تبیین رابطه و تاثیر هوش سازمانی و سرمایه فکری بر قابلیت های کارآفرینی دانش مورد مطالعه: دانشگاه شهرکرد
محورهای موضوعی : تخصصیحجت الله مرادی پردنجانی 1 * , سیدعلی سیادت 2
1 - دانشگاه ازاد اسلامی
2 - دانشگاه اصفهان
کلید واژه: هوش سازمانی, سرمایه فکری, قابلیت, کارآفرینی دانش, اعضای هیئت علمی, دانشگاه شهرکرد,
چکیده مقاله :
این مقاله که به تبیین تاثیر هوش سازمانی و سرمایه فکری بر قابلیت های کارآفرینی دانش اعضای هیئت علمی پرداخته است، درصد است تا رابطه هوش سازمانی و سرمایه فکری را با قابلیت های کارآفرینی دانش مورد بررسی قرار دهد. طرح آن از نوع توصیفی بوده که به روش همبستگی انجام گرفته است. جامعه تحقیق را کلیه اعضای هیئت علمی دانشگاه شهرکرد تشکیل می دهد که از میان آنها تعداد 189 نفر به روش طبقه ای و از گروه های مختلف آموزشی انتخاب و اطلاعات مورد نیاز نیز از طریق سه پرسش نامه گردآوری گردید، نهایتاً داده های به دست آمده با استفاده از آزمون t، همبستگی و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل و نتایج زیر به دست آمد: میانگین کلیه مولفه های هوش سازمانی و قابلیت های کارآفرینی دانش(کلی) بالاتر از میانگین است؛ با وجودی که میزان سرمایه فکری(کلی) بالاتر از میانگین است اما میانگین مولفه سرمایه رابطه ای بالاتر از میانگین نشده است؛ بین هوش سازمانی(کلی) با قابلیت های کارآفرینی دانش(کلی) رابطه ای معنی دار و از بین مولفه ها نیز مولفه تمایل به تغییر بیشترین رابطه و مولفه جرات و شهامت و اتحاد و توافق هیچ گونه رابطه ای با قابلیت های کارآفرینی دانش نداشته است؛ بین سرمایه فکری(کلی) با قابلیت های کارآفرینی دانش(کلی) در اعضای هیئت علمی رابطه معنی داری وجود دارد و نهایتاً این که 41 درصد از تغییرات مربوط به قابلیت های کارآفرینی دانش اعضای هیئت علمی دانشگاه شهرکرد با هوش سازمانی و سرمایه فکری توضیح داده می شود.
This Article explains the relationship between intellectual capital and organizational intelligence with Knowledge Entrepreneurship capabilities among faculty member this is followed to the relationship between organizational intelligence and intellectual capital with the ability to Knowledge entrepreneurship view University faculty members to examine. Its design was a descriptive that was conducted by correlational study. The research population is all faculty members shahrekord University's that Among them, 189 Academic Member of different Department was selected. Required information was also collected through three questionnaires finally, the data obtained were analyzed using the t test, correlation and multiple regressions. Some of its findings are as follows: mean of all organizational intelligence components organization and would like to change out the components is higher than other components Intellectual capital (general) is than the mean, but the average relationship capital is above average knowledge Entrepreneurship capabilities (General) in University faculty members is above average Between organizational intelligence (generic) with knowledge Entrepreneurship capabilities (General) there is a significant relationship And the component's courage and willingness to change, the highest relationship and :::union::: have not agreed to any relationship Between intellectual capital (general) with the knowledge Entrepreneurship capabilities (General) there is a significant relationship and Finally, 41% of the variation associated with entrepreneurial capabilities of faculty members with the intellectual capital and organizational intelligence can be explained.
تأثیر هوش سازمانی و سرمایۀ فکری بر قابلیتهای کارآفرینی
دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد
*حجتاله مرادی **سیدعلی سیادت
* مربی، مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد، شهرکرد
** دانشیار، گروه مدیریت آموزشی، دانشگاه اصفهان، اصفهان
تاریخ دریافت: 12/9/92 تاریخ پذیرش: 20/4/93
چكيده
این مقاله که به تبیین تأثیر هوش سازمانی و سرمایۀ فکری بر قابلیتهای کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی پرداخته است، درصد است تا رابطۀ هوش سازمانی و سرمایۀ فکری را با قابلیتهای کارآفرینی دانش مورد بررسی قرار دهد. طرح آن از نوع توصیفی بوده که به روش همبستگی انجام گرفته است. جامعۀ تحقیق را کلیه اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد تشکیل میدهند که از میان آنها تعداد 189 نفر به روش طبقهای و از گروههای مختلف آموزشی انتخاب و اطلاعات مورد نیاز نیز از طریق سه پرسشنامه گردآوری شده است، نهایتاً دادههای به دست آمده با استفاده از آزمون T، همبستگی و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل و نتایج زیر به دست آمده است: میانگین کلیۀ مؤلفههای هوش سازمانی و قابلیتهای کارآفرینی دانش(کلی) بالاتر از میانگین است؛ با وجودی که میزان سرمایۀ فکری(کلی) بالاتر از میانگین است اما میانگین مؤلفه سرمایه رابطهای بالاتر از میانگین نشده است؛ بین هوش سازمانی(کلی) با قابلیتهای کارآفرینی دانش(کلی) رابطهای معنادار و از بین مؤلفهها نیز مؤلفه تمایل به تغییر بیشترین رابطه و مؤلفه جرأت و شهامت و اتحاد و توافق هیچ گونه رابطهای با قابلیتهای کارآفرینی دانش نداشته است؛ بین سرمایۀ فکری(کلی) با قابلیتهای کارآفرینی دانش(کلی) در اعضای هیأت علمی رابطۀ معناداری وجود دارد و نهایتاً این که 41 درصد از تغییرات مربوط به قابلیتهای کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد با هوش سازمانی و سرمایۀ فکری توضیح داده میشود.
واژههای کلیدی: هوش سازمانی، سرمایۀ فکری، قابلیت، کارآفرینی دانش، اعضای هیأت علمی، دانشگاه شهرکرد.
مقدمه
همچنان که در عصر حاضر، اقتصاد از حالت صنعتی فراتر رفته و به اقتصاد دانشی تبدیل شده است، کارآفرینی نیز که از آن به عنوان موتور محرکۀ اقتصادی یاد شده، از حالت تجربی عبور کرده و کارآفرینی دانشی شده است(میشلین1، 2008). در واقع با سیر جوامع از عصر صنعتی به عصر اطلاعات، امروزه شاهد پدیداری اقتصادی هستیم که در آن دانش به عنوان مهمترین سرمایه، جایگزین سرمایۀ مالی و فیزیکی شده است(چن و همکاران2، 2004). در این میان در وظایف دانشگاهها و مراکز آموزش عالی نیز تحولی شگرف به وجود آمده است و آن این که دانشگاهها تنها به انجام وظایف آموزشی، پژوهشی، فرهنگی توجه ندارند و وظیفۀ کارآفرینی را نیز بر عهده دارند(سیگل و همکاران3، 2003). با توجه به کارکرد مهم دانشگاهها در تولید و اشاعۀ دانش و با توجه به کارکرد جدید آنها در انجام فعالیتهای کارآفرینی سه نوع فعالیت کارآفرینانه در دانشگاهها وجود دارد، کارآفرینی برای تولید دانش، کارآفرینی برای اشاعۀ دانش، کارآفرینی برای بهرهبرداری از دانش(عرفانی، 1386). علاوه بر این نوع دیگری از کارآفرینی در دانشگاهها وجود دارد که کارآفرینی دانش نام دارد که آن را فرایند تبدیل سرمایۀ فکری به فرصت( بار4، 2013)، قابلیتی برای ایجاد فرصت در محصولات یا فعالیتهای دانشی(هاروی و نایت5، 1996) و فرایند بهرهبرداری حداکثر از طریق فعالیتهای کارآفرینانه(میشلین، 2008) تعریف کردهاند.
