsujimoto Masaharu, Yuya Kajikawa Junichi Tomita, Yoichi Matsumoto, A review of the ecosystem concept - Towards coherent ecosystem design Technological Forecasting & Social Change .(2017)
14-Carayanic.Elias .G.Ruslan Rokhmatullin.
[1] 1- Smart Specialization Strategy
[2] Arbo and Benneworth
[3] regionalization
[4] entrepreneurial university
[5] triple Helix partnership
[6] co-creation for sustainability
[7] transformative university
[8] governance and management
[9] institutional capacities
[10] Philpot et al
[11] missions
[12] clusters
[13] innovation system
[14] innovation ecosystem
[15] Place-based and geographical
[16] fory and von ark
[17] premises
[18] generative
[19] absorptive
[20] collaborative
[21] super parter
[22] boundary spanners or change agents
[23] leadership
[24] knowledge exchange platform provider
[25] connection
[26] Learning by doing
[27] Anticipating
[28] proactive foresight
[29] for- search
[30] early warning facilities
[31] Generation of future
[32] guiding
[33] coaching
[34] condition-creation
[35] competence-enhancing
[36] capacity building
[37] Academic firm
[38] Entrepreneurial
[39] Creative Knowledge Environments
[40] Knowledge- based economy democracy
[41] Quadruple Helix
[42] Quadruple Helix Model
[43] Quintuple Helix
[44] network- style
[45] integrated policy approach
[46] demand-side
[47] supply-side
[48] multi-scalar co-ordination