نگاه سنتی به وظایف دانشگاه در قبال مقولۀ کارآفرینی بیانگر این موضوع است که دانشگاهها فقط باید در زمینۀ کارآفرینی تولید و اشاعۀ دانش فعالیت کنند و بهرهبرداری از دانش موجود را به عهدۀ مؤسسات و بنگاههای تجاری و اقتصادی واگذارند. انواع کارآفرینیهای دانشمحور اثر متقابل بر هم دارند و در کنش متقابل موجب توسعۀ اقتصادی میشوند. توسعۀ فعالیتهای کارآفرینی و مبتنی بر بازار به معنای تضعیف ماموریتهای سنتی دانشگاهها نیست. بین ماموریتهای جدید و سنتی دانشگاهها پیوستگی وجود دارد. بین افزایش فعالیتهای کارآفرینی و ارزشهای آکادمیک تضادی وجود ندارد بهطوری که بهطور همزمان و با همزیستی کامل و به صورت ترکیبی میتوانند در یک دانشگاه وجود داشته باشند(عرفانی، 1387). دانشگاهها بهعنوان مهمترین مرجع تولید و اشاعۀ دانش، میتوانند کارآفریندانش تربیت کنند، تا با توجه به فناوریهایی که توسعه میدهند شرکتهای جدیدی را بنیانگذاری کنند(مک دونالد6، 2002).
کارآفریندانش فردی است که در ایجاد و استفاده از دارائیهای فکری توانایی داشته و به ایجاد ثروت شخصی گرایش دارد. آنها کارآفرینانی هستند که اطلاعات و دانش را خلق و توسعه داده و در آن سهیم میشوند (اسکرزکی7، 2006). کارآفرینان دانش در عرصۀ دانشگاه و کسب و کارهای دانش محور اقدام به نوآوری میکنند و آن چه را که در دانشگاهها به عنوان کشف و بهرهبرداری از فرصتها یاد میشود توسط کارآفرینان دانشی صورت میگیرد(مک دونالد، 2002). در دانشگاهها دانشجویان و اساتید میتوانند کارآفریناندانش باشند، آنها ضمن برخورداری از توانائیهای ذهنی بالا در ادارۀ دانش نیز توانمند بوده و میتوانند ایجادکننده، اشاعه دهنده و استفاده کننده از دانش نیز باشند. با توجه به این که یکی از ویژگیهای اساسی دانشگاهها وابستگی به دانش، اطلاعات و یادگیری است، لذا دانشگاههایی میتوانند در زمینۀ کارآفرینی دانش پیشتاز باشند که بتوانند کارآفرینی را به سمت اقتصاد دانشی سوق دهند. در اقتصاد دانشی که سرمایۀ فکری جزو مهمترین دارائیهای ناملموس سازمانی محسوب میشود، دانشگاهها به دنبال به کارگیری رویکردی هستند که از این دارائیهای فکری بهرهبرداری بیشتری کنند. سنگز8 (2007) معتقد است که بر فرایند کارآفرینی دانش در دانشگاهها متغیرهای متعددی همچون ویژگیهای فردی، فرهنگ سازمانی، ارتباطات سازمانی، یادگیری سازمانی و سرمایۀ فکری میتوانند اثرگذار باشند (سنگز، 2007)، در واقع سرمایۀ فکری برای سازمانها منبعی پر ارزش در رشد کارآفرینی و نوآوری به حساب میآید(میشلسکی و جاویر9، 2008).
شواهد جدید همچنین این نکته را بیان میکند که هوش و ویژگیهای فردی افراد نیز نقش مهمی در منشاء کارآفرینی آنان دارد(هرمان و همکاران10، 2007). در این میان هوش سازمانی که گرد هم آمدن همۀ هوشهایی است که افراد در جهت ایجاد بینش مشترک در سازمان مشارکت دارند(لایبوویتز11، 2000)، در تجزیه و تحلیل عملکرد مؤثر دانش و پردازش اطلاعات نقش مؤثری دارد و قابلیتی است که نیروی مغزی کارآفرینان دانش را بسیج نموده و آن را برای دستیابی به اهداف سازمانی بسیج میکنند.
با توجه به نقشی که هوش سازمانی و سرمایۀ فکری در توسعۀ ویژگیهای کارآفرینان دانش و همچنین فرایند کارآفرینی دانش ایفا میکنند، اما تاکنون هیچگونه تحقیقی در کشورکه در آن به طور همزمان رابطۀ میان هوش سازمانی و سرمایۀ فکری با کارآفرینی دانش مورد بررسی قرار گرفته باشد، انجام نشده است، لذا در این مقاله قصد داریم تا به تبیین رابطۀ میان هوش سازمانی، سرمایل فکری با کارآفرینی دانش بپردازیم.
مبانی نظری و پیشینۀ تحقیق
با توجه به این که موضوع مقاله حاضر بررسی تأثیر هوش سازمانی، سرمایۀ فکری بر کارآفرینی دانش است، در ادامه به تشریح سه مقولۀ ذکر شده میپردازیم.
· هوش سازمانی
هوش سازمانی12 به معنای کسب دانش و اطلاعات جامع از همۀ عواملی که بر سازمان تأثیر میگذارد. منظور از همه عوامل یعنی اطلاعاتی که از مشتریان، ارباب رجوع، رقبا، محیط اقتصادی، محیط فرهنگی، فرایندهای سازمانی (مالی، اداری، حفاظتی، تولیدی، منابع انسانی، بودجه و...) که تأثیر زیادی بر کیفیت تصمیمهای مدیریتی در سازمان میگذارد هوش سازمانی است(شوسک13، 1996).
هوش سازمانی در تجزیه و تحلیل عملکرد مؤثر دانش سازمانی نقش به سزایی داشته و نیروی مغزی کارآفرین را برای دستیابی به اهداف سازمانی بسیج میکند، از نظر آلبرشت(2003) هوش سازمانی دارای هفت مؤلفه است، که عبارتند از:
1- بینش راهبردی14: قابلیت خلق، استنتاج و بیان اهداف سازمان؛
2- سرنوشت مشترک15: درگیر شدن در کار سازمان، دانستن رسالت و مأموریت سازمانی، احساس داشتن هدف مشترک و درک موفقیت سازمان؛
3- تمایل به تغییر16: تمایل به کسب تجارب جدید و مهیج؛
4- روحیه17: میل به اعطای بیش از حد استاندارد؛
5- همسویی و هم آهنگی18: سازماندهی برای تحقق رسالت و مأموریت سازمان، تقسیم مسئولیتها و مشاغل و وضع قوانینی برای برخورد و ارتباط با همکاران و رویارویی با موقعیتهای بیرون از سازمان؛
6- کاربرد دانش19: استفاده از دانش در موقعیتهای کاربردی سازمان و بیرون از سازمان؛
7- فشار عملکرد20: داشتن موضع اجرایی خاص و توجه به خود تحمیلی (آلبرشت21، 2003).
· سرمایۀ فکری
سرمایۀ فکری22 مجموعهای از دانش، اطلاعات، داراییهای فکری، تجربه، رقابت و یادگیری سازمانی است که میتواند برای ایجاد ثروت به کار گرفته شود. در واقع سرمایۀ فکری تمامی کارکنان، دانش سازمانی و تواناییهای آن را برای ایجاد ارزشافزوده در بر میگیرد و باعث منافع رقابتی مستمر میشود (قلیچ لی و مشبکی، 1385). روز و بارونز(2005) سرمايۀ فكري را جمع دانش اعضاء سازمان و كاربرد دانش آنها تعریف کردهاند(روز و بارونز23، 2005). استوارت(1997) معتقد است سرمايۀ فكري شامل دانش، اطلاعات، دارائي فكري و تجربیاتی است كه ميتواند براي ثروت آفريني مورد استفاده واقع شود(استوارت24، 2006) و دارای سه بعد است:
1- سرمايۀ انساني25: نشان دهندۀ موجودي دانش افراد يك سازمان است. كاركنان، سرمايۀ فكري را از طريق شايستگي، نگرش و چالاكي فكريشان ايجاد ميكنند. این سرمایه شامل مهارتها، تخصص، توانائي حل مسئله و سبكهاي رهبري است؛
2- سرمايۀ ساختاري26: شامل دارائيهاي زير ساختاري مثل فناوري، فرايندها و روشهاي كاري، و نيز شامل دارائيهاي فكري، مثل دانش فني، ماركهاي تجاري و حق ثبت و بهرهبرداري ميشود؛
3- سرمايۀ رابطهاي27: موضوع اصلي این سرمايه، دانش موجود در كانالهاي بازاريابي و روابط با مشتريان است. سرمايۀ رابطهای، عامل تعيين كنندۀ اصلي در تبديل سرمايه فكري به ارزش بازاري و در نتيجه باعث ارتقای عملكرد سازمان است (گلمن28، 1990؛ استوارت، 2006).
· کارآفرینی دانش
بار(2013) و زیائی و محمد(2011) کارآفرینی دانش را به عنوان توانایی افراد کارآفرین برای پاسخ دادن به یادگیری و تبدیل سرمایه به فرصت و همچنین برای متمرکز شدن بر فرصت یا حمایت در برابر تهدیدات از طریق سازگار شدن با نوآوریها، تعریف کردهاند(بار29، 2013؛ زیائی و محمد30، 2011). هاروی و نایت(1996) کارآفرینی دانش را به عنوان توانایی و قابلیت افراد در بازشناسی یا خلق فرصت در محصول یا فعالیتهای دانشی نوآورانه تعریف کردهاند و آن را از کارآفرینی سنتی که به دنبال به دست آوردن سود مالی است، متمایز ساخته و معتقدند که کارآفرینی دانش بر فرصتهایی که با هدف بهبود محصولات پژوهشی(که از طریق دانش به دست میآید)، توجه دارد(هاروی و نایت، 1996). به نظر میشلین(2008)کارآفرینی دانش به دنبال پیدا کردن مزیت رقابتی استفاده از دانش به عنوان ابزاری برای توسعۀ منابع سازمانی است، در واقع کارآفرینی دانش به دنبال بهرهبرداری حداکثر از دانش از طریق فرایند نوآوری است(میشلین، 2008).
راولی31(2000) در پژوهشی که به تبیین رابطه میان پذیرش سازمان یادگیرنده با کارآفرین دانش پرداخت، نشان داد که سیستمهای یادگیری سازمانی و همچنین میزان پذیرش سازمان یادگیرنده با میزان کارآفرینی دانش ارتباط معناداری دارند(روالی، 2000).
دموس تینک32 (2001) گزارشی تحت عنوان: "کارآفرینی دانش در بریتانیا" منتشر کرد که حاوی مجموعهای از مطالعات موردی است که به کاربرد کارآفرینی دانش در صنایع مبتنی بر فناوریهای اطلاعاتی و رایانهای(همانند بازی و انیمیشن) در بریتانیا پرداخته است، او نشان داد که فعالیتهای کارآفریندانش در واقع شروع یک سرمایهگذاری است که مبتنی بر کار دانشی است(لد بتر و اوکلی33، 2001).
یکی دیگر از کارهای تحقیقاتی که در خصوص کارآفرینی دانش انجام گرفته است، رسالۀ مقطع دکتری مک دونالد (2002) است، که در آن به تبیین رابطۀ یادگیری سازمانی و کارآفرینی دانش " پرداخته است، ایشان نشان داد که متغیر یادگیری سازمانی با کارآفرینی دانش ارتباط داشته و ابعاد مختلف یادگیری سازمانی بر فرایند کارآفرینی دانش تأثیرگذار است (مک دونالد، 2002).
سیگل و همکاران(2003) در تحقیقی نشان دادهاند که مدیریت غیر اثربخش دارائی و سرمایههای فکری دانشگاه از موانع مهم تجاریسازی یافتههای پژوهشی و کارآفرینی دانش دانشگاه است، آنها نشان دادهاند که مدیریت رسمی دارائیها و سرمایههای فکری دانشگاه پدیدهای نسبتاً جدید بوده و روند انتقال تکنولوژی دانشگاهها به سایر بخشها با رشدی فزاینده مواجه شده است. پیچیدگیهای به وجود آمده نیز به چالشهایی در حوزۀ کارآفرینی دانش منجر شده است(سیگل و همکاران، 2003).
کولین کالسون34 (2003) که در کارگاهها آموزشی متعددی از اصطلاح کارآفرینی دانش استفاده نموده است، کتابی تحت عنوان "کارآفریندانش" نوشت. گرچه این کتاب، یک کتاب دانشگاهی نیست، با این حال حاوی برخی از مفاهیم اولیۀ کارآفرینی دانش است که در آن به توصیف فرصتهای مبتنی بر منابع دانش به عنوان وجه تمایز کننده از فرصتهای منابع کلاسیک پرداخته شده است. کولین کالسون (2003) به فهرستی از قابلیتهایی که یک کارآفرین دانش برای انجام فعالیتهای کارآفرینی دانش نیاز دارد، اشاره نمود، که عبارتند از: توانایی به دست آوردن، توسعه دانش، به اشتراکگذاری دانش، مدیریت و بهرهبرداری از اطلاعات، دانش و فهم، توانایی رهبری و مدیریت کارکنان دانش، توانایی سازماندهی شبکهای و گرایش به تیمهای مجازی(کولین کالسون، 2003).
استن اسکرزسکی(2006) کتابی تحت عنوان " کارآفرینی دانش" نوشت، عنوان این کتاب در ابتدا " کتابدارکارآفرین" بود، که بعدها اسکرزسکی(2006) نام آن را" کارآفرینی دانش" گذاشت. اسکرزسکی (2006) در این کتاب به توصیف راهکارهای عملی برای پذیرش الگوی کارآفرینی دانش در حرفۀ کتابداری پرداخته است. او بیان میکند که "یک کارآفرین دانش کسی است که در ایجاد و استفاده از داراییهای فکری برای توسعۀ سرمایهگذاری جدید و یا خدمات جدید توانایی داشته و به ایجاد ثروت شخصی و جمعی و حتی بهبود خدمات و افزایش مهارت گرایش دارد. کارآفرین دانش باید از سرمایۀ کافی دانش شخصی که او را قادر به ایجاد ارزش و یا ثروت مینماید، برخوردار باشد. اسکرزسکی(2006) به اهمیت سرمایههای فکری در ایجاد ثروت و یا بهبود خدمات و همچنین کاربرد فناوری اطلاعات(به عنوان سرمایۀ ساختاری) در فعالیتهای کارآفرینی دانش کتابداران اشاره میکند(اسکرزکی، 2006).
اسکرزسکی(2006) معتقد است که برای توسعۀ کارآفرینان رقابتی بایستی آنها را با دانش رقابتی مجهز نمود( این دانش رقابتی در واقع ویژگی کارآفرینان دانش را تشکیل میدهد) و عبارتند از:
1- توانایی اداره دانش35: کارآفرین دانش باید توانایی مدیریت دانش ضمنی و صریحی را که در سازمانش وجود دارد را دارا باشد. کارآفرین دانش به طور ویژه باید در تشکیل ذهنیت مناسب همکاران، توسعۀ دانش سازمانی، تجربیات و همچنین توسعه و پیشرفت رسالت سازمانی مؤثر باشد. علاوه بر این توانایی مدیریت دانش در برگیرنده توانایی افراد در خلق دانش، کسب دانش، سازمان دانش، ذخیرۀ دانش، اشاعۀ دانش و به کارگیری دانش نیز است.
2- توانایی ذهنی36: کارآفرین دانش بایستی از توانایی ارائۀ آموزش و تدریس برخوردار باشد. توانائیهای دیگر عبارتند از: خودآگاهی، تجربه آموزی، دانایی، شایستگیهای اصلی و حرفهای، باور و اعتقادات مذهبی و عملی است.
3- توانایی یادگیری پیوسته و مادام العمر37: یادگیری پیوسته و مادام العمر که بخشی از آموزههای اسلامی را تشکیل میدهد، پیشنهاد میکند که دانش امروز بایستی از دانش دیروز و دانش فردا نیز از دانش امروز بیشتر باشد، بر این اساس کارآفرین دانش مدام در حال خلق دانش است. علاوه بر این، این ویژگی دربرگیرنده قابلیتهای فردی کارکنان، قابلیتهای پردازش اطلاعاتی و غنیسازی انگیزش نیز میباشد.
4- ایجاد کننده، اشاعه دهنده و استفاده کننده از دانش38: کارآفرینان دانش کسانی هستند که میتوانند برای سازمان سودمند بوده و در جریان توسعۀ هوش تجاری، افزایش قابلیتهای ذهنی، دستیابی به بینش و سلایق مشتریان یا آگاه از تنوع منافع دیگر دانش باشند. علاوه بر این، این ویژگی در برگیرندۀ افزایش دانش ضمنی و آشکار از طریق فرایندهای درونی سازی، برونی سازی و ترکیب نیز است.
فولر39(2006) در تحقیقی نشان داد برای توسعۀ کارآفرینی دانش بایستی سرمایۀ فکری، انسانی(از طریق آموزش) و دانشی(از طریق تحقیق) با یکدیگر توسعه و تعامل داشته باشند(فولر، 2006).
تول و سیزارنیزکی40 (2007) در تحقیقی نشان دادهاند که توجه به دارائیها و سرمایههای فکری در دانشگاه به کارآفرینی دانش منجر خواهد شد، همچنین آنها نشان دادهاند که تجاریسازی سرمایههای فکری گام مهمی در توسعه و پیشبرد فعالیتهای کارآفرینی دانش است(تول و سیزارنیکی، 2007).سنگز(2007) بر اساس مدل مک دونالد(2002) مدلی ارائۀ داد که در آن عوامل متعددی چون ویژگیهای فردی(پیشرفت طلبی، استقلال طلبی، خلاقیت، ریسکپذیری، تحمل ابهام و ... ) ارتباطات سازمانی، حمایت از پروژههای جدید، سبک رهبری، ساختار سازمانی(پیچیدگی، رسمیت و تمرکز)، فرهنگ سازمانی و سرمایۀ فکری بر فرایند کارآفرینی دانش اثرگذار هستند(سنگز، 2007).
سینگ و ماگون41(2009) ضمن بررسی فعالیتهای کارآفرینان دانش در هند، کارآفرینی دانش را حوزهای از کارآفرینی تعریف کرده که به دنبال درک و شرح نوآوریها و محصولات جدید است و با دارائیها و سرمایههای فکری ارتباط نزدیکی دارد، ایشان با بهرهگیری از مدل فولر(2006) سرمایۀ فکری را از عوامل مؤثر بر فرایند کارآفرینی دانش میدانند و معتقد است که مؤسسات حرفهای هندوستان نقش عمدهای در توسعۀ کارآفرینی دانش آن کشور داشتهاند(سینگ و ماگون، 2009).تحقیقاتی نیز این نکته را تأیید میکنند که بین هوش سازمانی با کارآفرینی افراد همبستگی مثبتی وجود دارد، که از جملۀ آنها میتوان به تحقیقات ستاری(1389)؛ بخشیان و همکاران(1390) و مرادی و همکاران(1391)، که نشان دادهاند هوش سازمانی بر قابلیتهای کارآفرینی اثرگذار است. تحقیق دیگری نیز نشان داد که 52 درصد از تغيیرات مربوط به قابلیتهای كارآفريني افراد به هوش سازماني آنان بستگي دارد(رحیمی و وظیفه، 1389).
علاوه بر این، تحقیقاتی دیگری نیز به بررسی و تبیین رابطه بین سرمایۀ فکری با کارآفرینی پرداختهاند، داون
[1] . Michelin
[2] . Chen et al
[3] . Siegel et al
[4] . Barr
[5] . Harvey& Knight
[6] . Mc Donald
[7] . Skrzeszewski
[8] . Senges
[9] . Michalski& Javier
[10] . Hermann et al
[11] . Liebowits
[12] . Organizational Intelligence
[13] . Schusk
[14] . Strategic vision
[15] . Shared fate
[16] . Appetite for change
[17] . Sprit
[18] . Alignment and congruence
[19] . Knowledge deployment
[20] . Performance pressure
[21] . Albrecht
[22] . Intellectual Capital
[23] . Rose and Barons
[24] . Stewart
[25] . Human Capital
[26] . Structural Capital
[27] . Relational Capital
[28] . Coleman
[29] . Barr
[30] . Ziyae and Mohamad
[31] . Rowley
[33] . Leadbetter and Oakley
[34] . Colin Coulson
[35] . Knowledge Management
[36] . Intellectual Ability
[37] . Continues Learning
[38] . Knowledge Workers and Knowledge Exploitation
[39] . Fuller
[40] . Toole and Czarnitzki
[41] . Colin Singh& Magon
شکل 1: مدل مفهومی
|
پورت و پروساک1(1998)به بررسی رابطه بین میزان سرمایهگذاری در فناوریهای اطلاعاتی با فعالیتهای کارآفرینانه؛ وو و همکاران2(2008) و مهدی وند و زالی(1390) به بررسی رابطه میان سرمایۀ فکری با گرایشهای کارآفرینانه در کسب و کارهای نانو؛ هو و فانگ3(2009) و نگا و ابراهیم4(2009) به بررسی نقش سرمایۀ فکری در ایجاد دانش و نوآوری سازمانی پرداختهاند.اگر نگاهی به تحقیقات انجام گرفته بیندازیم در خواهیم یافت که پژوهشی که در آن رابطه میان هوش سازمانی و سرمایۀ فکری با کارآفرینی دانش را در دانشگاه مورد بررسی قرار داده باشد، انجام نشده است، که در این مقاله سعی شده است تا رابطۀ هوش سازمانی و سرمایۀ فکری با قابلیتهای کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد مورد بررسی قرار گیرد.
با توجه به ادبیات نظری و تحقیقات انجام گرفته پیرامون موضوع از مدل مفهومی زیر جهت تبیین رابطه میان هوش سازمانی، سرمایۀ فکری با کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد استفاده شده است.
روش شناسی
تحقيق حاضر به لحاظ هدف از نوع کاربردي و از لحاظ طرح تحقیقی نیز در زمرۀ طرحهای توصیفی به شمار میآید و با توجه به اينکه هدف آن تبیین رابطه بین هوش سازمانی و سرمایۀ فکری با کارآفرینی دانش است از نوع همبستگی است.
جامعۀ تحقیق را کلیه اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد تشکیل می دهد، که از میان آنها به روش نمونهگیری طبقهای تعداد 189 نفر از گروههای مختلف آموزشی انتخاب شده است.
براي گردآوری دادههاي مورد نياز علاوه بر اطلاعات کتابخانهاي، در مرحلۀ ميداني و به منظور گردآوري دادههاي مورد نياز از سه پرسشنامۀ هوش سازمانی آلبرشت(2003)، سرمایۀ فکری استوارت(2008) و پرسشنامه محقق ساخته کارآفرینی دانش که روایی صوری و محتوایی هر سه پرسشنامه توسط تعدادی از خبرگان و متخصصان حوزۀ مدیریت مورد تأیید قرار گرفته، استفاده شده است. پايايي کرنباخ به دست آمده بر روی تعداد 32 نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاه و برای
[1] . Davenport and Prusak
[2] . Wu et al
[3] . Hsu and Fang
[4] . Ngah, R. & Ibrahim, A.R
متغیرهای هوش سازمانی، سرمایه فکری و کارآفرینی دانش به ترتیب برابر 93/، 90/ و 87 / به دست آمد، که بر اساس منابع موجود پایایی قابل قبولی است.
یافتههای پژوهش
برای آزمون فرضیههای تحقیقی از آزمون T، همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شده است. در ادامه فرضیههای تحقیق مورد تحلیل و آزمون قرار گرفته است.
فرضیۀ 1: هوش سازمانی اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد بالاتر از میانگین است.
برای سنجش هوش سازمانی در دانشگاه شهرکرد هفت مؤلفه(متغیر) در نظر گرفته شد و نمرۀ معیار نیز از طریق محاسبۀ نمرۀ متوسط(میانگین تجربی) در هر متغیر به دست آمد(جدول 1). نتایج نشان میدهد که میانگین نمرۀ کلی هوش سازمانی 58/162 است که از میزان متوسط نمرۀ معیار(میانگین فرضی) 147 بالاتر و این مقدار معنادار است، بنابراین هوش سازمانی(کلی) اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد بالاتر از میانگین است. ضمناً نتایج نشان میدهدکه میانگین کلیۀ مؤلفههای هوش
سازمانی بالاتر از میانگین است و از میان مؤلفهها نیز میانگین مؤلفه تمایل به تغییر نسبت به مؤلفههای دیگر بالاتر است، بنابراین فرضیۀ 1 با توجه به کلیۀ مؤلفههای هوش سازمانی تأیید میشود.
فرضیۀ 2: سرمایۀ فکری دانشگاه شهرکرد از دیدگاه اعضای هیأت علمی آن بالاتر از میانگین است.
برای سنجش سرمایۀ فکری سه بعد(متغیر) در نظر گرفته شده است و نمرۀ معیار نیز از طریق محاسبۀ نمره متوسط(میانگین تجربی) در هر متغیر به دست آمد(جدول 2). نتایج نشان میدهد که میانگین نمرۀ کلی سرمایۀ فکری دانشگاه شهرکرد 96/63 است که از میزان متوسط نمرۀ معیار(میانگین فرضی) 60 بالاتر و این مقدار معنادار است، بنابراین سرمایه فکری(کلی) دانشگاه شهرکرد بالاتر از میانگین است. ضمناً نتایج نشان می دهدکه تنها میانگین سرمایۀ رابطهای بالاتر از میانگین نشده اما میانگین سرمایه انسانی و ساختاری بالاتر از میانگین شدهاند، بنابراین فرضیۀ 2 با توجه به سرمایه ساختاری و انسانی تأیید و با توجه به سرمایۀ رابطهای رد میشود.
جدول1: نتایج آزمون T هوش سازمانی در دانشگاه شهرکرد
|
متغیر | میانگین | نمره معیار | T | معناداری | نتیجه |
هوش سازمانی (نمره کلی) | 58/162 | 147 | 06/78 | 000/0 | بالا |
بینش راهبردی | 05/21 | 21 | 50/59 | 000/0 | بالا |
سرنوشت مشترک | 38/24 | 21 | 77/78 | 000/0 | بالا |
تمایل به تغییر | 03/25 | 21 | 72/81 | 000/0 | بالا |
جرأت و شهامت | 98/22 | 21 | 37/87 | 000/0 | بالا |
اتحاد و توافق | 64/22 | 21 | 96/65 | 000/0 | بالا |
کاربرد دانش | 64/24 | 21 | 51/75 | 000/0 | بالا |
فشار عملکرد | 83/21 | 21 | 72/62 | 000/0 | بالا |
جدول 2: نتایج آزمون T سرمایۀ فکری در دانشگاه شهرکرد
متغیر | میانگین | نمره معیار | T | معنی داری | نتیجه |
سرمایه فکری (نمره کلی) | 96/63 | 60 | 61/72 | 000/0 | بالا |
انسانی | 13/27 | 27 | 08/65 | 048/0 | بالا |
ساختاری | 38/20 | 18 | 69/50 | 000/0 | بالا |
رابطه ای | 44/13 | 15 | 68/65 | 166/0 | پائین |
جدول 3: نتایج آزمون T قابلیتهای کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد
متغیر | میانگین | نمره معیار | T | معنی داری | نتیجه |
کارآفرینی دانش (نمرۀ کلی) | 58/91 | 84 | 93/67 | 000/0 | بالا |
توانائیهای ذهنی | 91/28 | 27 | 17/84 | 000/0 | بالا |
ادارۀ دانش | 13/34 | 33 | 14/55 | 000/0 | بالا |
توسعۀ یادگیری | 54/17 | 15 | 84/53 | 000/0 | بالا |
ایجاد کننده، اشاعه دهنده و استفاده کننده دانش | 98/10 | 9 | 09/49 | 000/0 | بالا |
جدول 4: نتایج آزمون همبستگی بین هوش سازمانی با قابلیتهای کارآفرینی دانش
متغیر پیش بین | متغیر ملاک | ضریب همبستگی | معنی داری | نتیجه |
هوش سازمانی (نمرۀ کلی) | کارآفرینی دانش | 61/ | 000/ | تأیید فرضیه |
بینش راهبردی | کارآفرینی دانش | 67/ | 000/ | تأیید فرضیه |
سرنوشت مشترک | کارآفرینی دانش | 60/ | 000/ | تأیید فرضیه |
تمایل به تغییر | کارآفرینی دانش | 72/ | 000/ | تأیید فرضیه |
جرأت و شهامت | کارآفرینی دانش | 14/ | 059/ | رد فرضیه |
اتحاد و توافق | کارآفرینی دانش | 11/ | 118/ | رد فرضیه |
کاربرد دانش | کارآفرینی دانش | 60/ | 000/ | تأیید فرضیه |
فشار عملکرد | کارآفرینی دانش | 56/ | 000/ | تأیید فرضیه |
جدول 5: نتایج آزمون همبستگی بین سرمایه فکری با قابلیتهای کارآفرینی دانش
متغیر پیش بین | متغیر ملاک | ضریب همبستگی | معنی داری | نتیجه |
سرمایه فکری (نمره کلی) | کارآفرینی دانش | 67/ | 000/ | تأیید فرضیه |
سرمایه انسانی | کارآفرینی دانش | 69/ | 000/ | تأیید فرضیه |
سرمایه ساختاری | کارآفرینی دانش | 74/ | 000/ | تأیید فرضیه |
سرمایه رابطهای | کارآفرینی دانش | 50/ | 000/ | تأیید فرضیه |
فرضیۀ 3: قابلیتهای کارآفرینی دانش در اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد بالاتر از میانگین است.
برای سنجش قابلیتهای کارآفرینی دانش در اعضای هیأت علمی چهار مؤلفه (توانائیهای ذهنی؛ ادارۀ دانش؛ توسعۀ یادگیری؛ ایجاد کننده، اشاعه دهنده و استفاده کننده دانش) در نظر گرفته شده است و نمره معیار نیز از طریق محاسبه نمره متوسط(میانگین تجربی) در هر متغیر به دست آمد(جدول 3). نتایج نشان میدهد که میانگین نمرۀ کلی قابلیت کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد 58/91 است که از میزان متوسط نمره معیار(میانگین فرضی) 84 بالاتر و این مقدار معنادار است، بنابراین کارآفرینی دانش(کلی) در اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد بالاتر از میانگین است. ضمناً نتایج نشان میدهدکه میانگین توانائیهای ذهنی، ادارۀ دانش، توسعۀ یادگیری و ایجاد، اشاعه و استفاده از دانش بالاتر از میانگین است، بنابراین فرضیۀ 3 با توجه به کلیه قابلیتهای کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد تأیید میشود.
فرضیۀ 4: بین هوش سازمانی و مؤلفههای آن با قابلیتهای کارآفرینی دانش رابطه معناداری وجود دارد.
ضریب همبستگی(61/) و سطح معناداری (000/0) به دست آمده نشان دهندۀ رابطۀ معنادار میان دو متغیر در سطح01/ و 05/ است و این فرضیه که بین هوش سازمانی(کلی) با قابلیتهای کارآفرینی دانش(کلی) رابطۀ معناداری از لحاظ آماری وجود دارد، پذیرفته میشود.
ضمناً نتایج نشان میدهد که از بین مؤلفههای هوش سازمانی، مؤلفه تمایل به تغییر بیشترین رابطه را با
قابلیتهای کارآفرینی دانش داشته، اما مؤلفههای جرأت و شهامت و اتحاد و توافق هیچگونه رابطهای با آن نداشته است. (جدول 4)
فرضیۀ 5: بین سرمایۀ فکری و ابعاد آن با قابلیتهای کارآفرینی دانش رابطه معناداری وجود دارد.
ضریب همبستگی(67/) و سطح معناداری (000/0) به دست آمده نشان دهندۀ رابطه معنادار میان دو متغیر در سطح01/ و 05/ است و این فرضیه که بین سرمایۀ فکری(کلی) دانشگاه شهرکرد با قابلیتهای کارآفرینی دانش(کلی) اعضای هیأت علمی دانشگاه رابطۀ معناداری وجود دارد، پذیرفته میشود.
نتایج نشان میدهد که رابطۀ بین سرمایه انسانی، ساختاری و رابطهای با قابلیتهای کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی معنادار شده و بیشترین رابطه را با قابلیتهای کارآفرینی دانش، سرمایه ساختاری دارد. (جدول 5)
فرضیۀ 6: هوش سازمانی و سرمایه فکری بر قابلیتهای کارآفرینی دانش تأثیر معناداری دارند.
برای آزمون این فرضیه از تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شده است، در جدول 6 خلاصه نتایج تحلیل رگرسیونی اثر متغیرهای مستقل بر کارآفرینی دانش آمده است. همانگونه که نتایج نشان میدهد ضریب تعیین1 41/ است که 41 درصد از تغییرات مربوط به قابلیتهای
[1] . R Square
جدول 6: ضرایب رگرسیونی متغیرها
مدل | ضریب همبستگی | ضریب تعیین | ضریب Beta | T | معناداری |
(ثابت) | 641/ | 41/ |
| 197/40 | 000/0 |
هوش سازمانی | 542/ | 69/6 | 000/0 | ||
سرمایه فکری | 623/ | 01/10 | 000/0 |
کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد با هوش سازمانی و سرمایه فکری توضیح داده میشود و بقیّه تغییرات به متغیرهای دیگری خارج از این تحقیق ربط دارد.
در جدول 6 همچنین ضرایب رگرسیونی متغیرها آمده است، با توجه به ستون معنیاداری ملاحظه میشود که تأثیر متغیر هوش سازمانی و سرمایه فکری بر کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد معنادار شده است.
نتیجهگیری
دانشگاهها بهعنوان مهمترین مراجع تولید و اشاعۀ دانش، میتوانند کارآفرین دانش تربیت کنند، تا با توجه به فناوریهایی که توسعه میدهند کسب و کارهایی مبتنی بر دانش را بنیانگذاری کنند. کارآفرینان دانش که قابلیت ایجاد فرصت در محصولات یا فعالیتهای دانشی و همچنین توانایی بهره برداری از فعالیتهای کارآفرینانه را در دانشگاهها دارند، نقش بسزایی در فرایند کارآفرینی دانش ایفا میکنند. در این میان اساتید دانشگاه میتوانند با توسعۀ این قابلیتها به کارآفرینان دانش تبدیل شوند. در این مقاله به بررسی مهمترین قابلیتهای کارآفرینان دانش پرداخته و سعی شد تا ضمن بررسی میزان قابلیتهای کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد رابطۀ این قابلیتها را با هوش سازمانی و سرمایه فکری آنان مورد بررسی قرار دهند. بر این اساس شش فرضیه مطرح و مورد آزمون قرار گرفت، که در ادامه نتایج مربوط به آزمون فرضیههای تحقیق ارائه میشود.
در رابطه با فرضیۀ اول نتایج نشان داد که هوش سازمانی(کلی) اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد بالاتر از میانگین است و میانگین کلیه مؤلفههای هوش سازمانی اعضای هیأت علمی بالاتر از میانگین است و از میان مؤلفهها نیز میانگین مؤلفه تمایل به تغییر نسبت به مؤلفههای دیگر بالاتر است، بنابراین فرضیۀ 1 تأیید شده است.
در رابطه با فرضیۀ دوم نتایج نشان داد که سرمایه فکری(کلی) در دانشگاه شهرکرد بالاتر از میانگین است و تنها میانگین سرمایه رابطهای بالاتر از میانگین نشده اما میانگین سرمایه انسانی و ساختاری بالاتر از میانگین شدهاند، بنابراین فرضیۀ 2 با توجه به سرمایه ساختاری و انسانی تأیید و با توجه به سرمایه رابطهای رد شده است.
در رابطه با فرضیۀ سوم نتایج نشان داد که قابلیتهای کارآفرینی دانش(کلی) در اعضای هیأت علمی دانشگاه شهرکرد بالاتر از میانگین است و میانگین توانائیهای ذهنی، ادارۀ دانش، توسعۀ یادگیری و ایجاد، اشاعه و استفاده دانش بالاتر از میانگین است، بنابراین فرضیۀ 3 با توجه به کلیۀ قابلیتهای کارآفرینی دانش تأیید شده است. نتایج این تحقیق با نتایج حاصل از تحقیقات کولین کالسون (2003) که نشان داد توانایی به دست آوردن، توسعۀ دانش، به اشتراکگذاری دانش، مدیریت و بهرهبرداری از اطلاعات، دانش و فهم، توانایی رهبری و مدیریت کارکنان دانش، توانایی سازماندهی شبکهای و گرایش به تیمهای مجازی از قابلیتهای کارآفرینان دانش است، همخوانی داشته و هم جهت است و نتیجۀ تحقیق ایشان را تأیید میکند.
در رابطه با فرضیۀ چهارم نتایج نشان داد که بین هوش سازمانی(کلی) با قابلیتهای کارآفرینی دانش(کلی) رابطۀ معناداری از لحاظ آماری وجود دارد. ضمناً از بین مؤلفههای هوش سازمانی تمایل به تغییر بیشترین رابطه و جرأت و شهامت و اتحاد و توافق هیچگونه رابطهای با قابلیتهای کارآفرینی دانش نداشتهاند. بنابراین فرضیۀ 4
تأیید شده است. نتایج این تحقیق با نتایج حاصل از تحقیقات هرمان و همکاران(2007) که نشان دادهاند هوش و ویژگیهای فردی افراد نقش مهمی در منشاء کارآفرینی آنان دارند و همچنین لایبویز(2000) که نشان داد هوش سازمانی قابلیتی است که نیروی مغزی کارآفرینان دانش را بسیج نموده و آن را برای دستیابی به اهداف سازمانی بسیج میکنند، با نتایج تحقیقات ستاری(1389)؛ بخشیان و همکاران(1390) و مرادی و همکاران(1391) که نشان دادهاند بین هوش سازمانی با کارآفرینی افراد همبستگی مثبتی وجود دارد و همچنین تحقیق رحیمی و وظیفه(1389) که نشان دادهاند 52 درصد از تغيیرات مربوط به گرایشهای كارآفريني افراد به هوش سازماني آنان بستگي دارد، همخوانی داشته و نتایج آنها را تأیید میکند.
در رابطه با فرضیۀ پنجم نتایج نشان داد که بین سرمایه فکری(کلی) در دانشگاه شهرکرد با قابلیتهای کارآفرینی دانش(کلی) اعضای هیأت علمی دانشگاه رابطۀ معناداری وجود دارد. ضمناً بیشترین رابطه را با قابلیتهای کارآفرینی دانش، سرمایه ساختاری دارد. بنابراین فرضیۀ 5 تأیید شده است. نتایج این تحقیق با نتایج حاصل از تحقیقات سیگل و همکاران(2003) که نشان دادهاند مدیریت غیر اثربخش دارائی و سرمایههای فکری دانشگاه از موانع مهم در تجاریسازی دانشگاهها است و نتایج حاص از تحقیقات سنگز(2007) که نشان داد سرمایه فکری با فرایند کارآفرینی دانش رابطه دارد و منبعی پر ارزش در رشد کارآفرینی و نوآوری است، با نتایج تحقیقات استن اسکرزسکی(2006) که معتقد بود "یک کارآفرین دانش کسی است که در ایجاد و استفاده از دارائیهای فکری برای توسعه سرمایهگذاری جدید و یا خدمات جدید توانایی داشته و به ایجاد ثروت شخصی و جمعی و حتی بهبود خدمات و افزایش مهارت گرایش دارد و کاربرد فناوری اطلاعات(به عنوان سرمایه ساختاری) در فعالیتهای کارآفرینی دانش نقش دارد و نتایج تحقیقات فولر(2006) که نشان داد سرمایه فکری از عوامل مؤثر بر فرایند کارآفرینی دانش است و با نتایج تحقیق تول و سیزارنیزکی(2007) که نشان دادهاند توجه به دارائیها و سرمایههای فکری در دانشگاه به کارآفرینی دانش منجر خواهد شد و تجاریسازی سرمایههای فکری گام مهمی در توسعه و پیشبرد فعالیتهای کارآفرینی دانش است و همچنین تحقیقات داون پورت و پروساک (1998)، وو و همکاران (2008)، هو و فانگ (2009)، نگا و ابراهیم (2009)، سینگ و ماگون(2009) و مهدی وند و زالی(1390) که نشان دادهاند بین میزان سرمایه فکری و به ویژه سرمایهگذاری در فناوریهای اطلاعاتی با فعالیتهای کارآفرینانه رابطه وجود دارد، همخوانی داشته و نتایج آنها را تأیید میکند.
در رابطه با فرضیۀ 6 نتایج نشان داد که 41 درصد از تغییرات مربوط به قابلیتهای کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی با هوش سازمانی و سرمایه فکری آنها توضیح داده میشود و بقیّۀ تغییرات مربوط به آن به متغیرهای دیگری خارج از این تحقیق ربط دارد، بنابراین فرضیۀ 6 تأیید شده است.
با توجه به نتایج به دست آمده از آزمون فرضیههای تحقیق و با توجه به این که تحقیق نشان داده است هوش سازمانی و سرمایه فکری در توسعه قابلیتهای کارآفرینی دانش اعضای هیأت علمی تأثیر دارند، لذا پیشنهادهای زیر به منظور ارتقای قابلیتهای کارآفرینی دانش در اعضای هیأت علمی ارائه میشود:
- با توجه به این که کارآفرینان دانش باید توانایی مدیریت دانش داشته باشند، لذا اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی در تشکیل ذهنیت مناسب در همکاران، توسعه دانش سازمانی، توسعه و انتقال تجربهها و همچنین توسعه و پیشرفت رسالت سازمانی دانشگاه مؤثر باشند. علاوه بر این توانایی خلق و ایجاد دانش، کسب دانش، سازماندهی دانش، ذخیره دانش، اشاعه و به کارگیری دانش را به دست آورند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه لازم است در راستای ارتقای تواناییهای آموزشی و تدریس، خودآگاهی، انتقال تجربه، دانایی، باور و اعتقادات مذهبی و عملی خود اقدام نمایند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی برای دانشگاه افراد سودمندی بوده و به دنبال توسعۀ هوش تجاری، افزایش قابلیتهای ذهنی، دستیابی به بینش و انتظارات دانشجویان و آگاهی از منافع دانش دانشگاه باشند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی ایجاد کننده، اشاعه دهنده و استفاده کننده دانش باشند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی در بازنگري استراتژيهاي دانشگاه نقش داشته باشند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی در دانشگاه روابط مداوم و پايداري با یکدیگر داشته باشند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی در برنامهها و دستاوردهاي دانشگاه سهيم باشند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی به يادگيري و رشد حرفهاي خود توجه ویژهای داشته باشند.
- بایستی در دانشگاه فرهنگ سهيم شدن در دانش و توسعه تقویت شود.
- در دانشگاه بایستی ارتقاء اعضای هیأت علمی بر اساس شايستگيهای آنها صورت گیرد.
- در دانشگاه بایستی فعالیتهای نوآورانه مورد تشويق قرار گيرد.
- یادگیری اعضای هیأت علمی دانشگاه از یکدیگر و ارتقای مهارتهای آنان به طور مستمر صورت گیرد.
- در دانشگاه بایستی فرهنگ و جو سازمانی حمایت کننده و تسهیل کننده و تسهیم کننده ایدههای عالی بین اعضای هیأت علمی وجود داشته باشد.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی توانایی به اشتراکگذاری دانش فنی و غیر فنی خود با سایر همکارانشان را داشته باشند.
- اعضای هیأت علمی بایستی قادر باشند از دانش فنی خود در موقعیتهای مختلف، در درون دانشگاه و بیرون از دانشگاه استفاده نمایند.
منابع 1.رحیمی، غلامرضا و وظیفه، قادر(1389). بررسي تاثير هوش سازماني بر كارآفريني سازماني كاركنان كشت و صنعت و دامپروري مغان. اولین کنفرانس ملی مدیریت و نوآوری. تهران. 2.ستاری، مهدی(1389). تاثير هوش سازماني برگرايش به كارآفريني سازماني در شركت هاي صنعتي شرق مازندران. اولین کنفرانس ملی مدیریت و نوآوری. تهران. 3.عرفانی، علیرضا(1386)، کارآفرینی دانش محور. مجموعه مقالات همایش ملی آموزش عالی و کارآفرینی. جلد دوم: 235-246. 4.عرفانی، علیرضا(1387)، اقتصاد دانش محور. مجموعه مقالات همایش ملی کارآفرینی. دانشگاه سمنان.
|
- اعضای هیأت علمی بایستی توانایی توسعه اهداف و ماموریتهای دانشگاه را داشته باشند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی به انجام پژوهشهای دانشگاهی و غیر دانشگاهی علاقمند شوند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی توانایی بهرهگیری از تجربههای خود و دیگران( افراد موفق و یا کارآفرینان موفق) را داشته باشند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی توانایی بهرهگیری و استفاده از یافتههای پژوهشی برای مقاصد آموزشی و غیر آموزشی خود را داشته باشند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی در ایجاد و استفاده از داراییهای ذهنی (برای توسعۀ کسب و کارهای جدید و یا تولید محصولات و خدمات جدید) مهارت خود را ارتقاء دهند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی سرمایۀ دانشی کافی برای خلق و ایجاد چیزهای ارزشمند( خدمات و محصولات) در اختیار داشته باشند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی توانایی یادگیری از هر موقعیتی را داشته باشند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی قادر باشند فرصتهایی را که در اختیار دارند به سرمایه تبدیل کنند.
- اعضای هیأت علمی دانشگاه بایستی توانایی راه اندازی کسب و کاری متناسب با دانش تخصصی خود را داشته باشند.
5.قلیچ لی، بهروز، مشبکی، اصغر (1385). نقش سرمایه اجتماعی در ایجاد سرمایه فکری در سازمان، مطالعه دو شرکت خودروسازی. فصلنامه دانش مدیریت، شماره 75:125-147 . 6.مرادی پردنجانی، حجت الله؛ جعفری، پریوش (1391). بررسی رابطه میان هوش اجتماعی، سازمانی، فرهنگی و هیجانی با گرایش های کارآفرینی(مورد مطالعه: مدیران کسب و کارهای کوچک ایران). طرح پژوهشی خاتمه یافته. دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد. 7.مهدی وند، میرحسین و زالی، محمدرضا(1391). تأثیر سرمایه فکری بر گرایش کارآفرینانه و عملکرد سازمانی در کسب و کارهای نانو. فصلنامه توسعه کارآفرینی. سال چهارم. شماره14: 66-47.
|
8.Albrecht, K. (2003). Organizational Intelligence Survey Preliminary Assessment. Journal Institute of Management: 1-7.
9.Bakhshian, A, Hamidi, F, Ezati, M. (2011). Relationship between Organizational Intelligence and Entrepreneurship among University Educational Managers. The Journal of Mathematics and Computer Science. Vol .3 No.4 (2011) 413 – 421.
10.Barr, Nikos, Stelios (2013). Exploring the characteristics of Knowledge-Based Entrepreneurship in Greek high-technology sectors. DRUID Academy Conference.
11.Chen, J., Zhu, Z., and Xie, Y.H. (2004). Measuring intellectual capital: a new model and empirical study. Journal of Intellectual capital. Vol.5. No.1: 195 - 212.
12.Michalski, M & Javier Vazquez, F. (2008). The Importance of Intellectual Capital for the Entrepreneurial Firm. Master Thesis in Business and Administration, Mälardalen University, Västerås, Sweden.Colin Coulson.
13.Golman D (1990). What Makes A Leader? Harvard Business Review. N: 76, PP: 63-102.
14.Davenport, T.H., & Prusak, L. (1998). Working Knowledge: How Organizations Manage What They Know. Harvard Business School Press. Boston, MA.
15.Fuller, S. (2006).What makes universities unique? Updating the ideal for an entrepreneurial age. Higher Education Management and Policy. Vol. 19, No. 3: 27-50.
16.Harvey, L. & Knight, P. (1996). Transforming higher education. Buckingham [England]; Bristol, Pa.: Society for Research into Higher Education: Open University Press.
17.eermann, F, Manfred, L, Christian, K (2007). The Significance of Personality in Business Start-up Intentions, Start-up Realization and Business Success. Entrepreneurship and Regional Development. N: 3. 227–251.
18.Hsu, Y-H, & Fang. W. (2009). Intellectual capital and new product development performance: the mediating role of organizational learning capability. Technological Forecasting &Social Change. Vol. 76: 664-677.
19.Leadbetter, C., & Oakley, K. (2001). Surfing the Long Wave: Knowledge Entrepreneurship in Britain: Demos.
20.Liebowitz, J., (2005). Entrepreneurship: Next Century, University Funding Will Come Mostly From Successful Entrepreneur Alumni. We Should Plan for than Now Management Review. Journal of Operational Research. Vole: 84. N: 147: 128-136.
21.McDonald, R. E. (2002). Knowledge entrepreneurship: linking organisational learning and innovation. University of Connecticut
22.Michelini, Rinaldo, C. (2008). Knowledge entrepreneurship and sustainable growth. New York: Nova Science Publishers, Inc.
23.Ngah, R. & Ibrahim, A.R (2009).The Relationship of Intellectual Capital, Innovation and Organizational Performance: a Preliminary Study in Malaysian SMEs. International Journal of Management Innovation Systems, ISSN 1943-1384. Vol. 1, No. 1.
24.Rose and Barrons, (2005). The Effect of Disclosing Intellectual Capital (The Core Asset for the Third Millennium Economic entities) on the Internal and External Financial Statements. Users.
25.Rowley, J. (2000). From learning organization to knowledge entrepreneur. Journal of Knowledge Management. 4(1), 7-15.
26.Schusk, G., (١٩٩٦). Intelligent Technology for the High‐tech Workplace. In “How Organizations Learn”.(Edited by Ken Starkey). International Thompson Business Press, London.
27.Siegel, D.S., Waldman, D., Link, A. (2003). Assessing the impact of organizational practices on the productivity of university technology transfer offices: an exploratory study. Research Policy. 32 (1), 27-48.
28. Senges (2007). Knowledge entrepreneurship in universities: Practice and strategy in the case of internet based innovation appropriation.
29.Singh, Dharm, Bir & Maggon, Mohita(2009). Knowledge Entrepreneurship in India. Management Insight. Vol. V, No. 1:21-29.
30.Skrzeszewski, Stan (2006). The Knowledge Entrepreneur. The Scarecrow Press, Inc.
31.Swart, T. A. (1997). Intellectual Capital: The New Wealth of Organizations, Doubleday, New York, NY.
32.Swart, T. A. (2006). Intellectual capital: disentangling an enigma concept. Journal of Intellectual Capital. 7(2): 136-159.
33.Czarnitzki, Dirk & Toole, Andrew (2007). Business R&D and the Interplay of R&D Subsidies and Product Market Uncertainty. Review of Industrial Organization. Springer, vol. 31(3): 169-181.
34.Wu, W.Y. et al (2008). Promoting innovation through the accumulation of intellectual capital, social capital, and entrepreneurial Orientation. Journal of R& D Management. Vol. 38. No.3: 265-277
35.Ziyae, Babak and Mohamad, Zainal Abidin (2011). Knowledge Entrepreneurship: A new wave for Manufacturing Companies. School of Management in Putra Malaysia University.